Monday, December 7, 2020

«ایران وایر» آزربایجان بولومو یا فلسفه ایرانشهری بولومو

 اومود دوْزگوٌن

اینگیلتئره ده ( انگلیستان دا) فارس اوپوزیسیونی، آزاد ژورنالیست آدینا پان ایرانیسم و پان فارسیسم تفکورینی یایماقدا اوزوینی دموکرات گوسترمک اوچون آزربایجان تورکجه سینده بولوم صحفه سی آچاراق، پان ایرانیست تفکورینی تورک دیلینده نشر ادیب یایماقدادیر.

البته کی تورک دیلینده هر بیر وب سیته نین اولماسی بیزیم دیلمیزین مکتوبلاشماسینین انکشیافیندا مثبت بیر حالدیر. امما سیاسی باخیمدان میللی مارخلاریمیزین ضیددینه دیر. بو وب سایتی اسپانسور ائدنلر نامعلوم و گیزلی اولورسالاردا، خط لری یازیلاریندان بئللی دیر.

آزربایجان تورکجه سینده کی بولومینه بیر بالاجا گوز گئزدیرنده، اوردا آزربایجانا عاید خبرلر یالنیز رژیمین داخیلده فارسجا یازیدیغلارینین ترجمه سیدیرکی، بیر- ایکی (۱٪-۲٪) فایزه چاتمیر. حال بوکی خاریجده مخالیف و آزاد ژورنالیست ایدعاسیندا اولان بیر میدیا، ایران رژیمینه قارشی اولان آزربایجان میللی حرکتیندن بیر مقاله و یازینی نشر اتمیر. اوردا آزربایجان محبوسلاریندان، اعتیراضلاریندان بیر خبر یوخدور! قره باغ شاواشیندان و ایشغالی تورپاخلارمیزین آزاد اولونماسیندان هئچ بیر خبر یوخدور!

بو تورک بولومونو هانسی پان ایرانیست آزربایجانلی ایداره ائدیر، آدی سانی بئللی دئییر! البته اولابیلرکیَ، میللی حاقلاریمیزی فارس فاشیزمیندن طلب ائدنلر و میللی حرکتیمیزی اویدوران فلسفه ایرانشهری اوزانتیلاری، ایصلاح طلب و کمونیست فدرالیست- پان ایرانیست لرین ماراخلاری «ایران وایر» کیمی قوروملار ایله اوست اوسته دوشه، آمما میللی حرکتچی لرمیز یقین کی بو فاشیست پانفارسلارین اپوزوسیون قولونو یاخجی تانییب و بئلنچی آزربایجان و تورک آدینا آچیلان بولوم لر، کار کروه اقوام و کمیته امداد آزربایجان، خانه اقوام و سایر کیمی تحقیر ائدیجی قورمولارا هئچ بیر اونم وئرمییب و بئلنچی آددیملاری میللی ماراخلارمیزین تام ضیدینه حساب ادیرلر.

اولارکی فارس فاشیزمیندن ایرانین سراسرینده تورک تلویزیونی (صدا و سیمای تورکی ایران ) و تورک قزته سی( کیهان تورکی ایران) یارانماسینی، ایللردی عاجیزانه طلب ایدیردیلر و هله ده آرا سیرا طلب ائدیرلر! بیر داها دوشونمه لیدیرلر و اوره نک اولاراق بو خاریجده کی ایدعای دموکراسی ائدن «ایران وایر تورکی» قوروجولاری نین دوارانیشلاریندان عبرت درسی آلمالیدیرلار.

«ایران وایر» آزربایجان بولومو ... لینک ...>>>
https://iranwire.com/fa/special-features?filter=azari

 

Tuesday, October 27, 2020

جنگ قره باغ شکاف اتنیکی در ایران را عمیق تر می کند

 

از: نشریه نشنال اینترست  

  نویسنده: رامین جبارلی

  برگردان: اومود دوٌزگوٌن


جنگ بین ارمنستان و آزربایجان بر سر قره‌باغ که طبق قوانین بین المللی به عنوان سرزمین آزربایجان شناخته شده است دوباره در ۲۷ سپتامبر آغاز شد. تأثیر این جنگ فقط به قفقاز جنوبی محدود نشده است. این جنگ موجهای اعتراض مخالفان را در همسایگی این دو کشور (ایران) جایی که تورکهای آزربایجانی تقریباً یک سوم از ۸۴ میلیون جمعیت ایران را تشکیل می دهند، شعله‌ور کرده است. شهرهای مختلفی در استانهای آزربایجانی ایران(تبریز، اورمیه،زنگان و اردبیل و ساحل رود آراز) و پایتخت تهران شاهد چنین اعتراضاتی بوده‌اند. از آغاز جنگ در قره باغ در تاریخ ۲۷ سپتامبر، ایران بیش از ۲۰۰ نفر تورک آزربایجانی را که به ارسال تجهیزات نظامی روسیه از طریق ایران به ارمنستان اعتراض داشتند، دستگیر کرده‌اند. بر اساس گزارشها برخی از دستگیر شدگان توسط مأموران پلیس و اطلاعات مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفته‌اند.


جنگ اتنیک‌ها را متحد می‌کند: جنگ ایران و عراق
از نظر تاریخی، جنگ نقشی محوری در شکل گیری هویت ملی در سراسر جهان داشته است. تاریخ ایران نشان داده است که جنگ تأثیر قابل توجهی بر روابط اتنیکی داشته است. علیرغم سختی های جنگ هشت ساله ایران و عراق، که از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ به طول انجامید، یک پیامد مثبت ناخواسته از نظر بهبود روابط اتنیکی و ارتقاء هویت ملی ایرانی به وجود آمد. در پاسخ به تهدیدات خارجی، ایران سطح همبستگی ملی بیشتری را تجربه کرد. این وضعیتدر میان سایر کشورهای چند اتنیکی با جوامع اقلیت تحت تبعیض نیز اتفاق افتاده است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. در طول جنگ، تعداد بی‌شماری از افرادی که خود قربانی تبعیض نژادی توسط حکومت تهران بودند برای دفاع از ایران در خط مقدم جبهه جان خود را فدا کردند. با توجه به اینکه گروه‌های (غیرفارس) اقلیت اتنیکی در مجموع اکثریت قابل توجهی از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند و هر گروه انواع مختلفی از تبعیض را تجربه می کنند، جنگ (ایران -عراق) خود به خود نقش بسزایی در ایجاد همبستگی بین اتنیک ها داشت.

تحت جمهوری اسلامی، که در نتیجه انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ شکل گرفت، اسلام شیعه به عنوان هویت جمعی مبنا قرار داده شد تا مردم در زیر چتر آن به کشور پایبند باشند. بعلاوه، حکومت ایران به طور مداوم "همبستگی اسلامی" را به عنوان رویکرد اصلی سیاست خارجی خود اعلام کرده است. چنین سیاستی کلیدی بود زیرا اجازه می‌داد هویت برجسته دینی از مرزهای هویت قومی عبور کند و ضمن سرپوش گذاشتن بر تبعیض های اتنیکی، اعتراضات اتنیکی را با مشکل روبرو کند. در حقیقت، از آنجا که ایران کشوری غالباً شیعه است، قدرت و محبوبیت اعتقاد اسلامی شیعه به طور موثر در مفهوم هویت ملی ایرانی سرایت کرده و در نتیجه احساس تعلق به ایران را نیز تقویت می‌کند. نمونه های آماری از ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان نشان می‌دهد کسانی که بیشتر اوقات در مراسم مذهبی شرکت می کنند نسبت به افرادی که اینگونه نیستند غرور ملی بالاتری دارند.
شکست سیاست هویتی ایران: جنگ قره باغ
سیاست هویتی ایران از دریچه جنگ دیگری آشکار می‌شود و آن جنگ قره باغ است که از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ بین ارمنستان و آزربایجان ادامه داشت. به دلیل مواضع سیاسی خاص ایران در جنگ قره باغ، موج اعتراضات تورکهای آزربایجانی را بخاطر حمایت ایران از ارمنستان در بر داشت و اخیراً آزربایجانیها خواستار توقف ارسال سلاح و بسته شدن مرز با ارمنستان شده‌اند. برخلاف موضع رسمی بی طرفی ایران در جنگ قره باغ و به رسمیت شناختن تمامیت ارضی آزربایجان، در سه دهه گذشته، ایران روابط خوب خود را با ارمنستان حفظ کرده و علاوه بر تامین (برق و نفت و گاز) مایحتاج ضروری، با انتقال کمک های نظامی روسیه از طریق ایران، به ارمنستان یاری رسانده است. تورکهای آزربایجان در ایران حتی در دوره اول جنگ قره باغ سال ۱۹۹۲، تظاهراتی علیه سیاست خصمانه رژیم ایران، در شهرهایی مانند تبریز ، اورمیه و تهران برگزار کردند. ایران در درجه اول به دلیل نگرانی‌های ژئوپلیتیکی و نگرانی در مورد تأثیر دومینوی استقلال آزربایجان(شمالی) بر تورکهای آذربایجان در ایران، از ارمنستان حمایت کرده است. چنین نگرانی چیز جدیدی نیست. اسناد تاریخی حاکی از آن است که همین نگرانی در پی تأسیس جمهوری آزربایجان در ۲۸ مه ۱۹۱۸ مطرح شده است. لذا یک آزربایجان مستقل، همیشه به عنوان تهدیدی بالقوه برای امنیت ملی ایران تصور شده است. رژیم ایران یک جمهوری آزربایجان درگیر با مشکلاتی مانند جنگ را به آزربایجان نیرومند و جذاب ترجیح می‌دهد. این سیاستی است برای جلوگیری از تأثیرات الهام بخش استقلال بر آزربایجانی‌های تحت تبعیض جنوب رود ارس در ایران.

امید رژیم ایران برای ایجاد همبستگی داخلی چندان موفقیت آمیز نبوده است. برخلاف امیدهای تهران، رویکرد سیاست خارجی این کشور احساس تعلق به هویت ملی ایرانی در میان آزربایجانی‌ها را تضعیف کرده است. این امر در درجه اول به این دلیل اتفاق افتاده است که سیاست قره‌باغ ایران بر خلاف اصل "همبستگی اسلامی" بوده است. ایران بیشتر از ابراز همبستگی اسلامی با جمهوری آزربایجان که خود یک ملت (اکثریت) شیعه مذهب است خودداری کرده است. از نظر آزربایجانی‌ها، این سیاست ایران نسبت به مردم مسلمان و شیعه آزربایجان حاکی از یک عهدشکنی اسلامی و خیانت به اصل همبستگی اسلامی محسوب شده و به احساس بدبینی و فاصله گرفتن آزربایجانیها از هویت جمعی اسلامی انجامیده است. چنین نگرشی نه تنها باعث کاهش طنین‌انداز گفتمان اسلامی ایران در میان شهروندان تورک آزربایجانی شده است بلکه به برجستگی هویت جمعی مذهبی فراگیر لطمه زده است. داده‌های آماری، به وضوح روند کاهش دینداری در ایران را نشان می دهد. ۶۶ درصد ایرانیان بر این باورند که مردم در داخل کشور امروز نسبت به ۵ سال قبل اعتقادات مذهبی کمتری پیدا کرده اند و در ۵ سال آینده حتی غیرمذهبی‌تر خواهند شد. درصد کاهش دینداری برای آزربایجانی ها در ایران بالاتر از متوسط ​​ملی ایران است و این کاهش ۷۰ درصد است. شکست سیاست هویتی ایران پیامدهای اساسی برای ایران دارد زیرا این بحران هویت زمینه را برای برجسته‌ شدن مرزهای هویت (اتنیکی) جایگزین هموار می کند.

