Wednesday, December 27, 2017

 مسئله ملی:  فروپاشی ایران چرا؟

اومود  دوٌزگوٌن
 یازدهم آذرماه December/ 2/ 2003 *۱۳۸۲    

این مطلب خلاصه شده ای از سخنرانی نگارنده در اتاق پالتاک میباشد که در چند سایت آزربایجانی نیز درج شد

مبارزات حق طلبانه ملت های غیر فارس در جغرافیای کنونی ایران در ۱۵ سال اخیر مراحل مختلف بیدارسازی و آگاهی بخشی را در میان طبقات مختلف مردم با موفقیت .بی نظیری طی کرده است.


در گذشته نه چندان دور ما شاهد آن بودیم که در محافل فارس و همین طور  محافل شوونیست پذیر و استحاله شده غیرفارس طرح مسئله ملی چقدرتابو بوده است و باز هم دیدیم که چگونه این تابو توسط مبارزین آزادیخواه غیر فارس شکسته شد و پایه های فکری شوونیزم فارس را به لرزه درآورد.  اولین دستاورد این جنبش پایان دادن به تسلط فکری پان ایرانیست های آریا پرست بود. دومین و مهمترین دستاورد این جنبش دست رد زدن به سینه دغلبازان و دزدان سیاسی بود که بنام کمونیسم و مجاهد(ین خلق) نقش شوونیزم چپِ فارس را در صحنه سیاسی ایران بازی کرده و می‌کنند. این امر در واقع گروه های سیاسی ایرانی را خلع سلاح کرده و موجب اتحاد و یکپارچگی جنبش ملی گردیده است. لذا این ورشکسته گان سیاسی دیگر نمی‌توانند پشت پرده ی شوونیزم حزبی خود با شعارهای دفاع از حق تعیین سرنوشت ملت ها، جنبش ملی را به کام فریبکاری و خیانت خود بکشانند چرا که امروز جنبش ملی ملت های غیر فارس به خصوص حرکت ملی آزربایجان توسط صاحبان اصلی آن یعنی رهروان شیخ محمد خیابانی، زینب پاشا و پیشه وری سازماندهی و هدایت می شود.

درحقیقت مبارزه ملت های غیر فارس و در صدر آن آزربایجانی ها با بهره گیری از تجربیات تاریخی و پرهیز از تکرار اشتباهات گذشته ، به این حدّ پُختگی سیاسی دست یافته اند که مبارزه آزادیبخش خود را از کانال‌های خودمختاری و فدرالیزم به مسیر استقلال‌ خواهی سوق دهند. از آنجایی که حرکت ملی آزربایجان یک حرکت انحصاری حزبی نیست  به شکل ملی و پلورالیزیم به پیش می‌رود و به راحتی توانسته است تفکر استقلال طلبی را به میان قشرهای مختلف مردم ببرد و درطی این پروسه با پدیده‌ای به نام شوونیزم فارس درگیر و گلاویز شود. اما ببینیم پدیده شوونیزم  فارس چیست؟ و از کجا آمده است؟ پدیده شوونیزم فارس را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد:

۱- تئوری و تفکر شوونیستی: از نظر تاریخی به راستی میتوان فردوسی طوسی را  پایه‌ گذاراین پدیده  و تفکر دانست . چونکه توهین و تحقیر ملل غیر فارس به خصوص ملتهای تورک و عرب از سویی و برتر قلمداد کردن ملت‌  فارس از سوی دیگر و همینطورغرور کاذب این شاعر فارسی‌ زبان بود که تخم کینه را در فرهنگ و ادبیات فارسی برعلیه ملت های غیر فارس کاشت. در یکصد سال اخیر نیز این تفکر توسط افرادی چون محمود افشار یزدی و هم پاله گیهایش در مجله آینده و ایرانشهر به صورت تئوری شوونیزم فارس درآمد و با دسسیه های دولت وقت انگلیس توسط مامورانگلیس اردشیر ریپورتر (از پارسیان هند) بعد از کودتای رضاخان به صورت سیستماتیک دولتی درآمد.

۲- شوونیزم سیستماتیک دولتی : شوونیزم فارس دولتی با ممنوع کردن زبانهای غیر فارس و رسمیت دادن و تحمیل زبان اقلیت فارس به اکثریت غیر فارس، و تحریف تاریخ ایران به نفع اقلیت فارس و با شعار یک ملت یک زبان و یک نژاد درحقیقت پروژه نابودی فرهنگ و زبان، هویت ملی و تاریخی ملت های غیر فارس را به مرحله اجرا گذاشت. با گستراندن پوشش رادیو تلویزیون سراسری فارسی و سیستم آموزشی تک زبانه فارسی به مناطق غیر فارسی زبان و به کارگیری یکجانبه شوونیزم دولتی از این ابزارها برای تبلیغ تفکر شوونیزم فارس و در جهت از بین بردن فرهنگ و زبان و هویت ملی ملل تحت ستم، پروسه آسیمیلاسیون و استحاله ملل غیر فارس فراگیر شد.

۳- شوونیزم ملی فارس: بعد از کودتای ۲۸ مرداد (۱۳۳۲) پدیده شوونیزم فارس به صورت پدیده ملی و فولکلور فرهنگی ملت فارس درآمد و در نتیجه آنها را به بیماری شوونیزم فرهنگی دچار ساخت. از آنجایی که این پدیده از نظر زبان و فرهنگ، ملت فارس را نمایندگی می‌کند شوونیزم  فارس نامیده می شود. البته تاثیرات منفی این پدیده را درفرهنگ بخش آسیمیله شده ملل غیر فارس نیز مشاهده میکنیم که در مواردی در حد افراطی خودزنی به تبلیغ این تفکر نژادپرستانه می پردازند که این خود نتیجه همان آسیمیلاسیون و بیماری فرهنگی و از خود بیگانگی بخشی از ملل غیر فارس را نمایان میکند. البته در حدّی خیلی بالا به خود بزرگ بینی و شوونیزم فرهنگی ملت فارس نیز انجامیده است بطوریکه در اوایل قرن ۲۱ نه تنها مردم عادی فارس بلکه روشنفکران به اصطلاح دمکرات فارس نیز قادر به درک و تحمل ابتدایی ترین حقوق ملل تحت ستم غیرفارس نیستند و نمی‌خواهند حقوق ملی انسانی آنها را به رسمیت بشناسند.

راه حل چیست؟ برای رفع ستم ملی چه باید کرد؟ 
تعدادی از فعالین و جریانات سیاسی بهترین راه را تغییر رژیم و ایجاد سیستم دموکراتیک می دانند و طیف دیگری بهترین راه حل را ایجاد و برقراری نوعی سیستم غیر متمرکز و یا فدرالیسم می‌دانند بطوریکه همه آنها به هر قیمتی همچنان می خواهند تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند.  در مقابل اینها استقلال‌ طلبان این راه حل ها و آلترناتیوها را قبول نکرده و آن را برای ایران نامناسب و غیرعملی می‌دانند و معتقدند که برای دگرگونی سیستم شوونیزم در جغرافیای کنونی ایران، تغییر رژیم و یا اصلاح سیستم کافی نیست. زیرا ساختار این سیستم با سابقه تاریخی طولانی توتالیتر، شوونیستی و ارتجاعی هشتاد ساله، منجر به بنای ساختمان عریض و طویل با سیستم متمرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است که بینش سیاسی و فرهنگی این سیستم بر پایه شوونیزم فارس و آریا پرستی بنا شده است.
زمامداران این سیستم، امروز با رنگ و لوآب  مذهبی و مدعیان جانشینی آن،  با رنگ های فدرالیسم و دموکراسی درصدد ادامه حیات این سیستم پوسیده می باشند. سیستم های شوونیستی شبیه سیستم شوونیستی فارس ایران در گذشته و در گوشه و کنار دنیا موجود بوده و هستند. از این قبیل سیستم ها میتوان اتحاد اجباری جماهیر شوروی سابق، جمهوری اجباری یوگسلاوی و کنفدراسیون اجباری چکسلواکی را نام برد که فروپاشی این کشورها، پوشالی و بی اساس بودن سیستم‌های شوونیستی را به اثبات میرساند.
در ضمن به این امر باید توجه داشته باشیم که کشور کثیرالملله ایران  با ۷۰ میلیون جمعیت و با شرایط اقلیمی متفاوت، زبانها، فرهنگ‌ها وهویت ها و مذاهب متفاوت به معجونی نامناسب شباهت دارد که فقط با یک ساختار سیاسی متمرکز توتالیتر شوونیستی قابل اداره می باشد در نتیجه با تغییر رژیم و یا هرگونه تلاش برای تغییراساسی این سیستم، موجب فروپاشی کل سیستم و کشوری بنام ایران خواهد شد. زیرا تحت عنوان هرگونه رفرم و تسلیم شدن به خواسته های ملی، در شکل صادقانه اش موجب ضعف سیستم شوونیستی فارس و تقویت نیروهای استقلال طلب خواهد شد به عبارتی دیگر از اجرای مواد ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی فعلی گرفته تا قبول و پذیرش حق تعیین سرنوشت، خود مختاری و برقراری دمکراسی، موجب از هم پاشیدن سیستم و فروپاشی ایران خواهد شد. تجربه تاریخی و عملکرد ۲۵ ساله اخیر گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی چپ، راست و جریانات باصطلاح سکولار دمکرات فارس نشان می دهد که اینان در برخورد با مسئله ملی هرگز صادق نبوده و نیستند.
هدف آنان از طرح مسئله ملی و مشخصاُ حق تعیین سرنوشت، خودمختاری و فدرالیسم در واقع منحرف کردن افکارعمومی و سنگ اندازی در مقابل حرکت های ملی و نهایتاً حفظ سیستم شوونیستی فارس در ایران و سرکوب بموقع مبارزین راستین و استقلال‌ طلبان ملل تحت ستم می باشد. بنابراین اگر دهها و صدها بارهم دولت و رژیم های ایران عوض شود نمی‌توان به حل مسئله ملی در ایران امیدوار بود چرا که هر رژیمی در ایران سر کار بیاید مجبور خواهد بود برای حفظ حاکمیت خود و حفظ تمامیت ارضی ایران، سیستم  شوونیستی و متمرکز را حفظ و ادامه دهد.  بنابراین هراندازه  رفرم  صوری و عقب نشینی تاکتیکی آنها در مقابل مطالبات ملل تحت ستم ، ماهیت سرکوبگرانه و شوونیستی این حکومتها را نمی تواند تغییردهد. لذا برای پایان دادن به سیر تسلسل وار سیستم  شوونیستی فارس حاکم در ایران کنونی، باید جنبشهای ملی را تقویت کرده و با شعاراستقلال ملتها، زمینه فروپاشی کل سیستم شوونیستی در ایران را فراهم کرد. چرا که، کم خرج ترین و کم تلفات ترین راه برون رفت از این سیستم، همانا فروپاشی کشور ایران و برچیده شدن کامل بساط  شوونیزم فارس و نهایتاً تشکیل کشورهای مستقل آزربایجان جنوبی، الاحواز، کوردستان، بلوچستان و تورکمنستان جنوبی و فارسستان است.  این پروسه دراتحاد اجباری شوروی سابق با موفقیت طی شد و ۱۵ کشور استقلال خود را بدست آوردند و به ستم ملی در تمامی زمینه های  سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پایان دادند.

