Wednesday, December 27, 2017

 مسئله ملی:  فروپاشی ایران چرا؟

اومود  دوٌزگوٌن
 یازدهم آذرماه December/ 2/ 2003 *۱۳۸۲    

این مطلب خلاصه شده ای از سخنرانی نگارنده در اتاق پالتاک میباشد که در چند سایت آزربایجانی نیز درج شد

مبارزات حق طلبانه ملت های غیر فارس در جغرافیای کنونی ایران در ۱۵ سال اخیر مراحل مختلف بیدارسازی و آگاهی بخشی را در میان طبقات مختلف مردم با موفقیت .بی نظیری طی کرده است.


در گذشته نه چندان دور ما شاهد آن بودیم که در محافل فارس و همین طور  محافل شوونیست پذیر و استحاله شده غیرفارس طرح مسئله ملی چقدرتابو بوده است و باز هم دیدیم که چگونه این تابو توسط مبارزین آزادیخواه غیر فارس شکسته شد و پایه های فکری شوونیزم فارس را به لرزه درآورد.  اولین دستاورد این جنبش پایان دادن به تسلط فکری پان ایرانیست های آریا پرست بود. دومین و مهمترین دستاورد این جنبش دست رد زدن به سینه دغلبازان و دزدان سیاسی بود که بنام کمونیسم و مجاهد(ین خلق) نقش شوونیزم چپِ فارس را در صحنه سیاسی ایران بازی کرده و می‌کنند. این امر در واقع گروه های سیاسی ایرانی را خلع سلاح کرده و موجب اتحاد و یکپارچگی جنبش ملی گردیده است. لذا این ورشکسته گان سیاسی دیگر نمی‌توانند پشت پرده ی شوونیزم حزبی خود با شعارهای دفاع از حق تعیین سرنوشت ملت ها، جنبش ملی را به کام فریبکاری و خیانت خود بکشانند چرا که امروز جنبش ملی ملت های غیر فارس به خصوص حرکت ملی آزربایجان توسط صاحبان اصلی آن یعنی رهروان شیخ محمد خیابانی، زینب پاشا و پیشه وری سازماندهی و هدایت می شود.

درحقیقت مبارزه ملت های غیر فارس و در صدر آن آزربایجانی ها با بهره گیری از تجربیات تاریخی و پرهیز از تکرار اشتباهات گذشته ، به این حدّ پُختگی سیاسی دست یافته اند که مبارزه آزادیبخش خود را از کانال‌های خودمختاری و فدرالیزم به مسیر استقلال‌ خواهی سوق دهند. از آنجایی که حرکت ملی آزربایجان یک حرکت انحصاری حزبی نیست  به شکل ملی و پلورالیزیم به پیش می‌رود و به راحتی توانسته است تفکر استقلال طلبی را به میان قشرهای مختلف مردم ببرد و درطی این پروسه با پدیده‌ای به نام شوونیزم فارس درگیر و گلاویز شود. اما ببینیم پدیده شوونیزم  فارس چیست؟ و از کجا آمده است؟ پدیده شوونیزم فارس را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد:

۱- تئوری و تفکر شوونیستی: از نظر تاریخی به راستی میتوان فردوسی طوسی را  پایه‌ گذاراین پدیده  و تفکر دانست . چونکه توهین و تحقیر ملل غیر فارس به خصوص ملتهای تورک و عرب از سویی و برتر قلمداد کردن ملت‌  فارس از سوی دیگر و همینطورغرور کاذب این شاعر فارسی‌ زبان بود که تخم کینه را در فرهنگ و ادبیات فارسی برعلیه ملت های غیر فارس کاشت. در یکصد سال اخیر نیز این تفکر توسط افرادی چون محمود افشار یزدی و هم پاله گیهایش در مجله آینده و ایرانشهر به صورت تئوری شوونیزم فارس درآمد و با دسسیه های دولت وقت انگلیس توسط مامورانگلیس اردشیر ریپورتر (از پارسیان هند) بعد از کودتای رضاخان به صورت سیستماتیک دولتی درآمد.