جنگ قره‌ باغ یک شوک خارجی برای ایران بود زیرا ماهیت ملی‌گرایانه انحصاری فارسی- ایرانی را که توسط یک هویت شیعه جمعی پوشانده شده بود، برای آزربایجانیها آشکار کرد. این باعث افزایش آگاهی بیشتر در مورد تبعیض اتنیکی- قومی شد. بر اساس آمار نظرسنجی، تنها ۳۹ درصد از آزربایجانی‌ها در ایران بر این باورند که این حکومت هیچ تبعیضی علیه اقلیت‌های اتنیکی ندارد. تورکهای آزربایجانی که زمانی یکی از وفادارترین اقلیتهای اتنیکی به ایران بوده اند، به تدریج سرخورده شده اند. آگاهی از نابرابری قومی و تبعیض در شرایط کاهش دینداری موجب عمیق تر شدن شکاف اتنیکی میان تورکهای آزربایجان در ایران شده اشت. تحولات اخیر نشان می دهد که هویت ملی تورک آزربایجانی برجسته شده و این برجستگی در فعالیت‌های اجتماعی- سیاسی آزربایجانیها منعکس می‌شود. با وجود سرکوب شدید رژیم تهران، میزان ابراز همبستگی تورکهای آزربایجان در ایران با جمهوری آزربایجان بی‌سابقه است.

عدم موفقیت در ساختن ملت فراگیر در یک کشور چند ملیتی نه تنها روابط اتنیکی را بدتر می کند، بلکه احتمال انتقال به دموکراسی را نیز پیچیده می‌کند. عراق یک نمونه بارز است که در چنین انتقالی با موانع شدید روبرو شده است. تحقیقات نشان می دهد که وقتی گروه‌های اتنیکی یا مذهبی به دلیل تبعیض و کنار گذاشته شدن از قدرت، هویتشان سیاسی می‌شود انتقال از سیستم غیر دموکراتیک به دموکراسی مشکل‌ساز خواهد بود. لذا بدون در نظر گرفتن هویتهای سیاسی شده‌ی اتنیکی در ایران و بدون چشم انداز تغییر از ساختار قدرت " تک-اتنیکی فارس محور" به یک ساختار قدرت "غیر متمرکز چند ملیتی" در سطح کشور، هر پروژه دموکراتیزه‌ سازی برای ایران ممکن است منجر به نتایج فاجعه ‌بار شود.

The National Interest

https://nationalinterest.org/blog/buzz/nagorno-karabakh-war-widens-ethnic-divide-iran-171393?fbclid=IwAR0X-ygh39_8DXY7au-mwpdS2rUsNkYt3Dqa_zoHc9GhMsGEule1Z9Y1Z5E

رامین جبارلی دانشجوی دکترای جامعه شناسی در دانشگاه واشنگتن، سیاتل. او مقالات مختلفی در مورد اقلیت‌های قومی در ایران برای نشریات نوشته است. تحقیقات وی در حوزه‌ی مسائل اتنیکی، هویت و جنبش های اجتماعی در رژیم های دیکتاتوری با تأکید بر ایران و خاورمیانه متمرکز است.

ترجمه: اومود دوزگون 

...................................................................................................................................

The National Interest

The Nagorno-Karabakh War Widens the Ethnic Divide in Iran

Ethnic Azerbaijanis in Iran want Tehran to take an active stance in the conflict.

by Ramin Jabbarli


The conflict between the Republic of Armenia and the Republic of Azerbaijan over Nagorno-Karabakh—which is internationality recognized as Azerbaijani land—erupted on September 27. Its impact has not been limited to the Southern Caucasus. The war has ignited waves of protests from dissidents within neighboring Iran, where Azerbaijani Turks comprise approximately one-third of Iran’s 84 million population. Various cities in both Iran’s northwestern provinces and the capital Tehran have witnessed such protests. From the dawn of the conflict on September 27, authorities have arrested over 200 Iranian-Azerbaijanis peacefully protesting Russian military aid to Armenia. Some of the arrestees were reportedly tortured and beaten by both police and intelligence officers.

War Unites Ethnicities: Iran-Iraq War

Historically, war has played a pivotal role in the formation of national identity around the world. Iran’s history has shown that war has significantly impacted ethnic relations. Despite the hardships of the eight-year Iran-Iraq war, which lasted from 1980 to 1988, there was an unintended positive consequence in terms of improved ethnic relations and the promotion of national Iranian identity. In response to foreign threats, Iran experienced an increased level of national solidarity. This has occurred among other multiethnic countries with aggrieved minority communities too; Iran is no exception. During the war, countless individuals of discriminated ethnic backgrounds sacrificed their lives on the frontline to defend Iran. Given that ethnic minority groups comprise a significant majority of Iran’s population and each group experiences different forms of discrimination, the war itself played a significant role in creating interethnic solidarity.

Under the new Islamic Republic, formed as a result of the Iranian Islamic Revolution in 1979, Shia Islam has been promoted as the country’s collective, umbrella identity by which people are expected to adhere to. Additionally, the Iranian regime has continually declared “Islamic solidarity” as its principal foreign policy approach. Such a policy was key as it allowed for salient religious identity to transcend the boundaries of ethnic identity and, therefore, hamper ethnic grievances. In fact, because Iran is a predominantly Shiite country (90-95 percent), the strength and popularity of Shiite Islamic belief have effectively spilled into the concept of Iranian national identity, thereby strengthening the sense of belonging to Iran. Representative data on Iran has shown that those who attend religious services more frequently tend to have higher levels of national pride compared to those who do not.

The Failure of Identity Politics: Nagorno-Karabakh War

Iran’s identity politics is revealed through the lens of yet another war: the Nagorno-Karabakh War which lasted from 1988 to 1994 between Armenia and Azerbaijan. Due to Iran’s policy on the conflict, the war has marked waves of protests from Azerbaijani Turks across Iran protesting supporting Armenia and recently demanding the border with Armenia be closed. In contrast to Iran’s officially neutral stance of recognizing Azerbaijan’s territorial integrity, in the last three decades, Iran has maintained good relations with Armenia and supported Yerevan by transferring Russian military aid. Even back in 1992, there were demonstrations against the Iranian regime’s Karabakh policy in cities like Tabriz, Urmia, and the capital Tehran. Iran, primarily due to geopolitical concerns and the concern about the domino effect of Azerbaijan’s independence on their Iranian co-ethnics has supported Armenia. Such concern is nothing new. Historical documents suggest that the same concern was raised following the establishment of the short-lived Republic of Azerbaijan on May 28, 1918. An independent Azerbaijan has always been conceived as a potential threat to Iranian national security. The Iranian regime has preferred to see the Republic of Azerbaijan mired in problems such as war instead of a healthy and attractive Azerbaijan. This is a policy to deter the inspiring effect of independence on aggrieved Azerbaijanis in Iran.

The Iranian regime’s hope for internal solidarity has not been very successful. In contrast to Tehran’s hopes, its foreign policy approach has weakened the sense of belonging to Iranian national identity among Azerbaijanis. This has happened primarily because Iran’s Karabakh policy was against the acclaimed principles of “Islamic solidarity.” Iran has mostly refrained from expressing Islamic solidarity towards the Republic of Azerbaijan, a predominantly Shiite nation itself. The result has been a feeling of betrayal by ethnic Azerbaijanis in Iran towards the central ruling authority in Tehran. Such an attitude has not only decreased the resonance of Iran’s Islamic discourse among its Azerbaijani citizens but also damaged the salience of overarching religious collective identity. Data clearly demonstrates a trend of declining religiosity in Iran. 66 percent of Iranians believe that people within the country have become less religious today as compared to five years ago and will become even less religious in the next five years. The percentage of decline in religiosity for Azerbaijanis in Iran is higher than Iran’s national average, at 70 percent. The failure of Iran’s identity politics has crucial implications for Iranians because it paves the way for the rise of alternative identity boundaries.
The Nagorno-Karabakh War was an external shock to Iran because it revealed the regime’s exclusive Persian nationalist nature that had been covered by a collective Shia identity. This raised more awareness of ethnic discrimination. Only 39 percent of Azerbaijanis in Iran, according to representative survey data, say that the state does not discriminate against ethnic minorities. Once one of the most loyal ethnic minorities in Iran, Azerbaijanis Turks have gradually become increasingly disillusioned in the country. Awareness of ethnic inequality and discrimination in the context of declining religiosity is accelerating ethnic cleavages among Iranian Azerbaijanis. Recent developments show that the salient Azerbaijani identity translates into action. Despite state repression, the level of expressed solidarity of Azerbaijanis in Iran with the Republic of Azerbaijan is unprecedented.
The failure of inclusive nation-building in a multiethnic country not only worsens ethnic relations, but it also complicates the potential for a transition towards democracy. Iraq is a striking example that has encountered extreme obstacles in such a transition. Research shows that when ethnic or religious groups are politicized due to discrimination and exclusion from political power, the transition from an autocracy to a democracy will be problematic. Without considering Iran’s politicized ethnic identities and without the prospect of a shift from the Persian-dominated power structure to a state-level multiethnic power configuration, any democratization project for Iran may lead to catastrophic outcomes.

Ramin Jabbarli is a Ph.D. student in Sociology at the University of Washington, Seattle. He has written for various publications on ethnic minorities in Iran. His research focuses on ethnic conflict, identity, and social movements in autocratic regimes with an emphasis on Iran and the Middle East. Follow him on Twitter @Raminjabbarli

Saturday, October 24, 2020

 

 

"آرتساخ" برای شما چه معنایی دارد؟ ممکن است نام یک میخانه هیپی ها در پورتلند باشد یا یکی از کشورهای خیالی- ساختگی اروپایی شرقی باشد!

گاهی اوقات حقیقت و دروغ از مسیرهای متقاطع عبور می کند ، و چیزی بیشتر از این در مورد جمهوری آرتساخ قابل تصور نیست. اگر فکر کردید که این جمهوری برآمده از اتحاد جماهیر شوروی سابق است - حق با شماست. اما این یکی اصلاً وجود ندارد. آرتساخ نام ارمنی این "جمهوری" است که هیچ کسی آن را به رسمیت نمی شناسد - نام اصلی و تاریخی این مکان قره باغ است و این جایی است که به طور قانونی آزربایجان صاحب آن است و چند هفته پیش جنگ تمام عیار بعلت نقض آش بس توسط اشغالگران ارمنی که کنترل آن منطقه را در دست دارند شروع شده و هنوز ادامه دارد.