   December/02/ 2003  
 ۱۱ آذر ۱۳۸۲
 ***************************************
   
پیوست ۱:

دوم تیر ماه ۱۳۹۷
 June 23/2018

بعبارت دیگر، تغییر رژیم  به هر شکل آن، از کودتا گرفته تا انقلاب اگر دست به تغییرات بنیادی در ساختار سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی نزند و مثل انقلاب ۵۷ با حفظ ساختار بنیادی توتالیتر و نژادپرستانه فارس رژیم قبلی فقط با تغییرات روبنایی به تغییر مهره های سیاسی بسنده کند اگر صدها بار تکرار شود راه بجایی نخواهد برد. این روند که از کودتای انگلیسی رضا خان شروع و توسط رژیم جمهوری اسلامی تا به امروز ادامه یافته، باید در یک جایی متوقف شود و به جای آن بدیلی بیاید که با تغییر بنیادی سیستم و ساختار کلی به سیستمی که مطابق با حاکمیت واقعی مردم براساس حقوق انسانی، شهروندی و حقوق جمعی، حقوق زن، حقوق اقلیت های ملی و اتنیکی و مذهبی، آزادیهای مدنی و برابری جنسی و روابط خارجی بر پایه حقوق بین الملل باشد.

سوال اساسی اینستکه، برای رسیدن به این سیستم، ملت اقلیت حاکم و نخبگان و الیت سیاسی هژمونی طلب فارس با عقبه تاریک نود و چند ساله حکمرانی نژادپرستانه بر اکثریت مطلق بیش از ۷۵ درصدی ملل غیر فارس تا چه حدی آماده عقب نشینی است. رژیم فعلی نمی‌تواند دست به ترمیم بنیادی این سیستم بزند. این سیستم یکصدساله توسط این رژیم قابل اصلاح نیست چون این رژیم نمی تواند خلاف جهت محور خودش برود و خود را اصلاح کند. به دلیل اینکه این رژیم به هر نوع اصلاح اساسی در این سیستم بسته شوونیستی- فاشیستی و استبدادی دست بزند منجر به فروپاشی خود رژیم خواهد شد. چون این رژیم بر پایه همان ساختار تک ملت، تک هویت و تک زبان و تک مذهب استوار است. آیا نهادهای مدنی جامعه فارس به آن حد پختگی سیاسی لازم رسیده است که آلترناتیو دموکراتیک را پذیرا باشد؟  آیا اپوزیسیون فارس بستر آلترناتیو دمکراتیک را حداقل در تئوری توانسته است ارائه دهد؟ متاسفانه پاسخ هر دو سوال منفی میباشد. تصور اینکه با این فرهنگ سیاسی و با این آلترناتیوها، بتوان ساختار بنیادی این سیستم را تغییر داد دور از دسترس و امر باطلی است. لذا فروپاشی بنیادی سیستم تنها راه پیش روست و بنای دولتهای مستقل با ساختار دموکراتیک و هماهنگ با بافت سیاسی و فرهنگی هر ملت تنها راه پایان دادن به تسلسل باطل سیستم پوشالی فعلی است. از طرفی جامعه و اپوزیسیون فارس آماده پذیرش مدل چکسلواکی نیست و راه  صربها را در پیش گرفته است. 
 

پیوست ۲ 
۲۵ بهمن ۱۴۰۱ 
February 13/ 2023

خیزش مردمی سه ماهه ۱۴۰۱ با پیشتازی زنان آزادیخواه برعلیه رژیم فاشیستی و جنایتکار سید علی حسینی خامنه شکل گرفت. با توجه به اینکه، اپوزیسیون فارس هیچ نقشی در شکل گیری قیام نداشتند اما با سوء استفاده از فضای امن خارج و از طریق میدیای چند صد میلیون دلازی خود، با موج سواری همه جانبه عوامل فاشیست رژیم پهلوی سابق ضربه تاکتیکی و تبلیغاتی مهلکی به انقلابیون کف خیابان در داخل زدند. اپوزیسیون فارس با موضع گیری های متناقض خود از جمله تغییر شعارهای داده شده علیه سپاه و بسیج، شاه و شیخ، با وقاحت تمام از لزوم حمایت از سپاه پاسداران جنایتکار به بهانه حفظ تمامیت ارضی و صحبت از گذار مسالمت آمیز بدون دست زدن به ساختار فاشیستی رژیم کردند که این امر منجر به بایکوت حد اکثری تظاهرات توسط عربهای الاحوازی و شرکت محتاطانه در هفته های اول با شعارهای ملی خود و بلاخره بایکوت تدریجی آن توسط ملت تورک آزربایجان جنوبی شد. رویکرد فاشیستی اپوزیسیون فارس مدعی مدافع حقوق بشر و دموکراسی خواه یکبار دیگر چهره پوشالی خود را نشان داد و با حرکتهای فاشیستی گشت ارشادی پهلوی و حمله فیزیکی به مردمان منسوب به ملیت های غیر فارس در قلب دمکراسی های جهان، در واشینگتن و برلین ... و جهت دهی فریبکارانه و دروغین خبرهای خیزش انقلابی مردم در داخل به نفع بازماندگان رژیم فاشیستی پهلوی سابق و تحریف و بایکوت خبری تظاهرات ملل غیر فارس مخصوصا خبرهای مربوط به ملت تورک آزربایجان جنوبی، عملا باعث شکاف، تضعیف و فروکش رفتن خیزش ۱۴۰۱ شدند.
نتیجه اینکه،
رژیم فاشیستی فعلی ایران بمانند سلف اش رژیم فاشیستی پهلوی هرگز تن به اصلاحات ساختاری نخواهد داد. لذا گزینه فروپاشی ایران مدل شوروی(فروپاشی توافقی در ۱۵ کشور مستقل) که کم هزینه تر میباشد جای خود را به گزینه انفجار ناگهانی از درون (Sudden implosion) داده و فروپاشی غیر توافقی ایران به چند کشور مستقل اتفاق خواهد افتاد و برای مدت نا معلوم، سر اختلافات ارضی و سهم خواهی بیشتر باهم در گیر خواهند شد. 

Friday, November 10, 2017

 
رژیم ایران دریاچه اورمیه را میکُشد

  اومود  دوٌزگوٌن  
    www.qirmiz.com tribun.com iranglobal.info ۱۷ / ۸ / ۱۳۹۶ 
 
Image result for Lake Urmia

بر پایه آخرین تحقیقات علمی، محل باغ جنّت در آزربایجان جنوبی در نزدیکی شهر تبریز تثبیت شده است که خواستگاه پیدایش نوع بشر محسوب می شود. به گفته دیوید مایکل رول باستان شناس بریتانیایی، باغ جنّت در زمان خلقت بشر در جوار دره  طویل مشرف به شمال کوه آتشفشان سهند در نزدیکی تبریز واقع شده است. در مکانی نچندان دور از رد پای آدم و حوا (50 کیلومتری) دریاچه اورمیه واقع است که اکنون در حال مرگ است البته نه بلحاظ تغییرات اقلیمی جهانی بلکه بخاطر مشکلات عمدی که توسط رژیم استعمارگر اقلیت فارس حاکم در ایران ایجاد شده است.