۲- شوونیزم سیستماتیک دولتی : شوونیزم فارس دولتی با ممنوع کردن زبانهای غیر فارس و رسمیت دادن و تحمیل زبان اقلیت فارس به اکثریت غیر فارس، و تحریف تاریخ ایران به نفع اقلیت فارس و با شعار یک ملت یک زبان و یک نژاد درحقیقت پروژه نابودی فرهنگ و زبان، هویت ملی و تاریخی ملت های غیر فارس را به مرحله اجرا گذاشت. با گستراندن پوشش رادیو تلویزیون سراسری فارسی و سیستم آموزشی تک زبانه فارسی به مناطق غیر فارسی زبان و به کارگیری یکجانبه شوونیزم دولتی از این ابزارها برای تبلیغ تفکر شوونیزم فارس و در جهت از بین بردن فرهنگ و زبان و هویت ملی ملل تحت ستم، پروسه آسیمیلاسیون و استحاله ملل غیر فارس فراگیر شد.

۳- شوونیزم ملی فارس: بعد از کودتای ۲۸ مرداد (۱۳۳۲) پدیده شوونیزم فارس به صورت پدیده ملی و فولکلور فرهنگی ملت فارس درآمد و در نتیجه آنها را به بیماری شوونیزم فرهنگی دچار ساخت. از آنجایی که این پدیده از نظر زبان و فرهنگ، ملت فارس را نمایندگی می‌کند شوونیزم  فارس نامیده می شود. البته تاثیرات منفی این پدیده را درفرهنگ بخش آسیمیله شده ملل غیر فارس نیز مشاهده میکنیم که در مواردی در حد افراطی خودزنی به تبلیغ این تفکر نژادپرستانه می پردازند که این خود نتیجه همان آسیمیلاسیون و بیماری فرهنگی و از خود بیگانگی بخشی از ملل غیر فارس را نمایان میکند. البته در حدّی خیلی بالا به خود بزرگ بینی و شوونیزم فرهنگی ملت فارس نیز انجامیده است بطوریکه در اوایل قرن ۲۱ نه تنها مردم عادی فارس بلکه روشنفکران به اصطلاح دمکرات فارس نیز قادر به درک و تحمل ابتدایی ترین حقوق ملل تحت ستم غیرفارس نیستند و نمی‌خواهند حقوق ملی انسانی آنها را به رسمیت بشناسند.