آمریکا باید به این مهم توجه کند که یک جنگ رسانه ای بین المللی بسیار فراتر از میدان جنگ در جریان است تا نیروهای (اشغالگر) خطرناک ارمنی مورد حمایت روسیه و ایران را به عنوان مبارزان آزادی معرفی کند! و در همان حال ملت آزربایجان را به عنوان متجاوز محکوم کند! که طبق قوانین بین المللی همچون هر کشور دیگری در جهان به درستی از سرزمین خود دفاع میکند. این تلاش پراپاگاندای ارمنیها برای کشاندن ایالات متحده به جنگ به بهانه های دروغین است. بسیار ساده لوحانه است که داستانهای ساختگی مظلوم نمایانه ارمنیها را باور کنیم که آمریکا را به تصمیم گیری حیاتی و فاجعه بار در سیاست خارجی سوق می دهد.

درک حقایق واقعی ساده هستند. حدود سی سال پیش در طی سقوط امپراتوری شوروی ، ارمنستان جنگی وحشیانه در خاک آزربایجان بر سر قره باغ بخاطر وجود اقلیت ( ۷۰ هزار تا ۱۱۰ هزار ارمنی تبار) که در منطقه قره باغ آزبایجان اکثریت نسبی را تشکیل میدادند بقصد پیوستن به ارمنستان آغازگر جنگی بین ارمنستان و آزربایجان شدند که منجر به اشغال قره باغ و ۷ منطقه دیگر (۲۰٪ خاک آزربایجان) آن کشور شد.

امروز بعلت بیرون راندن آزربایجانیها از قره باغ همه ساکنان آنجا از قوم ارمنی هستند. اما در دهه 1990 ترکیب جمعیتی اینچنین نبود. در حال حاضر یک میلیون نفر آزربایجانی از قره باغ و ۷ منطقه دیگر که به زور از خانه هایشان بیرون رانده شدند و اکنون به عنوان آواره داخلی در کشور خود زندگی می کنند. پیش از جنگ قرنها مسیحیان و مسلمانان با کلیساها و مساجد خود مثل سایر مناطق آزربایجان زندگی میکردند. اما امروزه در ۲۰٪ مناطق تحت کنترل ارمنی مساجد ویران شده وتبدیل به طویله و از آن بعنوان محل نگهداری خوک و گاو استفاده می شود. با این اوصاف اکنون به ما گفته میشود که این مکان (قره باغ) را ارمنیها "آرتساخ" نامیده که فقط مسیحی است و ارمنی - و همیشه بوده و به ما گفته می شود که مورد حمله مهاجمان مسلمان قرار گرفته است!

اینطور نیست - آن چیزی که کیم کارداشیان ، استراتژیست ژئوپلیتیک خود گمارده و حامی مشهور "جمهوری آرتساخ" ادعا کرده است و این دلیل بر این نمیشود که آمریکا باید بیشتر برای کمک به ارمنستان تلاش کند. لذا ماآمریکائیها باید مراقب باشیم تا سیاست خارجی ایالات متحده را بر اساس واقعیت بنا کنیم و نه براساس یک داستان موزیانه و ساختگی هالیودی.

دولت ارمنستان در پشت جدایی طلبان ایستاده است کشوری با پیمان نظامی با روسیه که در بست میزبان پایگاههای ارتش روسیه با حضور هزاران چترباز روسی و نیروهای مرزی روسیه هستند.

ارمنستان همچنین توسط رژیم ایران پشتیبانی ، تأمین اعتبار و مسلح می شود. آنها مخالف آزربایجان هستند زیرا یک سوم جمعیت ایران را آزربایجانیها تشکیل میدهند و اینها درون ایران بودند که برای رسیدن به مطالبات خود مانند قیام های بهار عربی در خاورمیانه برای اولین بار به خیابانها ریختند.

ارمنستان به نوبه خود از نظر همزیستی با جدایی طلبان ارتباط دارد و قطع ارتباط یکی از دیگری غیرممکن است. در طول دو هفته (اول) جنگ اخیر ، نخست وزیر ارمنستان نیکول پاشینیان حتی برای بازبینی نیروهای جدایی طلبان به مرکز قره باغ کوهستانی سفر کرد در حالی که برای خبر رسانی مجریان تلویزیون آمریکا و انگلیس بطور اختصاصی او را همراهی میکردند.

کاری که پاشینیان واقعاً انجام داد این بود که (غیرقانونی) وارد کشور شخص دیگری شد تا میلشیای ارمنی که مشغول پاکسازی قومی ( آزربایجانیها) بوده و مورد حمایت رژیم ایران نیز میباشد به ادامه جنگ برای سرزمینهایی که تحت کنترل خود دارند و مالک آنها نیستند تشویق کند.

هفته گذشته هنگامی که نیروهای ارمنی با شلیک موشکی به گنجه دومین شهربزرگ جمهوری آذربایجان باعث کشته شدن غیرنظامیان شدند که هیچ توجیه دفاعی و جنگی نداشتند. بلکه حمله ای بود که از سرزمینهای اشغالی و جنگی آزربایجان به سرزمین مسکونی غیر اشغال شده آزربایجان انجام شد. و سوال این است که چه کسی متجاوز است؟ و چه کسی مدافع است؟

این بدان معنا نیست که ما باید آزربایجان را مسلح یا پشتیبانی کنیم. این بدان معناست که ما باید از افتادن کامل در دام فریبکاریهای رسانه ای حامی ارمنستان که در سرتاسر صفحه تلویزیون های ما پخش می شود دوری کنیم. همان جایی که ارمنستان و جدایی طلبان ارمنی مورد حمایت روسیه و ایران با پراپاگاندای بزک کرده نظیر ستاره هالیوود در تلاش برای کشاندن آمریکا به جنگ شخص دیگری میشوند.

ترجمه: اومود دوٌزگوٌن

https://intpolicydigest.org/2020/10/16/truth-lies-...

📷
Wes Martin
Truth, Lies and Artsakh
What does “Artsakh” mean to you? Perhaps the name for a trendy hipster bar in Portland – or some fictitious eastern European country?
Sometimes truth and lies cross paths, and no more so than in the case of the Republic of Artsakh. If you thought post-Soviet state – you’d be right. But it’s one that doesn’t exist. No-one recognizes this “republic” – the Armenian name for the place really called Nagorno-Karabakh – and it is where, earlier this week, a ceasefire lasted a whole hour before the fighting was restarted by the Armenian-backed separatists who control it, against Azerbaijan who legally owns it.
America should care about this, for far beyond the battlefield an international media war is underway to re-brand dangerous Russian and Iranian-backed separatists as freedom fighters – and in the same breath condemn as aggressor the nation which by international law and every other country in the world rightly claims ownership. It is an attempt to drag the United States into the fight on false pretenses. And it would be all too easy to believe the tale being woven, leading America into making vital – and disastrous – foreign policy decisions.
The real facts are simple. Some thirty years ago, during the fall of the Soviet Empire, Armenia and Azerbaijan fought a brutal war within Azerbaijan over the majority ethnic Armenian enclave of Nagorno-Karabakh, leading to its control by separatists and separation – along with swathes of additional Azerbaijani territory with majority Azerbaijanis – from that country until the present-day.
Majority ethnic Armenian it was, and it remains. But in the 1990s there was a large Azerbaijani and Muslim minority – one million who were forcibly evicted from these lands and their homes and who now live as internally displaced persons within their own country of Azerbaijan. Then, Christians and Muslims lived therewith their churches and mosques – both with a joint claim to one and half millennia of history and culture. But no longer. Today the mosques are destroyed, their remains used as pens for grazing cattle. Now we are told this place which Armenia renamed “Artsakh” is Christian, and Armenian, only – and always was. And we are told it is under attack from Muslim invaders.
This is not – as Kim Kardashian, self-appointed geopolitical strategist and celebrity supporter of the “Republic of Artsakh” has claimed – a reason why America should do more to assist Armenia. It is a reason why we should be careful to base U.S. foreign policy on fact and not a carefully crafted Hollywood fiction.
For behind the separatists stands Armenia – a country with a military pact with Russia so intense they are host to a military base with thousands of Russian paratroopers and a dedicated Russian border guard corps.
Armenia is similarly backed, funded, and armed by Iranian Mullahs. They are opposed to Azerbaijan because one-third of Iran itself is ethnic Azeri – and it was that minority within Iran who first took to the streets to bring governance reforms during the Middle Eastern spring.
Armenia in its turn is so symbiotically connected to the separatists it is impossible to disconnect one from the other. During the recent two weeks of war, Armenian Prime Minister Nikol Pashinyan even traveled to the capital of Nagorno-Karabakh to review the separatists’ troops, with American and British TV anchors in tow for the media exclusive.
What Pashinyan really did was step into someone else’s country to encourage a militant Iranian-backed, ethnic-cleansing army to keep on fighting for lands they control but do not own. When that army fired missiles at Azerbaijan’s second city Ganja last week killing civilians it was not, in fact, any form of defensive action – but rather an attack launched from illegally occupied Azerbaijan into non-occupied Azerbaijan. Who is the aggressor and who is the defender now?
This doesn’t mean we should be arming, or backing, Azerbaijan. But it does mean that we should be avoiding completely falling into the media confidence trick that is being played across our TV screens – where Russian and Iranian backed Armenia and its separatist proxies are being sweetened with a sprinkling of Hollywood stardust in an attempt to drag America into someone else’s war.

Artsakh is a land of make-believe. So is the story behind it. If there’s anything the United States can do it is to wade into the conflict carefully.  

Wednesday, September 30, 2020

 


 


قره باغ آ دستک، میللی قیام پتانسیلی  

 


 موراجیعت

 


عزیز هموطنلر

۲۷ سپتامبر عملیاتیندا آزربایجان اوردوسینین اوستونلیگی و ۷ کند و قصبه میزین ایشغالدان آزاد ائدیلمه سی ایران فارس فاشیسمینین ناراحات چیلیقینا سبب اولوب و مقدس تورپاقلاریمیزین آزاد اولماسینا انگل یارادماق اوچون هر طرفلی ارمنستانا یاردیمینی آتدیرماقدادیر.  

فارس فاشیسم رژیمی ۳۰ ایلدیرکی ارمنستانین تجاوزکار فاشیست رژیمینه سیلاحلی یاردیمنی دانیردی و آزربایجان- ارمنستان ساواشیندا اوزونو طرفسیز اعلان ادیردی! کئچن ۳-۴ گونده باش وئرئن اولایلار بیردفعه لیک فارس فاشیسم رژیمین هر جور اورتو- باستی و اینکار اتمه سینه سون قویدی. میللتیمیزین آییق ساییق اولماسی و بیرینجی خط ده چابا گوستئرئن میللی فعاللاریمیزین امئکلری  و آزاد میدیادا ایران رژیمینین ارمنستانین فاشیست رژیمینه، گونئی آزربایجان تورپاقلاریندان سیلاح گوندرمه سینین ایفشاء ائتمه سی، باعیث اولدی کی فارس فاشیست رژیمی گئری اوتورسون.

میلتیمیز بو حادیثه لری ایزلیرکئن ساکیت اوتورماییب هر توٌرلی اعتراضلارینی بیلدیریب و اوز کوتلوی اعتراضلارینادا حاضیرلاشیر. بو جوما آخشمامی اعتراض چاغریسی فارس فاشیست رژیمینی ده چابایا مجبور اتمیشدیر. اوناگوره اوٌز اطلاعات و اینتظامی قوه لرینی بسیج ائتمکده دیر.