دریاچه اورمیه که یکی از بزرگترین دریاچه های شور و دائمی در جهان است در قلب آزربایجان جنوبی قرار دارد و کمی بزرگتر از دریاچه نمکی یوتا در مرکز آمریکا است. وسعت دریاچه در طول دوره های میزان آب بالا با عرض ۵۶ کیلومتر از شرق به غرب و بطول ۱۴۴ کیلومتر از شمال به جنوب بوده است. این دریاچه بعنوان یک تالاب با اهمیت بین المللی ثبت شده است (۱۹۷۱) و یکی از ذخایر بیوسفر یونسکو تعیین شده است(۱۹۷۶). دریاچه اورمیه  کانون یکی از گونه های منحصر به فرد، آرتمیایی،  فلامینگو و زیستگاه فصلی برای بسیاری از پرندگان مهاجر بوده است. همچنین دریاچه اورمیه یک مقصد  محبوب برای گردشگران  بوده است. 


اخیرا دریاچه اورمیه با خطر نابودی کامل مواجه است ملت آزربایجان جنوبی، عامل بروز این فاجعه زیست محیطی را رژیم استعمارگر اقلیت فارس ایران میدانند. دلیل اصلی آنهم اتخاذ سیاستهای پنهان و عمدی رژیم در سطح کالان است که ریشه در اندیشه نژادپرستانه پان فارسیسم دارد. در اصل تخریب تدریجی این منطقه بعد از بقدرت رسیدن رضا میر پنج  یعنی از۹۲ سال پیش با انکار هویت تورکی ملت آزربایجان و ممنوعیت زبان تورکی شروع شده است و با تاراج منابع و ثروت ملی متأسفانه بشکل خطرناکی  وارد مرحله تخریب زیست محیطی آزربایجان جنوبی از جمله به خشکاندن دریاچه اورمیه انجامیده است. در طول ده سال گذشته، آزربایجانیها در میتنگ های اعتراضی خود از نمادهای مختلف استفاده کرده اند مانند ریختن یک بطری آب به دریاچه و یا دعوت مردم برای پر کردن دریاچه با قطرات اشک خود "گه لون گئده ک آغلییاق - اورمو گوٌلوٌن دولدوراق/ بیایید به دریاچه اورمیه برویم و با اشکهایمان آنرا پُر کنیم". یکی دیگر از نمادهای اعتراضی که برای نجات دریاچه اورمیه در حال مرگ در رسانه های اجتماعی منتشر شده ویدئو کلیپی است که دختر جوانی را نشان میدهد که بزبان مادری خود تورکی آزربایجانی میگوید "من از آزربایجان جنوبی هستم  برای نجات دریاچه اورمیه و به علت اینکه (رئیس جمهور ایران) آقای روحانی  به وعده خود برای نجات دریاچه اورمیه  وفادار نماند، من او را برای چالش سطل نمک فرا میخوانم" او سپس با ریختن یک سطل نمک بر روی خود این اعتراض نمادین را همگانی کرد.

 مسائل اتنیکی - ملی  و دریاچه اورمیه
سرنوشت دریاچه اورمیه برای تورکهای آزربایجان مسئله ای ملی، اجتماعی و اقتصادی است و به عنوان بخشی از تمدن آزربایجان محسوب می شود. متاسفانه، سرنوشت این دریاچه اکنون در دست رژیم استعمارگر اقلیت فارس است. البته  برای مردم خارج از منطقه بویژه مجامع غرب درک این حقیقت دشوار است که انگیزه های سیاسی نژادپرستانه رژیم فارس - محور ایران نقش اول را  در مرگ دریاچه اورمیه بازی میکند.  ایران یک کشور کثیرالملله و چند سرزمینی است.  سرزمین آزربایجان جنوبی که به ۹ استان تقسیم شده است موطن و سرزمین تاریخی بیش از 30 میلیون تورک آزربایجانی است. با توجه به سابقه حکمرانی هزار ساله، از انقلاب مشروطه به اینطرف بیش از یک قرن است که آزربایجانیها بعنوان بزرگترین گروه ملی، ستون فقرات جنبش های دموکراتیک در جغرافیای کنونی ایران بوده اند. آنها توانستند دولت ملی و دموکراتیک خود را مستقل از رژیم استبدادی و استعماری ایران تشکیل بدهند(۲۵-۱۳۲۴). با این حال، این دولت دموکراتیک جوان به اولین قربانی جنگ سرد و تبانی بین قدرتهای بزرگ شرق وغرب تبدیل شد و به شدت توسط نیروهای ارتش محمد رضا شاه سرکوب و اشغال شد. پس از اشغال نظامی آزربایجان جنوبی، رژیم دیکتاتوری فارس محور تهران مرتکب جنایات بیرحمانه ای درحق ملت آزربایجان شد. در مرحله اول اعدام های بیشمار، هزاران زندانی ، سوزاندن کتاب های مدرسه  به جرم تورکی بودن،  تبعید دسته جمعی و کوچ اجباری را اعمال کردند و پس از آن به کنترل شدید  و سیستماتیک تمامی امور فرهنگی با ممنوعیت استفاده از زبان مادری در تمام مدارس، ادارات، دادگاه ها و جایگزینی آن با زبان فارسی نمودند. در امور اقتصادی با تعطیل کردن و مصادره مراکز کار و صنعت حامیان حکومت ملی و با جلوگیری از سرمایه گذاریهای عمده در مناطق آزربایجان جنوبی که قرن ها اولین و تا آنموقع دومین قطب اقتصادی ایران بود و تبدیل آن به منطقه ای فقیر و مهاجر فرست اول کشور کردند.  این روند در رژیم  تبهکار و فارس محور فعلی ایران شتاب بیشتری بخود گرفته است و بقدری نهادینه شده است که پس از فروپاشی رژیم صدام حسین در عراق، در جلسه ای محرمانه که بعدها به بیرون درز پیدا کرد درباره سرمایه گذاری های کلان در آزربایجان جنوبی، مشاور فعلی آیت الله خامنه ای، علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه سابق ایران اذعان کرده که (1)" آزربایجان اول یا آخر از ایران جدا خواهد شد و من سرمایه گذاری در این استانها را به صلاح نظام نمیدانم."  با توجه به افزایش مطالبات ملی و همه گیر شدن جنبش استقلال طلبانه در دهه اخیر، اعمال سیاستهای نژادپرستانه رژیم نیز افزایش یافته است.

تخریب دریاچه اورمیه
Image result for lake urmia
تخریب دریاچه اورمیه با ساخت بزرگراه ۱۶ کیلومتری و پل ۱.۵ کیلومتری از وسط دریاچه از اواخر دهه ۶۰ آغاز شد. این زیر ساخت دریاچه را تقریبا در دو قسمت مساوی تقسیم می کند و موجب کاهش جریان آب از یک نیمه به نیمه دیگر میشود.  علاوه برآن مانع گردش طبیعی آب در دریاچه شده و باعث افزایش شدید شوری آب میشود. اما ویرانگرترین عامل تخریب، ساخت ۹۹ سدّ که ۳۹ سدّ آن در بستر ۱۳ رودخانه اصلی است که آب دریاچه اورمیه را تامین می کند. شایان ذکر است که ذی نفعان آب سدها، کشاورزان محلی نبوده بلکه شرکت های تحت کنترل سرداران سپاه رژیم ایران بوده و هستند. این دریاچه ۳۲  میلیارد متر مکعب آب داشت (۱۳۷۴ - ۱۳۵۳).  در حا ل حاضر کمتر از ۲ میلیارد متر مکعب آب دارد  و تقریبا ۹۵ درصد حجم آب خود را از دست داده است. متوسط ​​سطح دریاچه بین سالهای (۱۳۸۴- ۱۳۵۰) حدود ۶۱۰۰ کیلومتر بود.  اما با قطع ۱۳ رگ حیاتی (رودخانه های اصلی) دریاچه اورمیه، تا شهریور ماه ۱۳۹۶ حدود ۹۰ درصد سایز اصلی اش را از دست داده است. مقامات رژیم تهران ادعا می کنند که دلیل خشک شدن دریاچه به طور کلی بر اثر خشکسالی و تغییرات اقلیمی جهانی مربوط میشود. اما ثحقیقات علمی و مستند  کمتر از ۵ درصد چنین اثراتی را نشان می دهد. به عنوان مثال، دریاچه وان در ترکیه که فقط ۱۵۰ کیلومتر با آن فاصله دارد  در دوره زمانی مشابه دستخوش هیچگونه کاهش تراز آبی و کاهش در اندازه نشده است. کارشناسان محیط زیست سازمان ملل متحد تصریح کردند که تأثیر خشکسالی جزئی و قابل کنترل توسط دولت ایران بوده و میباشد. با این حال، مردم آزربایجان انتظار هیچگونه تلاش جدّی از سوی دولت ایران برای نجات دریاچه اورمیه را ندارند. زیرا آنها بر این باورند که رژیم ایران هدف پنهانی از خشک کردن دریاچه اورمیه در سر دارد و آن عملی کردن پروژه نژادپرستانه پان فارسیسم برای تغییر ترکیب جمعیتی با راندن تورکهای آزربایجان از سرزمین تاریخی خود و جایگزینی آن با  کوردهای مهاجر عراقی بعنوان دیوار حائل با تورکهای تورکیه می باشد. بدون شکّ این بمعنای حمایت از مردم کوردستان نیست برعکس در جهت ایجاد تنش بین ملل غیر فارس و تضعیف همه این جنبش هاست. چنانچه همین سیاست را در منطقه الاحواز بسرعت پیش میبرد. همینطور در میان فعالان آزربایجان گمانه زنیها در مورد نظامی شدن دشت شوره زار برآمده از دریاچه اورمیه محلی برای جاه طلبی های هسته ای سرّی رژیم در جستجوی لیتیوم و اورانیوم از زیر دریاچه و تبدیل زمین های نمکی به محل دفن زباله های سمی هسته ای وجود دارد.

