تعدادی از فعالین و جریانات سیاسی بهترین راه را تغییر رژیم و ایجاد سیستم دموکراتیک می دانند و طیف دیگری بهترین راه حل را ایجاد و برقراری نوعی سیستم غیر متمرکز و یا فدرالیسم میدانند بطوریکه همه آنها به هر قیمتی همچنان می خواهند تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند. در مقابل اینها استقلال طلبان این راه حل ها و آلترناتیوها را قبول نکرده و آن را برای ایران نامناسب و غیرعملی میدانند و معتقدند که برای دگرگونی سیستم شوونیزم در جغرافیای کنونی ایران، تغییر رژیم و یا اصلاح سیستم کافی نیست. زیرا ساختار این سیستم با سابقه تاریخی طولانی توتالیتر، شوونیستی و ارتجاعی هشتاد ساله، منجر به بنای ساختمان عریض و طویل با سیستم متمرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است که بینش سیاسی و فرهنگی این سیستم بر پایه شوونیزم فارس و آریا پرستی بنا شده است.
زمامداران این سیستم، امروز با رنگ و لوآب مذهبی و مدعیان جانشینی آن، با رنگ های فدرالیسم و دموکراسی درصدد ادامه حیات این سیستم پوسیده می باشند. سیستم های شوونیستی شبیه سیستم شوونیستی فارس ایران در گذشته و در گوشه و کنار دنیا موجود بوده و هستند. از این قبیل سیستم ها میتوان اتحاد اجباری جماهیر شوروی سابق، جمهوری اجباری یوگسلاوی و کنفدراسیون اجباری چکسلواکی را نام برد که فروپاشی این کشورها، پوشالی و بی اساس بودن سیستمهای شوونیستی را به اثبات میرساند.
در ضمن به این امر باید توجه داشته باشیم که کشور کثیرالملله ایران با ۷۰ میلیون جمعیت و با شرایط اقلیمی متفاوت، زبانها، فرهنگها وهویت ها و مذاهب متفاوت به معجونی نامناسب شباهت دارد که فقط با یک ساختار سیاسی متمرکز توتالیتر شوونیستی قابل اداره می باشد در نتیجه با تغییر رژیم و یا هرگونه تلاش برای تغییراساسی این سیستم، موجب فروپاشی کل سیستم و کشوری بنام ایران خواهد شد. زیرا تحت عنوان هرگونه رفرم و تسلیم شدن به خواسته های ملی، در شکل صادقانه اش موجب ضعف سیستم شوونیستی فارس و تقویت نیروهای استقلال طلب خواهد شد به عبارتی دیگر از اجرای مواد ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی فعلی گرفته تا قبول و پذیرش حق تعیین سرنوشت، خود مختاری و برقراری دمکراسی، موجب از هم پاشیدن سیستم و فروپاشی ایران خواهد شد. تجربه تاریخی و عملکرد ۲۵ ساله اخیر گروهها و سازمانهای سیاسی چپ، راست و جریانات باصطلاح سکولار دمکرات فارس نشان می دهد که اینان در برخورد با مسئله ملی هرگز صادق نبوده و نیستند.
هدف آنان از طرح مسئله ملی و مشخصاُ حق تعیین سرنوشت، خودمختاری و فدرالیسم در واقع منحرف کردن افکارعمومی و سنگ اندازی در مقابل حرکت های ملی و نهایتاً حفظ سیستم شوونیستی فارس در ایران و سرکوب بموقع مبارزین راستین و استقلال طلبان ملل تحت ستم می باشد. بنابراین اگر دهها و صدها بارهم دولت و رژیم های ایران عوض شود نمیتوان به حل مسئله ملی در ایران امیدوار بود چرا که هر رژیمی در ایران سر کار بیاید مجبور خواهد بود برای حفظ حاکمیت خود و حفظ تمامیت ارضی ایران، سیستم شوونیستی و متمرکز را حفظ و ادامه دهد. بنابراین هراندازه رفرم صوری و عقب نشینی تاکتیکی آنها در مقابل مطالبات ملل تحت ستم ، ماهیت سرکوبگرانه و شوونیستی این حکومتها را نمی تواند تغییردهد. لذا برای پایان دادن به سیر تسلسل وار سیستم شوونیستی فارس حاکم در ایران کنونی، باید جنبشهای ملی را تقویت کرده و با شعاراستقلال ملتها، زمینه فروپاشی کل سیستم شوونیستی در ایران را فراهم کرد. چرا که، کم خرج ترین و کم تلفات ترین راه برون رفت از این سیستم، همانا فروپاشی کشور ایران و برچیده شدن کامل بساط شوونیزم فارس و نهایتاً تشکیل کشورهای مستقل آزربایجان جنوبی، الاحواز، کوردستان، بلوچستان و تورکمنستان جنوبی و فارسستان است. این پروسه دراتحاد اجباری شوروی سابق با موفقیت طی شد و ۱۵ کشور استقلال خود را بدست آوردند و به ستم ملی در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پایان دادند.
December/02/ 2003
۱۱ آذر ۱۳۸۲
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home