قره باع آ دستک میتنگ و تظاهراتلارینی ۲ سناریو گوزله بیلر:

۱- بو میتینگ لر رژیمین باسکسی ایله پراکنده و داغینیق نمایش اولابیلر.

۲- بو میتینگ لر بیر بویوک کوتلوی اعتیراضلارا چوریرلیب ۱۰۰ مینلر اهالینی تبریزین خیابانلارینا و میلیونلار گونئی آزربایجان تورک میللتینی خرداد قیامی کیمی میدانلارا چیخاردا بیلر. بیز بو بویوک میللی قیام پتانسیلینه حاضیر اولمالییق. داخلیده کی گیزلی تشکیلات منسوبلاری و میللی اوجاقلاریمیزین عضولری بو حرکتین دوٌز یولدا هدایت ائدیلمه سینده اوٌز میللی وظیفه و گورولرینی یئرینه یئترمه لیدیرلر.

یالنیز ۳۵ میلیون گونئی آزربایجان تورکونین، میللی اوردوموزا کوتلوی دستکی دیرکی فارس فاشیسمینین جانینا لرزه سالیب، یئرینده اوتوردا بیلیر. بیر داها میللی اراده نی میدانا قویمالییق.

قره باغ بیزیمدیر- بیزیم قالاجاق

یاشاسین بیرینجی خط ده چابا گوستئرئن میللی فعالارا

یاشاسین آزربایجان تورک میللتی

 

اومود دوٌزگوٌن

۳۰ سپتامبر ۲۰۲۰ 

  

   

Tuesday, August 25, 2020

تئوری سازیهای خطرناک اتاق فکر فارس
 برای حفظ سیستم فاشیستی ایران 
اومود دوٌزگوٌن 
 August 25, 2020 
   
 
هر چند به فروپاشی رژیم اقلیت فارس در ایران نزدیک میشویم. هشدارها و سخنان مضطرب و Panic گونه ای را از طرف جناحهای تمامیت خواه داخل و خارج نظام مشاهده میکنیم. اما آنچه از نظرها پنهان و کمتر در اختیار افکار عمومی گذاشته میشود تئوری سازیهای خطرناک برای حفظ ساختار نظام فاشیستی ۹۶ ساله در ایران است. اتاق فکر فارس در مراکز مختلف بصورت دستهای نامرئی و مرئی در اشکال گوناگون مشغول تئوری سازی هستند. محور اصلی این تئوریها براساس حفظ ساختار فاشیستی متمرکز، تداوم سیاست تحمیل هویت و زبان فارسی به دیگر اتنیک ها، انکار هویت و ممنوع کردن زبان ملیتهای غیرفارس در سیستم اداری و آموزشی کشور است. بعبارتی دیگر اساس کار آنها عدم برسمیت شناختن حقوق انسانی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملل غیرفارس در ایران است که بشکل اعجاب آوری تقریباً همه روشنفکران و گروههای سیاسی فارس در این زمینه اشتراک نظر داشته و هماهنگ عمل میکنند! البته هرکدام از جناحهای چپ، راست و میانه با بخدمت گرفتن تعدادی از هویت باخته های مزدور از میان ملیتهای غیرفارس بعنوان ابزار استفاده میکنند. 
در این نوشته ضمن ریشه یابی ابعاد گوناگون این تفکر فاشیستی با ارائه چند نمونه مستند از تئوری سازیهای خطرناک اتاق فکر فارس با گرایشهای مختلف، به ماهیت فاشیستی عناصر Think Tank ، روشنفکران و نظریه پردازان فارس در داخل و خارج خواهم پرداخت.

پیشینه تاریخی تئوری پردازیهای اتاق فکر فارس(باختصار)
تئوری سازیهای اتاق فکر فارس بر دو محور ملی گرایی فارسی و مذهب شیعه شعوبیه ای صورت میگیرد که جزر و مدهای زیادی را در سیزده قرن گذشته تجربه کرده است. سرآغاز این تئوری سازیها به نهضت شعوبیه که بر پایه ایدئولوژی نژادپرستانه و باستانگرایی بنا شده برمیگردد. بعد از شکست ساسانیان از اعراب (جنگ قادسیه برهبری عمرابن خطاب) در جنوب و مرکز ایران و اختلاف بر سر جانشینی علی ابن ابیطالب که منجر به خلافت رسیدن معاویه و پیدایش مذهب شیعه شد. با استفاده از این فضا، مخالفان فارس تحت سلطه ی حکام اموی در ایران به نیروهای شیعه مخالف اموی نزدیک شدند و نهضت شعوبیه را در ایران براه انداحتند.
قرن ها بعد فرانسه و انگلیس برای مقاصد استعماری خود، از تئوری تمایز مذهبی "شیعه و سنی" بنفع خود استفاده کرده و آتش جنگ بین دو برادر تورک در جنگ چالدران را شعله ور ساختند و جبهه دیگری برای امپراتوری عثمانی تورک در حال جنگ با آنان را گشودند. با شکست قشون صفوی در "جنگ چالدران" و تضعیف حاکمیت امپراتوری صفوی و در پی انتقال پایتخت تورکان از آزربایجان به مناطق مرکزی فارس نشین، قدرت نرم اتاق فکر فارس توانست به نفوذ خود در حاکمیت صفویه بیافزاید. 
بعد از ترور آقا محمد خان و ضعف امپراتوری قاجار در برابر روسیه، حساسیت امپراتوری انگلیس در مقابل روسها را بیشتر و آنها را وارد رقابت از نوع سیاست نفوذ و دخالت در حاکمیت قاجار کرد. برای حفظ توازن دولت قاجار مجبور به کنار آمدن با انگلیس شد. اما این مدارا جویی به زیان قاجارها تمام شد. بخاطر اینکه  دولت فخیمه انگلیس با ایجاد فراموشخانه ماسونی و تزریق پول توانست عوامل خود را در ایران متشکل بکند. بعد از ترور ناصرالدین شاه، اتاق فکر فارس بکمک انگلیس توانست مهرهای خود را در دربار قاجار وارد و موفق به ایجاد دولت پنهان بشود. در دوره مظفرالدین شاه مهرهای نفوذی اتاق فکر فارس مورد حمایت انگلستان در مجلس، دولت و ارتش بعنوان ستون پنجم دشمن عمل میکردند.
بلاخره در دوره احمد شاه بعد از کودتای انگلیسی سید ضیا و رضاخان (۱۲۹۹) دولت انگلیس پروژه تغییر ساختار سیاسی شبه فدرال ممالک محروسه قاجار را که با مشاوره شبکه پارسیان هند به سرکردگی اردشیر ریپورتر تهیه شده بود را برای اجرا در اختیار محمد علی فروغی نخست وزیر وقت گذاشتند. اما این تمام ماجرا نبود، اتاق فکر فارس با مرکزیت هسته محمود افشار یزدی در برلین برای تثبیت کامل هژمونی فارس، تئوری فاشیستی یکسان سازی برگرفته از نازیسم را که سالها قبل تدوین کرده بودند توانستند به سیستم دولتی رضاخان وارد کنند.  در طول ۹۶ سال گذشته همین تئوری " یک ملت، یک کشور، یک هویت و یک زبان"، اساس تفکر اتاق فکر فارس بوده است که قبل از انقلاب با سفت و شل کردن نقش شیعه شعوبیه ای همراه بوده است و بعد از انقلاب نیز شیعه رادیکال شعوبیه ای نقش مکملی را در پیشبرد تئوری فاشیسم آریایی فارس تا به امروز داشته است. *1

بحران هویت و فروپاشی کامل ساختار متمرکز ایران
موارد متعددی از هویت کشی فیزیکی در مناطق مختلف ایران اتفاق افتاده است که هنوز میتوان از زبان شاهدان عینی شنید و در فلیمهای مستند مشاهده کرد. با بازبینی فقط یک مورد از هویت کشی های فیزیکی رضاخان در لرستان میتوان به عمق فاجعه پی برد و بی درنگ آنرا پاکسازی قومی یا نسل کشی خواند. در کنار آن ما شاهد پدیده هویت کشی نرم و سیستماتیک دولتی برای نابودی فرهنگ و زبان ملیتهای غیرفارس هستیم. این پدیده در گذشته بقدری نهادینه شده بود که حتی زیر سوال بردن این سیستم آپارتاید فاشیستی را غیر ممکن میکرد. اما به دنبال فروپاشی بلوک شرق کمونیستی و گسترش هویت طلبی در جهان، شاهد افزایش بی نظیر خودآگاهی ملی و بازیابی هویت ملل غیرفارس در ایران بوده ایم. مطالبات مطرح شده در سه دهه اخیر بقدری زیاد بوده و بدون پاسخ مانده است که بحران هویت در ایران را تبدیل به انبار باروتی کرده که میرود کل بنیاد سیستم موجود را به آتش بکشد. 
از سوی دیگر پژوهش گران عرصه های مختلف از جمله اقتصاد دانان خبر از ورشکستگی کامل اقتصادی، جامعه شناسان خبر از فروپاشی نظم اجتماعی و روانشناسان خبر از پایین آمدن شدید درجه تحمل و افزایش خشونت ورزیهای فردی میدهند. سیاستمداران صحبت از فرو ریختن سیستم ناکارآمد «مدیریت اسلامی براساس تعهد» (فساد و رانتخواری) و از دست رفتن کنترل کشور، سقوط آزاد رژیم و فروپاشی کامل ساختار متمرکز توتالیتر یکصد ساله ایران میکنند.

هشدارهای اصلاح طلبان
سید محمد خاتمی سردسته جریان اصلاح طلب و سوپاپ اطمینان حفظ نظام در مصاحبه‌ای می‌گوید:« ممکن است جامعه برای ابراز نارضایتی و رهایی از ناامیدی میل به خشونت پیدا کند و طبعا ممکن است حکومت به خشونت متقابل متوسل شود و یک سیکل ایجاد شود و این سیکل باعث شود که  نفرت و خشونت از هر دو طرف زیادتر شود و مشکل بسیاری به وجود بیاید.» یعنی عصیان مردم و جنگ شهری با نیروهای انتظامی، میتواند براندازی و فروپاشی نظام ایران را رقم بزند.
بعد از سرکوب خونبار قیام آبان ۹۸، صادق زیباکلام یکی از تئوری پردازان اصلاح طلب، با نگرانی خاصی گفته است: «این رویه‌ سرکوب، تدریجا زمینه ‌ساز مبارزات مخفی و در مرحله‌ بعد، مبارزات مسلحانه می‌شود». او نیز مثل خاتمی معتقد است که مبارزه‌ با رژیم در حال وارد شدن به فاز رادیکال و مسلحانه است.  