از طرفی هدفدار بودن رژیم تهران در عدم  نجات دریاچه اورمیه بسیار واضح است. در حالیکه آنها میلیون ها دلار برای ساخت کانالهای آب از دریای خزر و رودخانه کارون به مناطق بیابانی فارس نشین در مرکز ایران هزینه می کنند اما برای نجات دریاچه اورمیه فقط به وعده های توخالی بسنده میکنند.  سمینارهای فرمایشی بیشماری توسط مسئولان رژیم در مورد نجات دریاچه اورمیه  و صحبت از اختصاص مبالغ هنگفت و حتی برنامه ریزی مفتضحانه برای آوردن آب از جمهوری گرجستان که اصلأ مرز مشترک با ایران را ندارد میکنند! اما در عمل هیچ اقدامی جهت احیای دریاچه صورت گرفته نشده و هیچ پولی نیز صرف احیا نشده است.  اخیراٌ  برنامه توسعه سازمان ملل یو ان دی پی ۱۳۵میلیون دلار به دولت ایران برای احیای دریاچه اورمیه اختصاص داده است که این پول نیز ناپدید شده است.

دریاچه اورمیه اکنون تبدل به صحرای شوره زاری شده است و قسمت کوچک  باقیمانده از آن نیز دارای آب  بسیار شور و آلوده است. در حال حاضر، خشک شدن دریاچه اورمیه عملأ باعث تغییر آب و هوای منطقه شده است. طبق گفته کارشناسان  بیش از ۱۰ میلیارد مترمکعب نمک به منطقه پخش خواهد شد که منجر به فاجعه زیست محیطی، کشاورزی، معیشت و سلامت انسانی خواهد شد. طوفان نمکی که در سراسر منطقه آغاز شده است نه تنها سلامت وهستی 6 میلیون نفر در ا طراف دریاچه بلکه زندگی میلیون ها نفر درمناطق دیگر را نیز تهدید می کند.

Image result for lake urmia protest

هشدارها و اعتراضات عمومی
 رژیم اقلیت  فارس به هشدار های اولیه و مکرر کارشناسان محیط  زیست هیچ توجهی نکرد. سالها به نادیده گرفتن و لاپوشانی مسئله ادامه دادند تا اینکه از سال ۱۳۸۶ با اعتراضات عمومی ملت آزربایجان روبرو شدند. اعتراضات به اشکال مختلف و بصورت مدنی در انتقاد از بی توجهی دولت در حفاظت از دریاچه اورمیه برپا شد. تظاهرات و سخنرانیهای افشاگرانه فعالین ملی و حرکتهای نمادین نظیر ریختن یک بطری آب به دریاچه و شعار "  اورمو گؤلوٌ سوسوزدیر- دریاچه ارومیه تشنه است "  با هشدارهای امنیتی  و سرکوب شدید، شکل سیاسی- امنیتی بخود گرفت. فقط در یک مورد بیش از ۱۵۰ نفر دستگیر شده اند که بعضی از آنها را به حبس های طولانی مدت محکوم کردند. یک سال بعد تظاهرات بزرگ دیگری در روز جهانی محیط زیست در تبریز برگزار شد که در پایان آن نیز بیش از۷۰ نفر معترض دستگیر شدند.  در شهریور ماه ۱۳۹۰ پس از آن که مجلس ایران لایحه دو فوریتی برای بحث در مورد احیای دریاچه را لغو کرد، هزاران نفر از مردم تبریز و ارومیه تظاهرات گسترده ای برعلیه خشکاندن عمدی دریاچه اورمیه توسط دولت اقلیت فارس برپا کردند. معترضان شعارهایی از جمله « اورمو گؤلوٌ جان وئریر- دؤلت اونون قتلینه فرمان وئریر/ دریاچه اورمیه در حال جان دادن است - حکومت فرمان قتل او را داده است» و نمایش بنر خطاب به رئیس جمهور وقت « احمدی نژاد،  آیا بحران دریاچه اورمیه کمتر از بحران هسته ای ایران است؟».  مأموران دولت با حمله خشونت بار دو نفر از معترضان را کشته و دهها نفر دیگر را دستگیر و زندانی کردند. هم زمان آزربایجانیهای مقیم در اروپا و آمریکای شمالی نیز تظاهرات اعتراضی برپا کردند.  در طی انتخابات فرمایشی ریاست جمهو ری در خرداد۱۳۹۲ حسن روحانی قول داد که اقدامات لازم برای نجات دریاچه اورمیه را انجام خواهد داد. اما بعد از گذشت ۵ سال از دوران ریاست جمهوری اش، نه تنها هیچ کاری برای نجات دریاچه نکرد بلکه برخلاف وعده اش سدّ سازی ها ادامه داشته و بر روری دو رودخانه دو سدّ دیگر نیز احداث کرده و جریان آب را به دریاچه  اورمیه کاملأ مسدود کردند.  ادامه اعتراضات مردمی و فشار از پایین برای اولین بار همراهی قابل توجه تعداد کثیری از نمایندگان آزربایجانی مجلس فرمایشی رژیم را در برداشته است. اواخر مهر ماه امسال (۱۳۹۶) در اعتراض به عدم احیای دریاچه توسط دولت روحانی ۱۱۵ نفر از اعضای فراکسیون نمایندگان تورک مجلس ایران بیانیه ای برای سوال و استیضاح احتمالی رئیس جمهورا مضا کردند که با کار شکنی های رئیس مجلس و حامیان روحانی مواجه شده اند.

 راه حل های پیشنهادی کارشناسان بین المللی برای نجات دریاچه اورمیه
برخلاف نظر مسئولان دولتی ایران، کارشناسان محیط زیست بین المللی معتقدند که خشک شدن دریاچه اورمیه ربط چندانی به تغییرات آب و هوایی و خشکسالی ندارد. این فاجعه بیشتر مربوط به دهها سال بی توجهی  به محیط زیست و برداشت غیر قابل کنترل آبهای زیرزمینی و رودخانه ها، از جمله ساخت سدّها و جاده  و پًل بوده است. راه حل های پیشنهادی برای نجات دریاچه شامل انتقال آب از حوضه های آبی همجوار، حذف تعداد زیادی از سدّها، آوردن آب از رودخانه زاب و...اجرای برنامه جامع مدیریت آب  برای حفظ آبیاری کشاورزی و حفظ اکوسیستم است.

دولت ژاپن و برخی از کشورهای اروپایی آمادگی خود را برای  نجات دریاچه اورمیه اعلام کرده اند. در اردیبهشت ماه  سال ۱۳۹۳  گری لویس نماینده سازمان ملل متحد، در مراسم امضای کمک یک میلیون دلاری ژاپن برای مقابله با بحران دریاچه اورمیه گفت: " شواهد علمی به ما می گوید که بیشتر آب هایی که به حوضه دریاچه اورمیه وارد می شدند هنوز می توانند با جریان طبیعی آب به دریاچه اورمیه سرازیر شوند  و مجددا آن را شارژ کنند و بتواند مجددا  به اندازه کافی آب برای تغذیه کشاورزی و صنعت تامین کنند." وی همچنین گفت " این مشکل  بر پایه تعادل علم و عمل قابل حل است ". بنا براین اگر صداقتی در کار باشد دولت ایران باید سیاست رسمی و مخرّب خود را عوض کند." متأسفانه شواهد عکس قضیه را نشان میدهد در خرداد ماه ۱۳۹۳، در یکی از جلسات مجلس شورای اسلامی،  نماینده مجلس از تهران گفت: " دریاچه اورمیه مٌرده است، ما نباید پول خود را برای آن تلف کنیم در عوض ما باید به مردم محلی در اطراف دریاچه برای رفتن به سایر استان ها پول پرداخت کنیم." این نشان می دهد که شکل جدیدی از پاکسازی قومی (پاکسازی نرم)  در حال حاضر در ایران اتفاق می افتد.  رژیم توتالیتر و کمونیستی شوروی سابق نیز سیاست مشابهی را برای اعلام مرگ دریاچه آرال قازاقستان و اوزبکستان تا زمان  فروپاشی  و مرگ حکومت کمونیستی اعمال کرد (1991).  با این حال، این سیاست فاجعه بار و خیانت آمیز دولت شوروی ، توسط دولت مستقل و ملی قازاقستان به سیاست امید و احیای دریاچه آرال تبدیل شده است. مدیریت عالی دولت ملی  و مستقل با ایجاد پروژه های علمی مدرن تاکنون موفق به احیای نیمی از دریاچه آرال شده است و در مدت کوتاهِ‌ چند ساله آب  و ماهی ها دوباره دل به دریا ی خود زدند و مردم به شهرهای ساحلی خود و زندگی عادی بازگشتند. 
   