راه حل چیست؟ برای رفع ستم ملی چه باید کرد؟ 
تعدادی از فعالین و جریانات سیاسی بهترین راه را تغییر رژیم و ایجاد سیستم دموکراتیک می دانند و طیف دیگری بهترین راه حل را ایجاد و برقراری نوعی سیستم غیر متمرکز و یا فدرالیسم می‌دانند بطوریکه همه آنها به هر قیمتی همچنان می خواهند تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند.  در مقابل اینها استقلال‌ طلبان این راه حل ها و آلترناتیوها را قبول نکرده و آن را برای ایران نامناسب و غیرعملی می‌دانند و معتقدند که برای دگرگونی سیستم شوونیزم در جغرافیای کنونی ایران، تغییر رژیم و یا اصلاح سیستم کافی نیست. زیرا ساختار این سیستم با سابقه تاریخی طولانی توتالیتر، شوونیستی و ارتجاعی هشتاد ساله، منجر به بنای ساختمان عریض و طویل با سیستم متمرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است که بینش سیاسی و فرهنگی این سیستم بر پایه شوونیزم فارس و آریا پرستی بنا شده است.
زمامداران این سیستم، امروز با رنگ و لوآب  مذهبی و مدعیان جانشینی آن،  با رنگ های فدرالیسم و دموکراسی درصدد ادامه حیات این سیستم پوسیده می باشند. سیستم های شوونیستی شبیه سیستم شوونیستی فارس ایران در گذشته و در گوشه و کنار دنیا موجود بوده و هستند. از این قبیل سیستم ها میتوان اتحاد اجباری جماهیر شوروی سابق، جمهوری اجباری یوگسلاوی و کنفدراسیون اجباری چکسلواکی را نام برد که فروپاشی این کشورها، پوشالی و بی اساس بودن سیستم‌های شوونیستی را به اثبات میرساند.
در ضمن به این امر باید توجه داشته باشیم که کشور کثیرالملله ایران  با ۷۰ میلیون جمعیت و با شرایط اقلیمی متفاوت، زبانها، فرهنگ‌ها وهویت ها و مذاهب متفاوت به معجونی نامناسب شباهت دارد که فقط با یک ساختار سیاسی متمرکز توتالیتر شوونیستی قابل اداره می باشد در نتیجه با تغییر رژیم و یا هرگونه تلاش برای تغییراساسی این سیستم، موجب فروپاشی کل سیستم و کشوری بنام ایران خواهد شد. زیرا تحت عنوان هرگونه رفرم و تسلیم شدن به خواسته های ملی، در شکل صادقانه اش موجب ضعف سیستم شوونیستی فارس و تقویت نیروهای استقلال طلب خواهد شد به عبارتی دیگر از اجرای مواد ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی فعلی گرفته تا قبول و پذیرش حق تعیین سرنوشت، خود مختاری و برقراری دمکراسی، موجب از هم پاشیدن سیستم و فروپاشی ایران خواهد شد. تجربه تاریخی و عملکرد ۲۵ ساله اخیر گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی چپ، راست و جریانات باصطلاح سکولار دمکرات فارس نشان می دهد که اینان در برخورد با مسئله ملی هرگز صادق نبوده و نیستند.
هدف آنان از طرح مسئله ملی و مشخصاُ حق تعیین سرنوشت، خودمختاری و فدرالیسم در واقع منحرف کردن افکارعمومی و سنگ اندازی در مقابل حرکت های ملی و نهایتاً حفظ سیستم شوونیستی فارس در ایران و سرکوب بموقع مبارزین راستین و استقلال‌ طلبان ملل تحت ستم می باشد. بنابراین اگر دهها و صدها بارهم دولت و رژیم های ایران عوض شود نمی‌توان به حل مسئله ملی در ایران امیدوار بود چرا که هر رژیمی در ایران سر کار بیاید مجبور خواهد بود برای حفظ حاکمیت خود و حفظ تمامیت ارضی ایران، سیستم  شوونیستی و متمرکز را حفظ و ادامه دهد.  بنابراین هراندازه  رفرم  صوری و عقب نشینی تاکتیکی آنها در مقابل مطالبات ملل تحت ستم ، ماهیت سرکوبگرانه و شوونیستی این حکومتها را نمی تواند تغییردهد. لذا برای پایان دادن به سیر تسلسل وار سیستم  شوونیستی فارس حاکم در ایران کنونی، باید جنبشهای ملی را تقویت کرده و با شعاراستقلال ملتها، زمینه فروپاشی کل سیستم شوونیستی در ایران را فراهم کرد. چرا که، کم خرج ترین و کم تلفات ترین راه برون رفت از این سیستم، همانا فروپاشی کشور ایران و برچیده شدن کامل بساط  شوونیزم فارس و نهایتاً تشکیل کشورهای مستقل آزربایجان جنوبی، الاحواز، کوردستان، بلوچستان و تورکمنستان جنوبی و فارسستان است.  این پروسه دراتحاد اجباری شوروی سابق با موفقیت طی شد و ۱۵ کشور استقلال خود را بدست آوردند و به ستم ملی در تمامی زمینه های  سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پایان دادند.

   December/02/ 2003  
 ۱۱ آذر ۱۳۸۲
 ***************************************
   
پیوست ۱:

دوم تیر ماه ۱۳۹۷
 June 23/2018

بعبارت دیگر، تغییر رژیم  به هر شکل آن، از کودتا گرفته تا انقلاب اگر دست به تغییرات بنیادی در ساختار سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی نزند و مثل انقلاب ۵۷ با حفظ ساختار بنیادی توتالیتر و نژادپرستانه فارس رژیم قبلی فقط با تغییرات روبنایی به تغییر مهره های سیاسی بسنده کند اگر صدها بار تکرار شود راه بجایی نخواهد برد. این روند که از کودتای انگلیسی رضا خان شروع و توسط رژیم جمهوری اسلامی تا به امروز ادامه یافته، باید در یک جایی متوقف شود و به جای آن بدیلی بیاید که با تغییر بنیادی سیستم و ساختار کلی به سیستمی که مطابق با حاکمیت واقعی مردم براساس حقوق انسانی، شهروندی و حقوق جمعی، حقوق زن، حقوق اقلیت های ملی و اتنیکی و مذهبی، آزادیهای مدنی و برابری جنسی و روابط خارجی بر پایه حقوق بین الملل باشد.