هشدارها و آلترناتیوسازیهای اپوزیسیون فارس خارج
آلترناتیوسازی یکی از مشغله های مهم اپوزیسیون فارس در خارج است. از راست سلطنت طلب و مجاهدین ضد خلق گرفته تا چپ کمونیست و شورای گذار، هر کدام ادعای بهترین آلترناتیو بودن برای گذار از پل پُر از مین رژیم فاشیستی و جانشینی آن را دارند! غافل از اینکه بدون مین روبی افکار فاشیستی خود، پیشاپیش مشروعیت جانشینی و عبور از رژیم فاشیستی ج. ا. ایران را از دست داده اند. لذا عملکرد اپوزیسیون فارس با وجود توانایی های مالی و داشتن تشکیلاتها و کادرهای ورزیده و ابزارهای تبلیغی حرفه ای و میدیای قوی، حمایتهای مالی و سیاسی دولتهای خارجی، حاصلی نداشته است و بعلت وجود فرهنگ سیاسی توتالیتر و دیکتاتوری در میان نخبگان سیاسی فارس، اپوزیسیون فارس در۴۱ سال گذشته با انشعابهای بیشماری مواجه شده و در جا زده اند. اما این بدان معنا نیست که اپوزیسیون فارس به کما رفته باشد. با وجود همه اختلافات و شکستها، اپوزیسیون فارس همچنان به آلترناتیوسازی غیر مشروع و تمامیت خواه خود ادامه میدهد.

اتاق فکر فارس و چالش بحران هویت
برخلاف گذشته بحث هویت و بحران هویت، به شکلی که در چند دهه اخیر و بدنبال مبارزات هویت طلبانه ملیتهای غیر فارس در ایران موضوعیت پیدا کرده، برای زمامداران سیاسی گذشته موضوعیت حیاتی نداشت. شاخصه مهم هویت برای زمامداران سیاسی معاصر تا سالهای اول انقلاب، " هویت فارسی و ایرانیت" بود. نماد ملی گرایی و هویت برای محمد مصدق، پهلویها، مهدی بازرگان و بنی صدر « ملی گرایی باستانی و شیعی، ایرانی- فارسی» و نماد ملی گرایی و هویت برای روح الله خمینی و سید علی حسینی خامنه‌،« ملی گرایی شیعه شعوبیه ای، ایرانی- فارسی» است. در دوران ۵۷ ساله حاکمیت پهلویها، برای تثبیت پان ایرانیسم و پان فارسیسم، تأکید برهویت باستانی و نژاد آریایی و زبان فارسی میشد. در دوران حاکمیت ۴۱ ساله خمینی و خامنه ای، به استثنای چند ماه اول انقلاب، همان سیاست تک هویتی فارسی شوونیستی و فاشیستی دوران پهلوی ها ادامه یافته و بصورت سیستماتیک اعمال شده و میشود. بعبارتی دیگر رژیم جمهوری اسلامی ضمن حفظ ساختار هویتی رژیم پهلوی، با برجسته کردن هویت اسلامی- شیعی و تاکید بیشتر بر زبان فارسی، پایه های پان ایرانیسم را محکم تر کرده و توانسته است تحت پوشش هویت اسلامی- شیعی و ناسیونالیسم فارسی به گسترش فرامرزی پان ایرانیسم نیز دست بزند.
 
اما آنچه در سه دهه اخیر و در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق تحت عنوان بازیابی هویت ملتهای دربند در جهان و در ایران پدیدار شده اساس هویت جعلی ایرانی- فارسی را زیر سوال برده است. این بازیابی هویتی، بحران هویت قوم فارس یا ملت فارس را نیز آشکار و اتاق فکر فارس را بسیار نگران کرده است. در گذشته بعلت قبضه کردن میدیا، فارسها میتوانستند تعریفی غلط و فریبکارانه " قوم ایرانی یا ملت ایرانی" را بجای قوم فارس یا ملت فارس قالب کنند. اما با فراگیر شدن میدیای آزاد، دیکر تافته جدا بافته خواندن قوم فارس بر آنان غیر ممکن شده است. در حال حاضر نیز با قبول قوم بودن، در باز تعریف قوم یا ملت فارس پیامدهای غیرقابل هضم برای اتاق فکر فارس پدید آورده است. از جمله:
۱- مشکل اذعان به اقلیت قومی بودن:  یعنی قبول اقلیت بودن (تقریبی) ۱۸٪  درصدی قوم فارس  بعلاوه ۱۵% درصدی قوم چند رگه فارس در ایران. 
۲- مشکل هویت چندگانه فارسی داشتن: فرق فارسهای تهران که عمداً آمیخته ای از فارسها و غیر فارسهای آسیمیله شده هست با دیگر مناطق مانند اصفهان و کرمان ، یزد و غیره که خود را قوم فارس اصیل میدانند.
۳- مشکل تعیین حدود جغرافیایی: مشکل تعیین حدود جغرافیایی اقلیم فارسستان مورد قبول فارسهای چند رگه در استان تهران و البرز با فارسهای مرکزی و جنوب که اقلیم تاریخی فارسستان است و خود را فارس اصیل میدانند. 
۴- مشکل تعیین مرکز تفکر فارسی: سردرگمی در تعیین مرکز ثقل تفکر فارسی واحد برای ملت فارس. برخلاف تصور غالب روشنفکران فارس مرکزگرا، فارسی لهجه تهرانی، زبان معیار دیگر مناطق فارس نشین نیست. زبان و سیستم تفکری ملت فارس دوگانه و چند گانه است تهران مرکز، اصفهان مرکز، کرمان مرکز و شیراز مرکز و غیره است. لذا برای فرار از رویارویی با این مشکلات، اتاق فکر فارس نه تنها چندگانگی زبان قومی خود را پنهان میکند بلکه سعی در لاپوشانی مسئله بحران هویتی قوم خود نیز میکند و با انکار هویت قومی خود بعنوان قوم فارس یا ملت فارس، بجای مبنا قراردادن هویت اتنیکی قوم خود، دانستن زبان فارسی را مبنا و معیار قرار میدهد که بتواند به اتنیکهای غیرفارس نیز هویت مستتر فارس را تعمیم دهد تا با این فریبکاری اقلیت فارس را اکثریت جا بزند. در حالیکه آزربایجان دارای سرزمین تاریخی بهم پیوسته از ماکو تا تهران بمرکزیت تبریز است و زبان تورکی آزربایجانیها در تبریز و اورمیه با زبان  تورکی آزربایجانیها در تهران یکی است و سیستم تفکر آن بر پایه « آزربایجان مرکزلی دوشونجه سیستمی» است.

سرمایه گذاری کلان رژیم برای اتاق فکر فارس 
اتاق فکر فارس در رده های بالای حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، بیشتر بصورت سری (دستهای نامرئی داخلی و خارجی) و با مدیریت نهاد رهبری، اطلاعات- ساواما، شورای امنیت ملی رژیم و تحت نفوذ افرادی چون علی اکبر ولایتی، حداد عادل و محس رضایی اداره میشود. در جناح اصلاح طلب افرادی چون تاج زاده، سعید حجاریان و سید محمد خاتمی از تئوری پردازان اتاق فکر فارس هستند. با اندکی تفاوت هر دو جناح برای بقاء و حفظ ساختار نظام فاشیستی موجود در ایران، بر دو محور شیعه شعوبیه ای و فلسفه ایرانشهری- فارسی سرمایه گذاری کرده و سیاست گسترش آنرا هم در داخل و هم در خارج کشور به پیش میبرند. تنها تفاوت عمده آنها در نحوه نگرش و عملیاتی کردن سیستم یکسانسازی ملیتهای غیرفارس و نحوه کنترل و سرکوب جنبشهای هویت طلب و استقلال طلب است.
علاوه بر مراکز اطلاعاتی و سری، مراکز مطالعاتی گوناگون در وزارت فرهنگ و علوم، دانشگاه ها، وزارت امور خارجه و غیره توسط اصولگراها و استمرار طلبان و گروههای ملّیون و عوامل نفوذی حزب توده و چپ پانفارس در مراکز دولتی با استفاده از بودجه های پژوهشی-علمی فعال هستند. رژیم اقلیت فارس همچنین با ایجاد شبکه های سایبری (سربازان امام زمان) برای نفوذ و پیشبرد اهداف فاشیستی خود مشغول تئوری سازیهای گمراه کننده ی براندازی فوری ۲۴ ساعته هخاء- منشی، روح‌الله زم، انجمن پادشاهی ایران، سازمان آبان (طرفدار کودتای سپاه) شورای مدیریت گذار(عبور مسالمت آمیز از روی مین!) و سایر تئوریهای سایبری مضحک بنام اپوزیسیون نیز درست میکنند. 
یکی دیگر از ترفندهای پلید اتاق فکر فارس رژیم ایران، مهندسی نیابتی میدیای پرقدرت خارج از کشور است.  رژیم ج.ا. ایران برای دوام نظام خود و حفظ  ساختار فاشیستی ۹۶ ساله  و استمرار آن، آنچه را که نمیتواند در صدا و سیما در جهت ماست مالی کردن فضاحت های رژیم، تبلیغ پانفارسیسم بیرون از چهارچوب مذهب و نظام پخش کند با تزریق پول و کمکهای پنهان تهیه برنامه و آموزش مجریان در تهران و ارسال آن به کشورهای خارج بعنوان مهاجر، انتقال سری آرشیو  صدا و سیما تحت عنوان دزدی، مهندسی اخبار و برنامه ها از طریق نفوذیهای رژیم  در کانالهایی مانند بی بی سی فارسی (طرفدار اصلاح طلبان فاشیست)، صدای آمریکا، منوتو و رادیو فردا( طرفداران بازگشت به فاشیسم پهلوی)، کمکهای پنهان و نیابتی در راه اندازی ایران اینترنشنال (استمرار طلبان فاشیسم فارس مدل ۱۳۸۸ شعبه خارج) کانال فاشیستی " رودست" و سایر تلویزیونهای هوچی گر فاشیست راست و چپ کمونیست و مجاهد بنام مخالف که تعدادی از آنها هم کمکهای خارجی (از عربستان و..) و هم با بودجه های کلان رژیم جمهوری اسلامی بنام تاجر متمول عرب، یهودی و ایرانی و کمک بینندگان گمنام چاه جمکرانی با اسامی جعلی کوروش، داریوش، آرش و غیره در مقیاس مختلف تغذیه میشوند و توسط همین رسانه ها به افکار عمومی جهت گیری مورد دلخواه رژیم فاشیستی را انتقال میدهند. 
بهمین خاطر تفکیک افکار اتاق فکر فارس در داخل با افکار اتاق فکر فارس در خارج آسان نیست. تا جائیکه بعضی از عناصر اپوزیسیون اتاق فکر فارس در خارج، علناً خود را در کنار ماشین سرکوب رژیم یعنی سپاه پاسداران قرار میدهند تا بر علیه جنبشهای ملیتهای غیرفارس و برای حفظ ساختار فاشیستی ایران دوشادوش جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی جانفشانی کنند.