 با وجود نمونه های موفق جهانی ، رژیم ایران طرحهای پیشنهادی کارشناسان بین المللی برای نجات دریاچه اورمیه را نادیده می گیرد. در مواقعی حکومت ایران حتی موفق به گمراه کردن و ساکت کردن سازمان های محیط زیست بعضی از کشورها شده ، با حیله های مختلف از ورود  و مشارکت مستقیم، اجرایی شدن طرحهای نجات و کمکهای فنی کشورهای دیگر ممانعت کرده است. 

ازطرفی دیگر سیاست پنهانی رژیم در نابودی دریاچه بشکل بی شرمانه ای توسط مسئولین دولتی بصورت فریبکارانه توجیه  و صحبت از راهکارهای کشنده میکنند از قبیل " کار دریاچه اورمیه تمام است و حالا بايد آرام‌ آرام مسئولان به اين فكر باشند كه چگونه می‌توان جمعيتي بالغ بر۵ ميليون نفر را از آزربایجان به فلات خشك مركزي منتقل کرد! " و با فرار به جلو این بار در نقش منجی مردم،  به قربانیان میلیونی این فاجعه توصیه میکنند كه "مردم منطقه به دلیل طوفان‌های نمک، نبود زمین حاصلخیز و با شیوع انواع بیماری‌های پوستی، بینایی، تنفسی، قلبی و ریوی دیگر قادر به ادامه زندگی نخواهند بود باید به‌ کوچ اجباري آماده باشند." برای جا انداختن مسئله از قبل فاتحه مرگ دریاچه را خوانده و به حذف دریاچه اورمیه از نقشه جغرافیایی در کتابهای درسی نمودند. و این تخریبات نه تنها از طرف رژیم اقلیت فارس بلکه از جانب اپوزیسیون فارس رژیم نیز بصورت عدم حمایت از اعتراضات آزربایجانیها  و بایکوت خبری آن و همسوئی شان با رژیم مواجه بوده است.  یکبار دیگر پان فارسیسم با ابراز کینه دیرینه خود درجهت نابودی هویت و هستی ملت آزربایجان مثل همیشه در کنار رژیم جنایتکار و سپاه پاسداران تروریستی ایستاده است.  همینطور براحتی میتوان تنزل فرهنگی و علمی مُنادیان پان فارسیسم را نیز مشاهده کرد. بعنوان نمونه این متفکر فارس، پروفسور، دانشمند، زمین شناس، پدر کویر شناسی ایران دکتر پرویز کرَدوانی در استدلال بی نظیرشان میفرمایند  " دریاچه  اورمیه دیگر کویر شده و با چاههایی که کندیم زیرش سوراخ شده هرچه قدر آب بدهی از آن پایین هدر میرود اصلاً نمیشه احیاش کرد. دریاچه اورمیه مریض است مثل امام!  من عاشق حضرت امام(خمینی) بودم میتونیستیم زنده اش نگهداریم؟ نه، پس دریاچه هم بزودی خواهد مُرد، نباید هزینه ای برای نجاتش کرد" و...  
  
 امّا برخلاف ذائقه روشنفکران فارس اگر بخواهیم فارغ از نگاه  ناسیونالیستی فقط از منظر شهروند جهانی هم به مسئله دقت کنیم در حال حاضر شاهد دو عملکرد متفاوت در احیا  و نجات دو دریاچه زخمی یعنی اورمیه و آرال هستیم. اولی فاقد دولت ملی خود و تحت استعمار رژیم اقلیت فارس حاکم در ایران در حال مرگ است و دومی دارای دولت ملی خود در قازاقستان در حال احیا میباشد.

 سخن آخر

Image result for lake urmiaسخن آخر اینکه , سرنوشت دریاچه اورمیه با حیات و زندگی مردمی که در مناطق وسیع اطراف آن ساکن هستند گره خورده است. در واقع،  حیات و هستی آزربایجان جنوبی وابسته به آن است. ملت آزربایجان بر این باورند که تخریب دریاچه اورمیه توطئه رژیم  ایران بوده است.  از قبل  طراحی شده و به تدریج طی 20 سال گذشته آن را عملی کرده است. در این بین مطالبات زیست محیطی و اعتراضات مدنی گسترده و مداوم ملت آزربایجان با سرکوب شدید نیروهای امنیتی رژیم اقلیت فارس مواجه  شده است. همچنین ملت آزربایجان جنوبی بطرق مختلف صدای خود را بگوش جهانیان رسانده اند. متاسفانه بخاطر درک اشتباه و غیر سیاسی تلّقی کردن این فاجعه از طرف بعضی از دولت مردان خارجی باعث شده است تا حمایت های عملی آنها به دلیل فریبکاری رژیم به مقصد نرسد. با اینحال، ملت آزربایجان با  استفاده از تمام روش های مدنی و پرداختن هزینه های سنگین به اعتراضات خود ادامه میدهند و برای نجات دریاچه اورمیه از این فاجعه  زیست محیطی با اطمینان تمام به جهانیان اعلام میکنند که دریاچه اورمیه - نگین مقدس آزربایجان -  در اصل بخاطر سیاست های عمدی دولت اقلیت فارس ایران کشته می شود. هدف پنهانی رژیم همانا عملی کردن پروژه  نژادپرستانه پان فارسیسم یعنی تغییر بافت جمعیتی - دموگرافی منطقه از طریق کوچاندن ملت تورک آزربایجان ( که اکثریت مطلق جمعیت آن منطقه را تشکیل می دهند) و جایگزینی آن با پناهده گان مهاجر کورد عراقی بعنوان دیوار حائل با  تورکهای تورکیه و ایجاد تنش بین ملل غیر فارس میباشد.  و این بزرگترین هشدار برای ملتی است که چگونه با خطر نابودی بخشی از وطن خود  و سرزمینی که در طول هزاران سال در آن زندگی میکنند مقابله کنند. 


:اصل مقاله بزبان انگلیسی
مقاله نین آزربایجان تورکجه سینده ویرژنی (Latin əlibasinda)
 
 * ترجمه بروز شده به فارسی توسط نویسنده مقاله میباشد
                                                                                                                                                                                                   ویدیو محل باغ جنّت  از دقیقه۳۸ 
        
 
به عبارت دیگر « دیر یا زود آزربایجان از ایران جدا خواهد شد و نباید بودجه کشور را برای سرمایه گذاریهای کلان و کلیدی در آنجا به هدر بدهیم»
(1)


21 Fevral Dünya Ana Dili Günü

Bangladeş Faktoru 

Umud Düzgün
www.durna.net on February  01, 2006 

 

1999 inci ilin Noyabr ayında UNESCO-nın ümumi konfransında 21 Fevral Dünya Ana Dili günü elan olundu.(International Mother Language Day). UNESCO-nin verdiyi məlumata görə halı hazırda dünyada, yaxlaşiq 6000 dildə danışılır. Bu dillərin təqribən yarısı (50%) ölüb, aradan getmə halındadır. Belə bir durumda, bəşəriyyətin çox dilli və çox kültürlü və bərabər haqlı yaşamı üçün , ana dilini qorumaq  böyük əhəmiyyət daşıyır. 

Bu istiqamətdə, mədəniyyətə sahib olan sivil ölkələrdə ana dilində danışıb, yazıb və oxumaq, təbii və ilkin bir haqq tanınır. Yalnız bəzi sivilsiz və mədəniyyətdən qafil olan İran kimi ölkələrdə,  bir dilin üstün tutulması  başqa dillərin qadağan və məhv olmasına səbəb olur və milli sitəmi yaradır.  Beləliklə, ana dili yasaq olan millətin; kimliyi, kültüri, iqtisadi və siyasi varlığı xətərə düşür. Təbii ki milli sitəmə məruz qalan millətlər heç vaxt sakit oturmurlar və şovinizmə qarşı davamlı mübarizə aparırlar. Bu mübarizələrdən biri Urdu şovinizminin əleyhinə qalxan Bangladeş Dil Hərəkəti dir. Bu 5 il surən hərəkət 21 Fevral 1952 de Urdu şovinizminə qalib gəldi. Bu tarixi zəfərin prosesləri Azərbaycan milli hərəkətlə fərqli olursada, mahiyyətcə  aynı xarakteri daşıyır. Bu müştərək mahiyyəti dərk etmək üçün  Bangladeş hərəkətinin necə başverməsinə nəzər salmalıyıq.