سوال اساسی اینستکه، برای رسیدن به این سیستم، ملت اقلیت حاکم و نخبگان و الیت سیاسی هژمونی طلب فارس با عقبه تاریک نود و چند ساله حکمرانی نژادپرستانه بر اکثریت مطلق بیش از ۷۵ درصدی ملل غیر فارس تا چه حدی آماده عقب نشینی است. رژیم فعلی نمی‌تواند دست به ترمیم بنیادی این سیستم بزند. این سیستم یکصدساله توسط این رژیم قابل اصلاح نیست چون این رژیم نمی تواند خلاف جهت محور خودش برود و خود را اصلاح کند. به دلیل اینکه این رژیم به هر نوع اصلاح اساسی در این سیستم بسته شوونیستی- فاشیستی و استبدادی دست بزند منجر به فروپاشی خود رژیم خواهد شد. چون این رژیم بر پایه همان ساختار تک ملت، تک هویت و تک زبان و تک مذهب استوار است. آیا نهادهای مدنی جامعه فارس به آن حد پختگی سیاسی لازم رسیده است که آلترناتیو دموکراتیک را پذیرا باشد؟  آیا اپوزیسیون فارس بستر آلترناتیو دمکراتیک را حداقل در تئوری توانسته است ارائه دهد؟ متاسفانه پاسخ هر دو سوال منفی میباشد. تصور اینکه با این فرهنگ سیاسی و با این آلترناتیوها، بتوان ساختار بنیادی این سیستم را تغییر داد دور از دسترس و امر باطلی است. لذا فروپاشی بنیادی سیستم تنها راه پیش روست و بنای دولتهای مستقل با ساختار دموکراتیک و هماهنگ با بافت سیاسی و فرهنگی هر ملت تنها راه پایان دادن به تسلسل باطل سیستم پوشالی فعلی است. از طرفی جامعه و اپوزیسیون فارس آماده پذیرش مدل چکسلواکی نیست و راه  صربها را در پیش گرفته است. 
 

پیوست ۲ 
۲۵ بهمن ۱۴۰۱ 
February 13/ 2023

خیزش مردمی سه ماهه ۱۴۰۱ با پیشتازی زنان آزادیخواه برعلیه رژیم فاشیستی و جنایتکار سید علی حسینی خامنه شکل گرفت. با توجه به اینکه، اپوزیسیون فارس هیچ نقشی در شکل گیری قیام نداشتند اما با سوء استفاده از فضای امن خارج و از طریق میدیای چند صد میلیون دلازی خود، با موج سواری همه جانبه عوامل فاشیست رژیم پهلوی سابق ضربه تاکتیکی و تبلیغاتی مهلکی به انقلابیون کف خیابان در داخل زدند. اپوزیسیون فارس با موضع گیری های متناقض خود از جمله تغییر شعارهای داده شده علیه سپاه و بسیج، شاه و شیخ، با وقاحت تمام از لزوم حمایت از سپاه پاسداران جنایتکار به بهانه حفظ تمامیت ارضی و صحبت از گذار مسالمت آمیز بدون دست زدن به ساختار فاشیستی رژیم کردند که این امر منجر به بایکوت حد اکثری تظاهرات توسط عربهای الاحوازی و شرکت محتاطانه در هفته های اول با شعارهای ملی خود و بلاخره بایکوت تدریجی آن توسط ملت تورک آزربایجان جنوبی شد. رویکرد فاشیستی اپوزیسیون فارس مدعی مدافع حقوق بشر و دموکراسی خواه یکبار دیگر چهره پوشالی خود را نشان داد و با حرکتهای فاشیستی گشت ارشادی پهلوی و حمله فیزیکی به مردمان منسوب به ملیت های غیر فارس در قلب دمکراسی های جهان، در واشینگتن و برلین ... و جهت دهی فریبکارانه و دروغین خبرهای خیزش انقلابی مردم در داخل به نفع بازماندگان رژیم فاشیستی پهلوی سابق و تحریف و بایکوت خبری تظاهرات ملل غیر فارس مخصوصا خبرهای مربوط به ملت تورک آزربایجان جنوبی، عملا باعث شکاف، تضعیف و فروکش رفتن خیزش ۱۴۰۱ شدند.
نتیجه اینکه،
رژیم فاشیستی فعلی ایران بمانند سلف اش رژیم فاشیستی پهلوی هرگز تن به اصلاحات ساختاری نخواهد داد. لذا گزینه فروپاشی ایران مدل شوروی(فروپاشی توافقی در ۱۵ کشور مستقل) که کم هزینه تر میباشد جای خود را به گزینه انفجار ناگهانی از درون (Sudden implosion) داده و فروپاشی غیر توافقی ایران به چند کشور مستقل اتفاق خواهد افتاد و برای مدت نا معلوم، سر اختلافات ارضی و سهم خواهی بیشتر باهم در گیر خواهند شد.