هویت سازی جدید توسط اتاق فکر فارس اپوزیسیون خارج
هویت سازی جدید توسط اتاق فکر فارس تاکید بر باز تعریف ابزاری از جایگاه شیعه و هویت تورکی در « ایرانیت»  امروز را دارد. تلاش و سرمایه گذاری پانفارسیسم برای بازگشت به ایران پیش از اسلام بدلیل عدم  وجود دستاوردهای تمدنی مطرح و قابل عرضه، بی ثمر بوده است چون بسیاری از اموری که فارسها به آن فخر می فروشند و ملی بشمار میاورند بیشتر مربوط به اندیشمندان تورک و عرب بوده و محصول دوران بعد از ورود اسلام است. بنابراین درآمیختگی ایران و اسلام بحدی عمیق بوده و هست که ساختن «ایرانیت» متمایز از اسلام غیر ممکن است. لذا سعی در تغییر ماهیت اسلام و مذهب شیعه و جهت دادن آن بنفع ملی گرایی فارسی میکنند و در هر دوره ای نوع جدیدی از شیعه از جمله از جمله  شیعه شعوبیه محفلی، شیعه شعوبیه حوزوی علامه مجلسی(انتقال مرکزیت شیعه از نجف به قم توسط عوامل انگلیس)، شیعه شعوبی سرخ علوی (علی شریعتی) و شیعه شعوبی ولائی(ولایت فقیه- روح الله خمینی) را ارائه کرده اند. اتاق فکر فارس برای حفظ شیعه شعوبی- فارسی در فردای بعد از فروپاشی رژیم ج. ا. ایران در صدد ابداع شیعه نو یا " شیعه ترکیبی"است و بگونه ای مستأصل دست به دامن ادیان دیگر و حتی بی دین ها شده است.

همچنین اتاق فکر فارس و حاکمیت فارس برای پیشبرد اهداف فاشیستی خود دست به آسیمیله و ادغام اجباری جمعیت تورک آزربایجان در فارسها زدند و در هر دوره ای نوع جدیدی از تئوری اینتگراسیون را مطرح و اعمال کرده اند. در اجرای این طرح علاوه بر عوامل بیرونی، اشتباه خودی ها در دوره مشروطیت (آخوندزاده، حیدر عمواوغلو و...) در پوشش «ایرانیت و مدرنیته» در کمرنگ کردن هویت تورکی و جایگاه آزربایجان نقش داشتند. تئوری اینتگراسیون در دوران پهلوی بصورت علنی با نسل کشی فیزیکی، فرهنگی و زبانی و ادامه آن در جمهوری اسلامی به اشکال گوناگون بوده است. اخیراً اتاق فکر فارس در صدد ابداع تئوری هویت ترکیبی و زبان ترکیبی «تورک و فارس» هستند. 

دو نمونه از تئوری سازیهای اتاق فکر  فارس در خارج
بدنبال گسترش مبارزات هویت طلبانه ملیتهای غیر فارس و عدم توانایی اتاق فکر فارس برای پاک کردن صورت مسئله «بحران هویت در ایران» جناحهای راست و چپ  فارس طرفدار حفظ سیستم فاشیستی در ایران، چه در داخل و چه در خارج به شکل بی سابقه ای فعال شده اند و بقصد فرونشاندن التهاب بحران هویت و مدیریت افکار عمومی، به دروغ خود را طرافدار مفاهیم دمکراسی نشان میدهند و تحت عناوین مختلفی همچون: حق شهروندی- دمکراسی- سکولاریزم- حق تعیین سرنوشت ملل(بشرط عدم استفاده از آن حق)- فدرالیسم اقتصادی یا جغرافیایی استانی- فدرالیزم قومی( بدون دادن تضمینات نظامی)- خودگردانی- سیستم جمهوری عدم تمرکز- سیستم سوسیالیستی لنینیستی حتی با داشتن حق جدایی(در روی کاغذ اما مسکوت گذاشتن آن تا ابد) و غیره مشغول نسخه پیچی برای حل بحران هویت در ایران شدند. جالب اینکه نقطه مشترک همه اینها حفظ ساختارسیستم فاشیستی فارس محور ۹۶ ساله بعد از سرنگونی رژیم  فعلی میباشد.

در اینجا برای پی بردن به عمق فریبکاریهای اتاق فکر فارس در اپوزیسیون خارج، فقط به دو نمونه از این تئوری سازیهای طیف راست و چپ میپردازم.

نمونه (1 ) 
یکی از تئوری پردازان برجسته سلطنت طلب مقیم کشور چند ملیتی کانادا، دکتر فلسفه بنام عطا هودشتیان در یک گفتگوی تلویزیونی صحبت از "هویت ترکیبی" جدید برای ایران کرده و میگوید:« از دو هویت مجزای (فارس و تورک) یعنی از طریق خانواده های ترکیبی فارسها و تورکها  یک هویت جدید ایرانی بسازیم و بجای تاکید بر برتری هویت فارس، تاکید بر هویت ترکیبی جدید ایرانی بکنیم که میراث دار مجموعه ای از ارزشها و ادبیاتی است که همه ما فارسها و تورکها اشعار فردوسی و حافظ و مولوی را دوست داریم و این سنت کهن به ما رسیده است.» اولاً بدیهی استکه ایشان فارسها را هسته و مرکز و تورکها را غیر هسته و پیرامونی فرض میکند که باید زبان و هویت خود را بنفع فارسها باخته و آسمیله در فرهنگ و زبان فارس حاکم بشوند و یک خانواده ترکیبی جدید همگون با فارس تشکیل بدهند. یعنی برای ساختن ترکیب هویت جدید ایرانی، نه تنها خدشه ای به فرهنگ و زبان فارسها وارد نمیشود بلکه به پیشرفت و ارتقا آن نیز نائل میشوند.
بعبارتی دیگر درساختن این هویت  ترکیبی، برای فارس و تورک حقوق برابر قائل نیستند در واقع این یکنوع ادغام حذفی هویت و مستحیل شدن هویت تورک آزربایجان در هویت فارس است. چون ایشان نیز مثل سایر روشنفکران فارس معتقد به مفاد کنوانسیون جهانی حقوق بشر نیستند و مثل شورای نگهبان آیت الله ها « شرط و شروط» فقیهانه اعمال میکنند! ع. هودشتیان میگوید:« مفاد کنوانسیون حقوق بشر یونیورسال را قبول دارد اما با شرط و شروط (! ) مثلاً در مورد زبان مادری باید آزاد باشند اما زبان فارسی بعنوان زبان "ملی" که "همه" مردم ایران حافظ و فردوسی را قبول دارند (! ) و یک تورک در کنار زبان محلی خود "باید" زبان فارسی را یاد بگیرد.»
صرف نظر از فاشیستی بودن افکار این باصطلاح فیلسوف، دانشمند و فرهیخته فارس و پروفسور دانشگاههای آمریکا و کانادا، واژه ها و عبارات بکار برده اش مانند « زبان ملی فارسی» و « زبان محلی» و میراث داری تورکها برای « فردوسی» ضد تورک  و ... بار منفی و توهین آمیز دارد. ملت ۳۵ میلیونی تورک آزربایجان جنوبی مانند هر ملتی میراث دار فرهنگ، زبان و ادبیات تورکی خود، شعر و شاعران، موسیقی، هنر و پیشینه تاریخی خود است نه بیگانگان، نه دشمنان قسم خورده خود و نه شاعر نژادپرست و فاشیستی همچون فردوسی طوسی. 
ع. هودشتیان اضافه میکند که « من طرفدار سیستم فرانسه هستم اما با خصوصیات ایرانی(فارسی)، چون ما اقوام و ملیتهای مختلف داریم و هر سیستمی که باشد باید در چهارچوب تمامیت ارضی باشد که خط قرمز ما(فارسها)است.» او فراموش کرده است که دوران تحکم کردنها و باید باید گفتنها سپری شده و تمامیت ارضی ایران و زبان فارسی خط قرمز تورکهای آربایجان نیست.

عطا هودشتیان برخلاف ادعای سکولار بودنش، آزادی و استقلال عمل و برابری مذاهب در مقابل قانون را بر نمی تابد و در مورد هویت ترکیبی(دینی) شیعی جدید میگوید:« ما حتی اگر ضد دین هم باشیم دارای یک زیرساخت دینی در ایران هستیم که بر اکثریت شیعه استوار است و برای ایران فردا (بعد از فروپاشی) و برای حفظ ایرانیت (سیستم فاشیستی) نیاز به شیعه نو داریم.» منظور ایشان ساختن شیعه شعوبیه ای جدیدی است که از ترکیب بی دین ها و سایر مذاهب غیره شیعی شکل بگیرد. بعبارتی دیگر برای حفظ ساختار فاشیستی ۹۶ ساله ایران بجای تاکید بر جدایی دین از حکومت، به غیر شیعه ها فتوا میدهد که با سیاست هلال شیعی و خرافه گرایی شیعه شعوبیه ای هم آواز بشوند حتی اگر آتئیست، یهودی، بهایی و مسیحی باشند. غیر شیعه ها باید بمانند اقلیت ارامنه در عاشورا دستجات عزاداری حسینی سینه زنی و زنجیرزنی براه انداخته و برای پاسداری از فلسفه ایرانشهری قمه زنی کنند.*2

نمونه (2) 
تئوری پرداز دیگر اتاق فکر فارس بنام محمد رضا نیکفر از طیف چپ کمونیست فارس است که با استفاده از بودجه کشور سرمایه داری هلند در رادیو زمانه خیمه زده و تئوری جدید شیعه و القاء هویت جعلی جدید به تورکهای آزربایجان را برای حفظ سیستم فاشیستی ۹۶ ساله ایران ارائه میدهد. 
در یک کنفراس باصطلاح روشنفکری فارسی، محمد رضا نیکفر با اشاره به نتیجه نگرفتن کافی از تئوریهای سابق و خیانت های سید احمد کسروی تورک به ملت خود (و سید حسن تقی زاده ها، کاظم زاده شفق ها و تقی ارانی ها...)، گویا بدنبال یافتن تئوری جدید ضد تورک و خائنین جدید (مانقورت) تورک هستند. 
م.ر. نیکفر میگوید:« مهمترین مسئله انتگراسیون بعد از حذف شیعه گری فعلی از قدرت، " مسئله تورک و فارس " است یعنی مسئله آزربایجان تبدیل به مسئله محوری خواهد شد. توجه کنید به نکته ای که سید احمد کسروی دیده بود. بعد از خلع و تبعید رضا شاه (به آفریقا) و بازگشت مخالفان از جمله روحانیون به صحنه سیاست، کسروی به نقد شیعه و بمخالفت با حضور روحانیت میکند. همزمان مسئله آزربایجان و حکومت ملی (پیشه وری) پیش میآید. این تغییر موضع کسروی را باید در پیوند با مسئله آزربایجان دید.( کسروی- سابقه آخوندی شیعه و پیشنماز مسجد بودن داشت) وی معتقد بود آن چیزی که این دو (فارسها و تورکها) را بهم پیوسته توسعه شیعی شدن ایران است.(لذا کسروی بفکر چاره میافتد) و برای ممانعت از قطع پیوند (فارسها و تورکها)، همان موقع تصور میکند که با ساختن یک ایئولوژی ناسیونایستی جدید (غیر تورکی) برای تورکهای آزربایجان میتواند مسئله آزربایجان را حل بکند. مثلاً برای آزربایجان یک گذشته دیگری درست بکند (کسروی خواست ایدئوژلوی ناسیونالیستی ساختگی باستانی آریایی فارس را برای تورکها جعل بکند همانطوریکه زبان آذری را جعل کرد) و بعد بیاید و بگوید که ما (تورکها) گذشته تاریخی مشترک با فارسها داریم. شیعه گری و زبان تورکی هر دو امری عارضی هستند ما در آن امر جوهری (باستانی آریایی- فارس) مشترک هستیم و کسروی این ایدئوژلوی را بعنوان محور انتگراسیون ایران معرفی میکند».
شایان توجه است که م.ر. نیکفر تئوری کسروی برای حل بحران هویت در ایران امروز را کارساز نمیداند و میگوید:« ما دیگر نمیتوانیم به اینگونه ایدئولوژیها برگردیم. دوران دولت- ملت سازی بر اساس ایدئولوژی گذشته است به محور دیگری در انتگراسیون ایران نیاز داریم » و نتیجه میگیرد که در حال حاضر مسئله اصلی اتاق فکر فارس اینست که « ما (فارسها) چگونه میتوانیم به مسئله انتگراسیون پاسخ بدهیم؟» لذا برای حفظ ساختار فاشیستی ۹۶ ساله ایران مسئله شیعه نوین و مسئله انتگراسیون یعنی ادغام و آسمیله تورکها در فارسها را دو محور حیاتی برای ایران فردا میداند. 
 