 İngiltərə əsarətindən qurtulan böyük Pakistan (qərbi və şərqi) Federal sistemini bərpa etdi. Hakimiyyətdə gücə sahib olan Urdu dilli məqamlar, millətə müraciət etmədən ölkənin 6% camaatını təşkil edən Urdu xalqının dilini ölkənin milli dili və dövlətin rəsmi dili elan edirlər! Halbuki, ölkədə əksəriyyətdə olan 54% Bəngal milləti və Bəngali dili hesaba qoymurlar!  Bangal millətini “qovm” və bəngali dili  “məhəlli” dil adlandırdılar. Bəngali dil qeyri rəsmi, məhlli adlandı və təhqir olundu, amma bu ziddi insani təhqirə Bəngal milləti baş əymədilər. Elə birinci gündən ayağa qalxdılar və bu şovinisti əməlin qarşısında 5 il dayanıb, mübarizə apardılar. Ana dillərini göz bəbəyi kimi qorumaqda bir an etirazdan əl çəkmirlər, haqlarını almaq üçün əziz canlarında fəda edirlər.

Dil hərəkətinin himasəli 21 Fevral günü Dhaka şəhərində böyük bir etiraz aksiyası bərpa olundu.  Pakistanın Federal Polisi bu milli insani hərəkəti boğmaq uçun top tüfəngə əl atıb, yüzlər insani öldürüb və yaraladırır. Bu qanlı hadisə Bəngal millətini  bir daha  birləşdirir, etirazlar və e`tisablar ölkəni fələc edir. Nəhayət hakimiyyətdə olan Urdu şovinistləri, el gücünə təslim olurlar və Pakistan parçalanmasın diyə öz şovinisti və rasisti siyasətlərindən bir az dal çəkilib Bəngali dili, Urdu dili ilə bərabər ölkənin rəsmi dili elan edirlər. Zahirdə məsələ həll olub bitmiş, amma batində milli hərəkət daha da güclü davam edir 

Əslində, Bəngal millətinin mübarizəsi yalnız dil məsələsində məhdud olmur, iqtisadi, nizami və siyasi mübarizə 19 il davam edir. Nəhayət silahlı savaş nəticəsində 1971 de Bangal milləti Urdu şovinizminin silahlı qüvvələrinə qələbə edir, öz siyasi varlığına malik olub, öz müqəddəratını təyin edir, müstəqil dövlətini qurur, Pakistandan ayrılmağa qərar verir və Bəngladeşin istiqlalını rəsmən elan edir. Bir neçə günün ərzində dünyanın tamam ölkələri bir bə bir bu yeni ölkəni rəsmiyyətə tanıyırlar. Nəhayət Keraçı-Pakistan dövləti də məcbur qalır Bangladeşi rəsmiyyətə tanıyır.

Ayıq Ellər (Ümüd Düzgün)

Feb 01, 2006  Los Angeles

Qaynaq:

www.unesco.org

www.virtualbangladesh.com/history  
  

Thursday, October 19, 2017

گونآز تی وی نین جانلی پروگرامنیدا: سیاسی آراشدیرما   
  
 موضوع: فارس شونیزمنین ماهیتی و ملّی حرکت

 احمد  اوبالی - اومود  دوزگون
  June 02, 2011  پنجشنبه  ۲۳  خرداد ۱۳۹۰

بیرینجی بوْلوْم:
۱- فارس شوونیزمینین تفکوری
۲- شوونیزم  دولتی فارس
۳-  شوونیزم میللی فارس
ایکینجی بوْلوْم:
۱-چوزوم یولاری
۲- سیاسی اصلاحاتین ایمکانسیزلیقی
۳- سیستمین کوکویندن ده یشیلمه سی
۴- میللت لرین  داخلی استعمار آلتیندان قورتولوشی و مستقل دولت قورماسی

June 02, 2011
Qonu: Fars şovinizminin mahiyyəti və milli hərəkət 

  Əhməd Obali - Umud  Düzgün


  ائدین  Cpoy-Paste باخماق اوچون لوتفن یوتوب لینکینی 
   منیم یوتوب
   کانالیما  (Umud Duzgun)
 و یا
  کانالینا مراجعت ائدین GunazTv



بیرنجی بولوم
https://www.youtube.com/watch?v=jE1_j7_2_Mc&t=67s
ve ya و یا 
https://www.youtube.com/watch?v=tfdH90J_2p8

                                                                  
ایکینجی بولوم
https://www.youtube.com/watch?v=GNVx6cqoso8
ve ya و یا
https://www.youtube.com/watch?v=tEEkAf37p5g&t=896s

/////////////////////////////////////////////////////////////////////////

مانقورد پان ایرانیست لر:
مجله کاوه برلین - تقی زاده و...معتقد بودند آریایی هستند و باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شد. 
سردبیر سید حسن تقی‌زاده، محمدعلی جمالزاده، محمد قزوینی
دسته‌بندی سیاسی
بسامد دوهفته‌نامه - ماهنامه
نخستین شماره ۲۴ ژانویه ۱۹۱۶
واپسین شماره ۳۰ مارس ۱۹۲۲
کشور آلمان
مجله ایرانشهر:ایرانشهر مجله‌ای است که حسین کاظم‌زاده تبریزی آن را منتشر می‌ساخت. این مجله بین سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۶ خورشیدی در برلین منتشر و در حدود ۴۰ شهر ایران پخش می‌شد. با حفظ نژاد پرستی آریایی بازگشت به روح ایرانی و شرق مذهب زرتشی و شیعه شعوبیه که نوعی مقابله با سنی عثمانی نیز هست.
مجله نامه فرنگستان: ارانی در دوران نوجوانی به مدرسه طلبگی رفته بود..تقی ارانی  دانش‌آموخته دانشگاه برلین بود و از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و قصر زندانی شدند  در ۱۳۱۸ به علت بیماری تیفوس در زندان درگذشت..ارانی مجله نامه فرنگستان توسط حلقه برلین که خیلی رادیکالتر از کاوه بود منتشر کرد. در اواسط سال‌های جنگ جهانی اول، یک گروه کوچک از روشنفکران ایرانی «مجله کاوه» که علیه دشمنان آلمان و برای استقلال ایران فعالیت می‌کرد، منتشر کردند.[۵] بعد از شکست آلمان در جنگ اول جهانی (۱۹۱۸-م)، گروه نویسندگان دوره اول مجله «کاوه» شامل: محمد قزوینی، محمدعلی تربیت، ابراهیم پورداود، حسین کاظم‌زاده ایرانشهر، فضلعلی مجتهد تبریزی، محمدعلی جمالزاده و حسن تقی‌زاده به جز جمالزاده و تقی‌زاده، بقیه متفرق شدند. تقی ارانی که از طرف دولت به آلمان اعزام شده بود پس از ورود به برلین به مدت دو سال از فعالین ناسیونالیست افراطی بود و با مجله ایرانشهر و نامه فرنگستان همکاری داشت.

تقی ارانی سه سال بعد از جدایی از جریان ناسیونالیسم افراطی، در کتاب «پسیکولوژی فردی» دربارهٔ تغییر و تحول فکری در انسان چنین می‌نویسد:
«هیچ قضیه را نمی‌توان عاری از شرایط زمان و مکان و شخص متفکر تحقیق نمود. از طرف دیگر حالت شعور، هوشیاری و دانستن از خود دائماً تغییر می‌کند. خود اجتماعی من در چند سال پیش با اکنون فرق دارد…»
- مجله آینده  : محمود افشار در سال ۱۳۰۴ مجلهٔ آینده را تأسیس کرد که ابتدا دو سال (۲۴ شماره) منتشر شد. سپس از سال ۱۳۲۳ انتشار آن را از سر گرفت و ۱۶ شمارهٔ مجله طبع شد. انتشار مجلهٔ آینده را یک بار دیگر در سال ۱۳۳۸ تجدید کرد و تنها ۶ شماره انتشار داد. دورهٔ جدید مجله آینده در سال ۱۳۵۸ توسط فرزندش ایرج افشار آغاز به انتشار کرد.
همین روشنفکران فاشیست رضاخان را مستبد اصلاحگر و منورالفکر
و فروغی به اسم رضاخان پهلوی را اضافه میکند. 
مجله آینده اینبار در تهران چاپ میشود. و تفکر فاشیستی را وارد سیستم دولی میکنند. 
محمود افشار(۱۳۶۳ در تهران مرد ۹۰ساله)، علی اکبر داور، تقی زاده ، کاظم زاده ایرانشهر، شفق، ارانی و..
اعضای بنیاد موقوفه افشار: ایرج افشار سید جعفر شهیدی جواد شیخ‌الاسلامی اصغر مهدوی یحیی مهدوی مصطفی محقق داماد حسن انوری جلال خالقی مطلق محمدرضا شفیعی کدکنی محمود امیدسالار ژاله آموزگار فتح‌الله مجتبایی کاوه بیات سید محمود دعایی علی‌محمد میر ساسان دکتر افشار مهربانو دکتر افشار آرش افشار مهدی آذر حبیب‌الله آموزگار جمشید آموزگار نادر افشار بهروز افشار یزدی الله‌یار صالح منوچهر مرتضوی محمدعلی هدایتی
مسئولان انتشارات
کریم اصفهانیان محمد افشین وفایی
برندگان جایزه موقوفه افشار:
نذیر احمد (۱۳۶۸) غلام‌حسین یوسفی (۱۳۶۹) امین عبدالمجید بدوی (۱۳۶۹) محمد دبیرسیاقی (۱۳۷۰) ظهورالدین احمد (۱۳۷۰) جان هون نین (۱۳۷۵) کمال‌الدین عینی (۱۳۷۷) منوچهر ستوده (۱۳۷۹) کلیفورد ادموند باسورث (۱۳۸۰) عبدالحسین زرین‌کوب (۱۳۸۲) فریدون مشیری (۱۳۸۲) تسونه یو کورویانگی (۱۳۸۲) ریچارد فرای (۱۳۸۳) هانس دوبروین (۱۳۸۵) نجیب مایل هروی (۱۳۸۶) شارل هانری دو فوشه کور (۱۳۸۶) بدرالزمان قریب (۱۳۸۷) برت فراگنر (۱۳۸۹) احمد منزوی (۱۳۹۰) آنجلو میکله پیه مونتسه (۱۳۹۰) احمد اقتداری (۱۳۹۲) محمدعلی موحد (۱۳۹۴) هوشنگ ابتهاج (۱۳۹۵) ژیلبر لازار (۱۳۹۶) علی‌اشرف صادقی (۱۳۹۷) یوشیفوسا سکی (۱۳۹۸) محمدرضا باطنی (۱۳۹۹)