شگفتی دیگری که در همسویی طیف راست فارس با طیف چپ فارس قابل تامل میباشد نوع تعریف و درک شان از دمکراسی و سکولاریزم و تفسیر غلط و تحریف گونه از آن بنفع پانفارسیسم برای حفظ ساختار فاشیستی ایران است. در اینباره م.ر. نیکفر میگوید: « سکولاریسم و دموکراسی ما (فارسها) " محور شر دوگانه" است ما هم دولت غیر مقتدر میخواهیم و هم مذهب ضعیف» در واقع ایشان تعریف خودساخته ای برای سکولاریسم و دمکراسی دارد چون بخاطر وجود مسئله ملیتهای غیر فارس و برای سرکوب و کنترل آنها بر خلاف ادعای ایشان نیاز به " دولت مرکزی مقتدر" دارند و در کنار تحمیل زبان فارسی برای یکسانسازی نیاز به " شیعه ای نوین" برای هم پیوندی فارسها و تورکها دارند. چون اتاق فکر فارس چپ کمونیست (و مدل هلند نشین آن) مثلاً برای رفع تبیعض غیرفارسها حتی معتقد به دادن خودمختاری نیست! تنها آزادی و مشارکت فردی را کافی میداند! 
م.ر. نیکفر میگوید:« تصور میکنم که ما(فارسها) نمیتوانیم بر اساس خود مختاری این جماعت ( ملیتهای غیر فارس) مسائل را به پیش ببریم. آنچه برای ما(فارسها) ایده آل است حداکثر آزادی و مشارکت فردی ( در زمین بازی فارسها) است(و نه آزادی و مشارکت گروهی یا ملی دیگر ملیتها). بنا براین نه الگوی سکولاریسم فرانسه و نه الگوی سکولاریسم تورکیه و نه الگوی هندوستان برای ما(فارس ها) مناسب نیست.» و نیتجه میگیرد که « ما (فارسها و اتاق فکر فارس) باید مسئله انتگراسیون (پروسه ادغام و آسیمیله) را چنان ظریف به پیش ببریم (که تورکها، هویت کشی و یکسانسازی را احساس نکنند !) البته در دمکراسی (مشروط) ما (فارسها) در مصاف (با این چالشها) یک سدَی بنام محافظه کاری ایرانی (فارسی) وجود دارد که باید با تعادل و بدون خشونت باشد»(بریدن سر با پنبه).
محافظه کاری فارسی همان محافظت سخت از خطوط قرمز فاشیستی اتاق فکر فارس و مدیریت نرم مسئله ملیتهای غیرفارس است یعنی برای بمقصد رساندن پروژه صد ساله در شرایط ضعف و اسیتصال کنونی، فاشیسم فارس مجبور به عقب نشستن و صدقه دادن یکسری امتیازات کوچک مانند مشارکت فردی و استفاده از پنبه بجای چاقو برای بریدن سر هستی ملیتهای غیرفارس مخصوصا تورکهای آزربایجان جنوبی است. *3

اتاق فکر نیابتی فلسفه ایرانشهری و حاشیه سازی برای حرکت ملی آزربایجان
از ترفندهای جدید و بی سابقه اتاق فکر فارس، ایجاد اتاق فکرهای نیابتی با فلسفه ایرانشهری یعنی حفظ هژمونی فارس، زبان مشترک و ملی فارسی به قیمت محو زبان تورکی، حفظ تمامیت ارضی بقیمت ادامه اشغال و استعمار داخلی، حاشیه سازی و آلترناتیوسازی برای حرکت ملی آزربایجان است. در گذشته اتاق فکر فارس افراد خود باخته و خود فروخته ای همچون حسن تقی زاده ها، و تقی ارانی ها را مستقیماً به خدمت میگرفتند و گروههای سیاسی فارس معمولاً در کنار کمیته های رفع تبعیض زنان، دگرباشان و معلولین، کمیته ای هم تحت عنوان کار گروه اقوام/ کمیته رفع تبعیض اقوام / خانه اقوام اصلاح طلبان تشکیل میدادند. 

اما بعد از قیام ملی آزربایجان در خرداد ۱۳۸۵ حرکت ملی آزربایجان خطوط قرمز ملی خود را با مرکزگرایان فارس محور مشخص کرد  و با اعلام عدم شرکت آزربایجان در دعوای انتخاباتی ۱۳۸۸ و شکست استمرار طلبان طلایی امام (جنبش سبز) در آن.  اتاق فکر فارس عاجز از سوء استفاده ابزاری مستقیم از تورکها بناچار به سیاست نفوذ و پارالل سازی غیرمستقیم روی آورد. برای راه اندازی جریانات پارالل، باند فلسفه ایرانشهری جناح راست/ جمهوری اسلامی بصورت مجزا اما هماهنگ با باند فلسفه ایرانشهری جناح چپ کمونیست/ سوسیالیسم جهانی برعلیه حرکت ملی آزربایجان بسیج شدند. نمونه اش علم کردن محفل "آذری ها" که ملغمه ای از عوامل اطلاعاتی مزدور رژیم منتسب به تورکهای فآذری شده ضد تورک خود زن، فارسها و ارمنی های تورک زباندان ضد تورک است. همینطور محفل متمایل به اصلاح طلبان در داخل حرکت ملی، رشد قارچ گونه کانال های تلگرامی پارالل و ایجاد شبکه سایبری فریبکارانه با نام مستعار«مهران بهاری»/ سربازان غایب امام زمان در داخل و خارج است.

همچنین شکل گیری محفلهای چند نفره فدرالیستهای چپ آزربایجان، بنام « جنبش فدرال دموکرات آزربایجان-ایران» کمونیستهای سابقه دار پان ایرانیست آزربایجانی متمایل به اصلاح طلبان و انشعابیون آن بنام « بیرلیک» چند نفره متمایل به اصلاح طلبان، شبکه م. بهاری و گروههای تروریستی کورد و چپ فارس در خارج است. این دو محفل که مرکزشان هم سوئد است با وجود حضور اسمی افراد سابقه دار و غیر فعال و خوش نیت در آن، متاسفانه گردانندگان اصلی شان دچار سندروم استهکلم شده و سالهاست که مشغول خودزنی هستند. کارنامه تئوری سازیهای این خودشیفته گان پُر است از جهت گیریهای مخرب و سوال برانگیز از جمله « نوشتن نامه به سید محمد خاتمی از سوئد و اعلام فراخوان به شرکت در جنبش سبز فارس، قهرمان سازی از مهرهای رژیم از قبیل محسن مهرعلیزاده و میر حسین موسوی، ائتلاف و رقص " بابا کرم" با گروههای سیاسی فارس ضد تورک و حامی گروههای تروریستی کورد، همکاری سری و رقص " برزی برزی" با گروههای تروریستی کورد، هم سویی با شبکه مهران بهاری رژیم و تبلیغ آن میباشد. از فعالیتهای اخیر اینها نفوذ در میدیای منسوب به حرکت ملی برای تبلیغ گفتمان فلسفه ایرانشهری و انتشار بیانیه خفت بار« به آرزوهاي مردم شليک نکنيد!» در استهکلم میباشد که به رسوایی این طیف منجر شد.
سوای پنهان کاریهای جهت دار، پریشان گویی های این جماعت تحت عنوان فعالیت رسانه ای بقدری تحریف آمیز است که حتی زیر بار مسئولیت آنچه که خود گفته و منتشر میکنند نمیروند و از پاسخگویی فرار میکنند! در هر حال رصد کردن قائم موشک بازیها و شعبده بازیهای این جماعت بقدری آسان است که قبل از خشک شدن مرکبِ قلمِ خیانت بارشان با یک تلنگار کوچک بشکل شرمسارگونه ای در کنج محفل خود برای مدتها پنهان میشوند.*3
 
 سخن آخر
سخن آخر اینکه اتاق فکر فارس بخاطر شکست پروژه یکسانسازی ملل غیر فارس در ۹۶ سال گذشته و جواب ندادن تئوری « یک کشور، یک ملت، یک هویت و یک زبان » در پی یافتن تئوریهای فاشیستی جدید با شعارهای فریبنده و پوپیولیستی هستند و برای حفظ و تحکیم سلطه فاشیستی خود بر ملیتهای غیرفارس، بازهم ملت تورک آزربایجان را نشانه گرفته اند چون بخوبی میدانند تنها نیرویی که توان برچیدن ساختار شوونیستی- فاشیستی سیستم موجود را دارد همانا "ملت تورک آزربایجان" است. اینکه اتاق فکر فارس دست از توهمات برتری طلبانه و فاشیستی خود برنمیدارد بخودش مربوط است اما باید خوب بداند که دیگر درهیچ عرصه ای از جمله در تئوری سازی، یکه تاز میدان نبوده و نخواهند بود و با اتاق فکر تورک آزربایجان و نیروهای  میدانی حرکت ملی مجهز به سلاح علم و ایمان و متعهد به آرمانهای متعالی ملت تورک  آزربایجان مواجه بوده و خواهند بود.
خوشبختانه اتاق فکر حرکت ملی آزربایجان از نظر تئوریک، ایمان و اعتقاد راسخ به ارزشهای مترقی انسانی آنقدر قوی و مستحکم است که تابحال توانسته است توطئه های رنگارنگ آنها را در جا دفع کند. اتاق فکر فاشیسم فارس باید بداند که اگر دست از یاوه سرایی و زورگویی برندارد  و سر جای خود ننشیند، سرنوشتی بغایت بدتر از فاشیسم صربهای یوگسلاوی در انتظار آنها خواهد بود.
  
اومود دوٌزگوٌن- Sep/03/2020 
..................................................................................
پیوست ها: 

*1- نهضت شعوبیه: بدنبال استیلای امویان، اعراب اموی خود را نژاد برتر و فارسها را نژاد پست، عجم و موالی میدانستد. نهضت شعوبیه در اوایل برای رهایی از بند امویان و جلوگیری از استحاله و از دست دادن هویت ملی خود، علیه خلفای اموی بر پا شد اما بعدها شعوبیان فارس خود گرفتار ملی گرایی نژادپرستانه شدند و جواب نژادپرستی اعراب اموی را با نژادپرستی شعوبیه ای فارسی دادند. هویت و فرهنگ اعراب را تحقیر کرده و خود را برتر از عربها می‌دانستند. که متاسفانه در حال حاضر همین ایدئولوژی فاشیستی با نام تزئینی «پان ایرانیسم» برعلیه عربها و تورکها و غیره بکار گرفته میشود. 
* 2- عطا هودشتیان در بخش دیگر گفتگویش با رضا گوهرزاد میگوید: 
« اگر من فارس ام لزوما به معنی تورک نیستم نیست درست است من تورک نیستم اما من میتوانم با تورک یک هویت جدید بسازم که ان هویت ایرانی من است»(در اصل باز هم حاصل اش هویت فارسی است) چون این گزاره بر یک تورک، یک عرب و یا یک کورد نمیتواند صدق کند چون با زبان خودش نمیتواند با یک فارسی که نمیخواهد بزبان او سخن بگوید پیوند هویتی داشته باشد و بگوید هویت من ایرانی است. لذا پر واضح است که منظور ایشان عربها ،کوردها، بلوچها و تورکهای آسمیله شده و فآذری شده، فاکردی شده، فالوچی شده هست...نگاه کنید به ویدئو اول از دقیقه 30
هودشتیان: لیبرالیسم و ساختار سیاسی ایران- 2020
۱- ما نیازمند آنیم که “هویت ایرانی” را از نو بسازیم و اختراع کنیم. 
2- هویت ترکیبی (فارس- تورک) 
3- حقوق بشر مشروط....
هارای - تی وی ...نگاه کنید به ویدئو دوم از دقیقه 51 

 * 3- سخنان محمد رضا نیکفر، نویسنده، مقیم هلند
 "اسلام در ایران سکولار آینده" 2019
 مسئله انتگراسیون : ۱- شیعه نو ۲- مسئله تورک و فارس ۳- مسئله آزربایجان 
 نگاه کنید به ویدئو از دقیقه 17


*4- بيانيه تحليلي: به آرزوهاي مردم شليک نکنيد!
** نقدی بر بیانیه « به آرزوهای مردم شليک نکنيد! » اومود  دوٌزگوٌن
 ANTV مصاحبه تلویزیونی اومود  دوٌزگوٌن در نقد بیانیه و مسئله کورد
Kürd məsələsi və bizim  کورد مسئله سی و بیزیم موقعمیزUmud Duzgun
*5- فلسفه ایرانشهری در اصل همان ایدئولوژی پان فارسیسم اقلیت فارس است. چون به تنهایی توان گسترش فراگیر ندارد بنام « ایرانیت» ملتهای در بند غیرفارس را تحت پوشش خود قرار میدهد تا حوزه جغرافیایی خود را بزرگ نشان دهد و برای اینکار مزدوران هویت باخته ای از ملیتهای دیگر همچون سید حسن تقی زاده، تقی ارانی و سید جواد طباطبایی و غیره را بعنوان ابزار بکار میگیرند. 
- محسن مهرعلیزاده، کاندیدای اصلاح طلب نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری(نفر ششم) رئیس فعلی فدراسیون ورزش‌ زورخانه‌  و رئیس هیئت مدیره شرکت توسعه آب آسیا و مجری شیرین سازی طرح انتقال آب خلیج عربی به مراکز فارس نشین کرمان و یزد می‌باشد.
* 6-  رجوع شود به: کالبد شکافی ماهیت فریبکارانه شبکه مهران بهاری رژیم فاشیستی ایران- اومود  دوٌزگوٌن 

********************************
 
تئوری اینتگراسیون در ایران و تقابل تورک - فارس
این ویدئو گوشه ای از تئوری سازی برعلیه ملت تورک آزربایجان را نشان میدهد که در اتاق فکر فاشیزم فارس تبیین شده است. سخنران که یکی از توابین چپ کمونیست فارس «محمد رضا نیکفر» است که بعد از دیدن( نشانه خدا) خمینی در ماه و سپس فرار از وحشت روح الخمینی، بجای کوبا و کره شمالی راه گم کرده از زیر سبد بورژوازی غربی سر بیرون آورد. و چند سالی استکه با سوء استفاده از کمک و یارانه دولت هلند بنام گسترش دموکراسی، پول مالیات دهندگان و خرده بورژواهای هلندی را به جیب زده بدون هیچ کار مفید به جامعه میزبان، برای تبلیغ پان فارسیسم و نجات سیستم فاشیستی صدساله فارس در اتاق فکرهای سیاه، تحت پوشش رادیو زمانه بقول خودش کار رسانه ای میکند!
فاشیزم فارس بخاطر شکست پروژه یکسانسازی ملل غیر فارس در یکصد سال گذشته و جواب ندادن تئوری آسمیله یک ملت ، یک هویت و یک زبان، در پی یافتن تئوریهای جدید با شعارهای فریبکارانه و پوپیولیستی هستند و برای پیشبرد اهداف نژادپرستانه و فاشیستی خود بازهم ملت تورک آزربایجان را هدف اول خود قرار داده اند. (از دقیقه ۱۷ ویدئو) او با اشاره به نتیجه نگرفتن کافی از خیانتهای سید احمد کسروی (مانقورت) تورک به ملت خود، گویا دنبال یافتن تئوری جدید ضد تورک و خائنین جدید (مانقورت) تورک هستند.
البته در۲۰ سال گذشته جناحهای راست و چپ فاشیزم فارس تحت عناوین مختلفی همچون: حق شهروندی- دمکراسی - سکولاریزم- حق تعیین سرنوشت ملل(بشرط عدم استفاده از آن حق) - فدرالیسم اقصادی یا جغرافیایی استانی- فدرالیزم قومی( بدون دادن تضمینات نظامی)- خودگردانی- سیستم جمهوری عدم تمرکز- سیستم سوسیالیستی لنینیستی حتی با داشتن حق جدایی(در روی کاغذ اما مسکوت گذاشتن آن تا ابد) و غیره در صدد نجات فروپاشی ساختارسیستم فاشیستی فارس بعد از سرنگونی رژیم فاشیستی فارس- شیعه شعوبیه ای فعلی هستند. و برای پیشبرد اهداف خود سعی در فریب بعضی از فعالان ملی حرکت ملی آزربایجان نموده تا از آنان بعنوان ماشه استفاده کنند. خوشبختانه حرکت ملی آزربایجان از نظر تئوری آنقدر قوی و محکم است که توانسته توطعه همه آنها را دفع کند. البته چند نفری هم که فریب وعدهای آنها در شورای مدیریت گذار و یکی دو محفل مشکوک دیگر را خورده بودند خیلی زود متوجه دودوزه بازی بنام دموکراسی آنها شده و حیله های کثیف فاشیزم فارس را افشاء کردند. باینحال، فاشیزم فارس همچنان پشت ماسک دموکراسی در پی تئوری سازی و تحمیل آلترناتیو خود برای حفظ هژمونی نژادپرستانه و فاشیستی اقلیت فارس است. اتاق فکر فاشیزم فارس باید بداند که اگر سر جای خود ننشیند سرنوشت فاشیزم صربهای یوگسلاوی در انتظارش خواهد بود
اینتگراسیون تئوریسی و تورک- فارس قارشی دورماسی
گئچئن ۱۰۰ ایلده ، فارس فاشیزمی آزربایجان تورک میللتینه قارشی یاراتدیغی تئوری لری اساسیندا، ایسته دیکلری نتیجه نی آلابیلمه دیکلرینه راغئم ، اوزدئن گئتمیرلر و دورمادان مختلف گرومورلاردا، ینی تئوری لر یاراتماقا جهد ائدیرلر. بو ویدو کنیپ ده ۱۷-ینجی دقیقه ده اینتگراسیون تئوریسی دان و تورک- فارس قارشی دورماسیدان صحبت آپاریرلار!
گئچئن ۲۰ ایلده مختلف ساغ و سول فارس فاشیزمینی تمثیل ائدن سیاسی گروپلار بو تئوری لر اساسیندا : - حق شهروندی - دموکراسی- سکولاریزم - حق خود گردانی- خودمختاری فرهگی- عدم تمرکز۰ فدرالیزم اقصادی - فدرالیزیم استانی - داشتن «حق تعیین سرنوشت ملل» بدون استفاده از آن و حتی داشتن « حق جدایی ملل» در روی کاغد اما حرفی هم از آن نزدن و انواع فریبکاریهای فی مابین و غیره.
ایسته ییب لر آزربایجان میللی فعالارینی آلادییب و اولاری فارس فاشیزمینه ماشا اولاراک کولانالار. اما آزربایجان میللی حرکتی تئوری باخیمادان اوقدر گوجلودیرکی اولارین هامیسنا دفع اولون دییب و اولارین تورونا دوشوئن۲-۳ نفرده پئشیمان اولوب و فارس فاشیزمینین کثیف حیله لرین ایفشاء ائدیبلر. بونا باخمیاراق، فارس فاشیزمی دمکراسی ماسکاسی آلتیندا ینی آلترناتیو تئوری یاراتماقالارینا داوام اتمکده دیرلر آما بو دفعه سید احمد کسروی لر، حسن تقی زاده لر و تقی ارانی لر کیمی مانقورتلاری تاپسالاردا بئله، اولاری ماشا کیمی بیزیم
میللتین گوزونه سوخا بیلمیه جئکلر.

ضرورت تلاش در راه تنظیم الفبا و شیوه نگارش مشترک زبانهای مادری با زبان ارتباطی فارسی
یوسف کُر از فعالین ملی تورکمن و طرفدار ایران فدرال که سابقه همکاری با کمونیستهای فدائیان خلق فارس را هم دارد. (September 2020) در مقاله ای در ایران گلوبال مینویسد:
" ضرورت تلاش در راه تنظیم الفبا و شیوه نگارش مشترک زبانهای مادری با زبان ارتباطی فارسی در ایران گریز ناپذیراست. بررسی تدابیر به اجرا در آمده در بسیاری از کشورها از جمله اتحاد جماهیر شوروی و اتحادیه اروپا نشان میدهد که تقویت اتحاد مردمان کشورهای چند زبانه و چند فرهنگی، از یک سو نیازمند تلاش در راه افزایش و تقویت مشترکات در عرصه شیوه نگارش زبانها و از سوی دیگر نیازمند تلاش در راه کاستن حدالمقدور وجوه تفاوت در آن عرصه است. این کار باعث افزایش تفاهم و اعتماد در میان قومیتها و ملیتهای مختلف در ایران می شود. برای فراهم نمودن زمینه های پذیرش ادعای مطرح شده لازم است. افزودن حروف اضافی برای ایجاد الفبا و شیوه ی نگارش زبان فارسی فقط به چهار حرف بیصدا محدود شده «به روز» نشدن آن در سده بیست ویکم نیز همچنان ادامه دارد."

در واقع، ایشان دانسته و یا ندانسته برای سرعت بخشیدن به ماشین آسیمیله زبانی و فرهنگی ملل غیرفارس و همسان سازی و تحلیل آن زبانها در زبان تحمیلی فارس هیزم بیار پان فارسیسم شده و به تئوری « ایجاد زبان ترکیبی تورکی- فارسی» عطا الله هودشتیان کمک میکند.
که البته رژیم هم بیکار ننشسته و زبان فاذری را در آزربایجان رواج داده است.