  

Thursday, October 12, 2017

  آزربایجان جنوبی ایران نیست 

اومود  دوٌزگوٌن 

 azerireport.com,tribun.com,yurd.net  اسفند ماه ۱۳۹۲

تورکهای آزربایجان جنوبی در یک مسابقه بین المللی فۆتبال بین تيراختور تبریز و الجزیره امارات، تاریخ ساز شدند. شعار سیاسی جایگاه و بازتاب خاصی بخود گرفت.
 
26  فوریه 2013 ، ۷ اسفند ماه ۱۳۹۲ یک مسابقه از لیگ قهرمانان آسیا  بین تیم های فوتبال تیراختور تبریز و الجزیره امارات در شهر تبریز برگزار شد. " یاشاسین آزربایجان!" زنده باد آزربایجان! فریاد خروشان 85000 نفر هوادار عاشق تیراختور بود. رژیم اقلیت فارس ایران که از سال 1946 آزربایجان جنوبی را اشغال کرده ، هواداران آزربایجانی را از آوردن هر گونه  نماد فرهنگی تورکی و شعار سیاسی ممنوع اعلام کرده است. علیرغم تمام ممنوعیت ها هواداران تورک آزربایجان موفق شدند بطور مخفیانه بنر بزرگ 15 متری را به داخل ورزشگاه بیاورند که روی آن برای اولین بار بزبان انگلیسی نوشته بودند " South Azerbaijan is not Iran/ آزربایجان جنوبی ایران نیست " شبیه شعار کاتالان ها " کاتالونیا اسپانیا نیست" که توجه میلیون ها نفر تماشاگر در کشور و فراتر از آن را  به خود جلب کرد. 
  
 تیراختور یکی از محبوب ترین باشگاه های فوتبال آزربایجان جنوبی است که تبدیل به غرور ملی و نماد جنبش استقلال طلبی بیش از 30 میلیون تورک در آزربایجان جنوبی شده که فعلأ  بخشی از ایران محسوب میشود. بنر "آزربایجان جنوبی ایران نیست" را جوانان رشید تورک آزربایجان بالا بردند و باعث شور و شوق بی نهایت میلیون ها نفر از بیننده گان آزربایجانی در داخل و خارج ورزشگاه شدند.
در مصاحبه ای پس از  پیروزی 3-1 تیراختور، سر مربی پرتغالی این تیم تونی الیویرا  گفت: "این بیش از یک فوتبال بود من جمعیت زیادی در پرتغال دیده بودم اما بعد از 45 سال زندگی حرفه ای  ورزشی ام هرگز به این اندازه  شور و شوق را تجربه نکرده بودم.  دیدن این فضای شادی، احساس زیبایی بود."
كاپیتان تیم تیراختور مرتضی اسدی از اردبیل سومین شهر بزرگ آزربایجان جنوبی اضافه کرد: " روشن است که  این یک روز تاریخی  بود.  در واقع، برای ملت ما تیراختور بیش از یک تیم است به خاطر ارزش هایی که از پرچم سرخ خود عرضه میکند (همانند پرچم بابک).

بسیاری از تنش های اتنیکی و سیاسی زمانی رخ می دهد که تیمهای آزربایجانی در بازیهای داخلی مقابل تیمهای فارسستانی قرار میگیرند. اما این بار حادثه در یک مسابقه بین المللی اتفاق افتاد که بین تیراختور آزربایجان و الجزیره امارت در ورزشگاه سهند شهر تبریز پایتخت تاریخی آزربایجان برگزار شد.
پان فارسیست ها و رژیم تهران بر اساس ایدئولوژی عرب ستیزی شان ممالک عربی را به عنوان دشمن تاریخی خود قلمداد میکنند و معمولأ در تهران و شهرهای فارسستان یک فضای ضد عربی برای تیمهای مهمان از کشورهای عربی مهیا میکنند. به همین خاطر٫ دولت اقلیت فارس حاکم  سخت تلاش کرد که تیم  تیراختور آزربایجان را به عنوان یک تیم ایرانی-فارس ارائه داده و جمعیت تورک حاضر در استادیوم را بر علیه عربها و امارت متحده عربی تحریک کند. اما  در این شهر غیر فارس٬ در شهر تبریز آنها قادر نبودند که تورکهای آزربایجان را در مقابل مهمانان عرب خود قرار دهند و در کمال تعجب فارسستانی ها٬  تورکهای آزربایجان جنوبی از مهمانان عرب خود بگرمی استقبال کردند و با گفتن کلمات دوستانه بزبان عربی "مرحبا - اهلأ و سهلأ " به آنها سلام و خوش آمد گفتند.


باشگاه تیراختور بعنوان نماد جنبش استقلال طلبانه آزربایجان جنوبی در ایران مانند باشگاه بارسلونا برای جنبش استقلال طلبانه در کاتالونیای اسپانیا میباشد. اما بر خلاف ملت کاتالان در اسپانیا که برخوردار از نهاد های دموکراتیک میباشند، ملت آزربایجان جنوبی در ایران عاری از نهادهای دموکراتیک، تحت سلطه رژیم توتالیتر از سرکوب بی امان رنج می برند. در چنین شرایط سختی، مسابقات تیراختور  به آزربایجانیها این فرصت را می دهد که برای ابراز مطالبات ملی خود در مدت زمان محدود٬ از فضای موجود ورزشی بهره لازم را ببرند.

جنگ پنهان بین ناسیونالیست های مهاجم فارس و ناسیونالیست های مدافع حقوق غیر فارس دهها سال است که وجود دارد و تنشهای بین اتنیکی بر خلاف تصور روشنفکران و سیاسیون فارس حاکم  ریشه دار و غیر قابل انکار است.  رژیم ایران که اقلیت اتنیک فارس را نمایندگی میکند ایدئولوژی مبتنی بر پان فارسیسم را دنبال می کند که سیاست های نژادپرستانه نسبت به اقلیت های اتنیک غیر فارس را بصورت سیتماتیک اعمال می کند. تورک ها  بزرگترین اقلیت اتنیک در ایران هستند. آنها با برخوردهای  خشن و تبعیض آمیز رژیم در همه جنبه های زندگی از جمله ورزش مواجه هستند.

در ایران ورزش از سیاست جدا نیست. همه باشگاهها دولتی هستند و مدیران اکثر باشگاهها سرداران منصوب شده سپاه میباشند. آنها سعی می کنند که ورزشکاران آزربایجان جنوبی را از شرکت در مسابقات بین المللی مانند المپیک و جام جهانی دور نگهدارند. در صورت شرکت٬ آنها اجازه ندارند با هویت تورکی آزربایجانی, خود را در عرصه بین المللی نشان دهند. در بازیهای فوتبال داخلی در شهرهای فارس نشین طرفداران فارس با بکارگیری کلمات نفرت انگیز، بشکل وقیحانهای به ملت تورک آزربایجان  توهین میکنند.  مسئولان رژیم اقلیت فارس، اجازه می دهند شعارهای نژادپرستی بطور زنده از تلویزیون ملی فارس پخش شود.

در ژانویه 2010 در ورزشگاه آزادی تهران، طرفداران فارس به یک کبوتر قرمز رنگ شده حمله کردند. این کبوتر که بعنوان نماد صلح و آزادی در حین مسابقه ( استقلال ۲-۲ تیراختور) از سوی هواداران تورک آزربایجانی آزاد و به پرواز در آمده بود در جایگاه هوادارن فارس فرود میآید.  متاسفانه، با دست یکی از طرفداران بیرحم  فارس٬ سر این کبوتر بی گناه از تنش جدا شده و در مقابل 100 هزار نفر تماشاگر جسدش به کنار زمین چمن بازی پرتاب میگردد، این عمل زشت به هر دلیلی که باشد در جای خود محکوم است  اما نگرانی آنجاست که اگر فردا بجای کبوتر (مقتول) سفیر صلح انسان باشد جوابگو چه کسی خواهد بود؟ به هرحال این یک اتفاق ساده ای نبوده و نیست در اصل این بر میگردد به ایدئولوژی و فرهنگ نفرت و نژادپرستی پان فارسیسم که خود را پشت پرده ی فرا ملی (ایران) فرا حزبی (سراسری) فرا کمونیستی(جهان وطنی) و فرا دینی (امت اسلامی) مخفی کرده است. و بیش از نود سال است که این اقلیت فارس چه حکومتی و چه غیر حکومتی٬ در ابعادی گوناگون و به طرق مختلف این فرهنگ تنفر و سیاست ظلم و تبعیض را بر ملل غیر فارس روا داشته و میدارد.

پیش از این، ملت آزربایجان جنوبی صدای اعتراض خود را در موارد مختلف که در آن منافع مردم خویش در میان بوده است آشکارا بیان کرده اند. علاوه بر تجمعات قلعه بابک و قیام سراسری اول خرداد ۸۵  و اخیرأ تظاهرات برای نجات دریاچه اورمیه نمونه عینی آن است که در زمان تظاهرات در محکوم کردن رژیم حاکم فارس بعنوان عامل اصلی خشکاندن دریاچه اورمیه و شعارهای گسترده ای داده شد مردم معتقد بوده و هستند که این سیاست عمدی دولت در راستای کوچاندن اجباری تورکها، تغییر ترکیب جمعیتی و  مقاصد شوم دیگر رژیم تهران بوده است. همچنین برپایی مراسم بزرگداشت سالانه قربانیان نسل کشی خوجالی  که توسط  برادران هم نژاد پارسها یعنی ارمنی ها  در سال 1992 قتل عام شده اند. و اخیراً به هنگام زلزله در منطقه هریس-اهر- ورزقان یکبار دیگر ملت تورک آزربایجان قدرت بسیج کردن مردم خود، برای کمک فوری به قربانیان زلزله را به رخ دشمنان شان کشاندند و منتظر دولت اشغالگر ننشستند 

سالهاست که ملت تورک آزربایجان جنوبی بطرق مختلف مدنی خواستار اعاده حداقل حقوق ملی خود و در صدر آنها  آموزش و تحصیل بزبان مادری بوده اند اما پاسخ رژیم اشغالگر فقط سرکوب بیشتر، زندان ، شکنجه و تحقیر روزمره بوده است که  این امر باعث رشد آگاهی و استقلال خواهی اقشار مختلف مردم شده که با امضای طومار همگانی خواستار رفراندم برای جدایی از ایران شدند.
در گذشته مضمون شعارها برای نشان دادن هویت ملی متمایز بود از قبیل "هارای هارای- من تورکم" که به معنی آهای، آهآی، ما تورک هستیم  و " افغانستان سیزیندیر- آزربایجان بیزیمدیر" که به معنی افغانستان برای فارس ها - آزربایجان برای تورکها .  اما این بار در حضور رسانه های بین المللی  پیام  صریح  و شفاف بود "آزربایجان جنوبی ایران نیست" در حقیقث نه تنها مردم آزربایجان هویت اتنیکی ٬ زبانی و فرهنگی متفاوتی از فارسها و دیگر ملیتها دارند بلکه آنها  دارای سرزمین و وطن تاریخی خود، آزربایجان جنوبی هستند.
اعلام  صریح این اصل در آن شرایط امنیتی و در مقابل دوربین رسانه های بین المللی نقطه عطفی برای جنبش استقلال طلبانه آزربایجان بود. از طرفی باعث  شوک رژیم اقلیت فارس در تهران و واکنش عصبی ناسیونالیستهای فارس از بقال سر کوچه و احزاب فارس گرفته تا رسانه های فارسی زبان در داخل و خارج.  با اینحال، رژیم اقلیت فارس حاکم حتی نتواست جلوی شادی و پیروزی دو جانبه میلیونها نفر در تبریز و سرتاسر ازربایجان را بگیرد. مزدوران رژیم جرأت حمل و تکان دادن حتی یک پرچم ایران را در جشنهای خیابانهای آزربایجان جنوبی پیدا نکردند. اما رذیلانه شش نفر را بدون اتهام در استادیوم دستگیر کردند و تهدید به حذف تراکتور از مسابقات لیگ کردند.

از طرفی حرکت متحد و یکپارچه ملت آزربایجان این پیروزی را سه جانبه کرد و راه رهایی از استعمار داخلی را هموار کرد.  موجب تضعیف هرچه بیشتر رژیم اشغالگر فارس گردید و قیام بزرگی در راه  فروپاشی  ا. ی.ر. ا. ن زندان ملل برداشت.  در واقع این حادثه، ساختار استعماری ایران را بعنوان یک دشمن ستمگر به لرزه در آورد.  پیش از این هرگز یک تیم فوتبال (همانند تیراختور) تا این حد بعنوان ستون فقرات یک ایدئولوژی سیاسی در نیامده بود.
  
مدتهاست که رفثار دولت ایران نشان میدهد که به تیم تیراختور بعنوان یک تهدید امنیتی نگاه میکند. لذا بخاطر ترس از شکل گیریی تظاهرات خیابانی بعد از بازی، مقامات اجازه نمی دهند هیچ مسابقه ای در ورزشگاه باغشمال در مرکز شهر تبریز برگزار شود. بازیهای تیراختور فقط به ورزشگاه شدیدأ محافظت شده سهند تبریز اختصاص داده شده است که کاملآ خارج از شهر است. همچنین ممنوع کردن طرفداران تورک از آوردن پرچم ملی و یا هر گونه پلاکارد، بنر و تی شرت که نشانی از هویت ملی تورکی داشته باشد و یا نوشته ای به خط  لاتین تورکی که در بخش مستقل آزربایجان بزرگ، آزربایجان شمالی رایج است. علاوه بر آن بخاطر دادن شعارهای اعتراضی فرهنگی و سیاسی هواداران تیم تیراختور تهدید به زندان شده و در مواردی نیز دستگیر و زندانی میشوند.




با وجود تمام این محدودیت ها، طرفداران تیراختور در اغلب مسابقات استادیوم  سهند را با ظرفیت کامل پر میکنند و با تکان دادن پرچم قرمز و بالا بردن دست و به کمک انگشتان خود شکل سر گرگ را به عنوان نمادی از مقاومت، با خواندن سرودهای ملی، با رقص تورکی آزربایجانی و با فریاد رادیکال ترین شعارهای سیاسی لرزه بدامان دشمنان آزربایجان میاندازند. بدون شک، مبارزه سیاسی بخش جدایی ناپذیر از وجود تیراختور شده است. یک هوادار تیراختور از همدان، ششمین شهر بزرگ در آزربایجان جنوبی، بر روی صفحه فیس بوک نظر خود را در مورد تیراختور چنین نوشت: " اهمیت تیراختور در حرکت ملی استقلال طلبانه٫ فقط زمانی برای شما قابل درک خواهد بود که مبارزات مردم آزربایجان جنوبی را از نزدیک دنبال کنید."
و اینک، با نزدیک شدن رفراندم برای استقلال کاتالونیا، تقاضای مشابه ای از طرف ۹  سازمان و حزب سیاسی آزربایجان جنوبی، یعنی رفراندم برای استقلال ازربایحان جنوبی تحت نظارت سازمان ملل متحد و جهان آزاد درخواست شده است.
تیم بارسلونا برای کاتالان ها و تیم تیراختور هم برای آزربایجانیها، به نقش نمادین خود در تقویت جنبش استقلال طلبانه ادامه خواهند داد. تمامی این تحوالات درک واقعی مسئله را آسان تر میکند که «آزربایجان جنوبی ایران نیست». با الهام از تفکور آزربایجان مرکز زنده یاد پروفسور محمد تقی زهتابی، چشم انداز جنبش ملی- مستقل آزربایجان جنوبی را میتوانم بدینگونه ترسیم کنم: "هنگامی که زمان مناسب فرا رسید ملت تورک آزربایجان ابرهای تیره را از آسمان آزربایجان جنوبی با چنان سرعتی دور خواهند کرد که کسی توان پیش بینی آن را ندارد."
..............*****...............

اصل مقاله بزبان انگلیسی
  
 لینک ویدئوها
Uploaded on Jan 19, 2010
Animal Cruelty in Iran! Very sad story! How somebody can kill an innocent bird because it was painted by the other soccer team?! ... In a soccer match in Tehran one pigeon where painted in red by a fan of Tractorsazi Team and it was released during the match but some cruel fans of the other team took the bird and killed it! Please raise your voice by distributing this video on the web to force the Iranian government to bring those criminal fans to justice
Uploaded on Jun 5, 2010
Backward Persians in Tehran insulting Azerbaijanis as Turk e khar-eshak or donkeys and police gurding persians and attecking Turks
The banner in Sahand Stadium in Tabriz held up and cheered by millions
 Showing Banner " South Azerbaijan is not Iran" live on TV


Summary of the match FC Tractor vs FC Al Jazeera on Feb 26, 2013