Tuesday, April 17, 2018

نظری به موقعیت سیاسی - اجتماعی ملت آزربایجان
اومود دوٌزگوٌن

 توضیح: این مقاله را در ماه نوامبر۱۹۷۷/ آبان ماه ۱۳۷۶  زمانیکه ساکن کانادا بودم نوشته ام که در شماره نوروز ۱۳۷۷ در نشریه قورتولوش تورونتو درج شد.  این مقاله بدون تغییر محتوایی فقط با اصلاح  املایی حرف ذ آزربایجان از روی اصل مقاله تایپ شده است.

برتری طلبی و شوونیزم فارس که عامل پیدایش ستم ملی در ایران است همچنان به صورت سیستماتیک برعلیه ملیت‌های غیرفارس اعمال می شود از جمله ممنوعیت زبان مادری بیش از ۲۵ میلیون آزربایجانی و سرکوب شدید فرهنگی و حبس و اعدام آزادیخواهان آزربایجان تحت عناوین جاسوس بیگانه و پان ترکیسم حکایت از عمق فاجعه ایست که بر ملت آزربایجان می‌رود.  حجم تبلیغات شرم آور و توهین آمیز علیه تورک های آزربایجان در چند دهه اخیر از طریق منابع رسمی مطبوعات و سینما و رادیو تلویزیون ایران به حدی بوده است که توهین به فرهنگ و زبان تورک های آزربایجان در میان مردم فارسی زبان به فرهنگ عمومی جامعه فارس ها تبدیل شده است. در خارج از کشور نیز با وجود فضای متمدن و دموکراتیک،  جامعه فارسی زبان ایرانی همچنان سیر قهقرایی و شوونیزم فارس را طی می‌کنند و بجراَت میتوان گفت که کمتر فارس زبان ایرانی پیدا می شود که بدون بکارگیری حرف های توهین آمیز علیه تورکها محفلی را ترک کرده و سر در بالش بگذارد.

حیات سیاسی اجتماعی ملت آزربایجان
 حیات سیاسی اجتماعی ملت آزربایجان را از حقایق عینی زندگی روزمره می‌توان به درستی دریافت. در بخش شمال رود ارس ملت آزاد شده از شوونیزم و استعمار روسیه با تکیه بر استقلال و حاکمیت ملی، سرنوشت امروز و فردای خود را در دست گرفته و از نظر فرهنگ و هنر و زبان به رشد و بالندگی بالایی رسیده است.  میزان بیسوادی در حد صفر می باشد و بیش از ۷۰۰ روزنامه و نشریه به زبان مادری تورکی چاپ میشود.  در مقایسه سه برابر همان ملت در آزربایجان جنوبی حق استفاده از زبان مادری خود را ندارند و میزان بی سوادی به زبان مادری بیش از ۹۰ درصد و به زبان فارسی تحمیلی بیش از ۴۰ درصد است ۲۵ میلیون آزربایجانی حتی اجازه داشتن یک کلاس درس به زبان مادری و یک روزنامه به زبان تورکی آزربایجانی را ندارد.

از نظر سیاسی ملت آزربایجان شمالی با وجود جنگ تحمیلی ارمنستان و حامیان منطقه‌ای ارامنه یعنی ایران و روسیه تحت اداره حکومت دموکراتیک و پارلمانی که آزادی بیان و رعایت حقوق بشر و حقوق زنان و آزادی مطبوعات و غیره را عملاً تضمین می کند به سر می برند.  متاسفانه سه برابر همان ملت در تحت حاکمیت دستگاه ارتجاعی وشوونیستی فارس ایرانی علاوه بر محرومیت از آزادیهای سیاسی و اجتماعی باید ستم مضاعف ممنوعیت زبان مادری در تمام سطوح تحصیلی، اداری و مطبوعات و  همینطور ممنوعیت ترویج فرهنگ ملی خود را نیز متحمل شوند.  یک شهروند آزربایجانی در شمال رود ارس هرگونه موفقیت خود را به عنوان یک آزربایجانی دارا می باشد.  و بنا بر آمار موجود، مجموع موفقیت های کسب شده در پنج ساله اول استقلال آزربایجان، در زمینه های علمی و ورزشی ۵۰ برابر موفقیت های ثبت شده آن در طول دوره ۷۰ ساله حاکمیت روس ها بر آزربایجان بوده است.  اما در تحت حاکمیت استعمار ایران با سه برابر نفوس همان ملت در جنوب رود ارس بعنوان شهروندان درجه دوم رفتار می‌شود و هرگونه موفقیت‌های علمی و ورزشی از موفقیت اولین جراح قلب جهان در کشور گرفته تا قهرمان فوتبال و کشتی و فرشهای نفیس آزربایجانی معروف به فرش تبریز همه به نام پرشین در مجامع بین المللی معرفی و ثبت می گردد. اگر قدری سیاسی‌تر به مسئله بنگریم می‌بینیم که ملت آزربایجان در شمال بعد از استقلال دارای کرسی بین المللی در سازمانهای ملل متحد، پارلمان اروپا و سازمان اقتصاد جهانی و جامعه ورزشی اروپا و المپیک شده است و مستقیماً می تواند استعدادهای بالقوه خود را در جهان عرضه کرده و از حقوق خود دفاع کند اما سه برابر همان ملت در آزربایجان جنوبی با قابلیت‌های سه برابر بیشتر از هرگونه ابراز وجود در سطح بین المللی محروم میباشد.

  برخورد شوونیزم فارس با مسئله آزربایجان
جای خوشبختی است که محافل فارس هرچند دیر ولی بالاخره اعتراف کردند که با مسئله‌ای بنام آزربایجان روبرو هستند. البته این نشانه بالا رفتن میزان هوش این جماعت نیست بلکه تحولات جهانی، رشد حرکت ملی آزربایجان و موقعیت سیاسی روز اینها را به حالت تدافعی و پذیرش وجود مسئله ملی وا داشته است.  با این حال چون درک درستی از مسئله ندارند به پریشان گویی متوسل شده و برای دل مشغولی خود جسته و گریخته دل به اعماق تاریخ جعلی زده و صحبت از نژاد آریایی و فارس زبان بودن ملت آزربایجان می کنند. مثلا می گویند آزربایجانیها بزبان" آذری باستان " حرف می زدند اما امروز به زبان تورکی " تکلم " می کنند! در صورتی که واقعیت قضیه را می توان اینگونه بیان کرد: ملت تورک آزربایجان به زبان تورکی آزربایجانی حرف میزنند ساکنان هیچ روستایی در آزربایجان و ساکنان هیچ محله ای در تبریز و یا در اردبیل به زبان فارسی تکلم نکرده و نمی‌کنند همینطور نژاد ملت تورک آزربایجان از گروه تورک اورال-آلتای بوده نه تورک ترکیه که خود جزئی از نژاد تورک اورال-آلتای میباشد. البته افتخار آزربایجانی نه به نژاد اورال-آلتای بودنش و نه به عدم آریایی بودنش، بلکه اگر افتخاری هست فقط و فقط آنهم مقاومت در برابر فرهنگ زدایی شوونیزم فارس میباشد.

مردم آزربایجان چه میخواهند؟
 الف- آزادی فرهنگی و زبانی و رسمیت یافتن آن در تمام سطوح اداری، آموزشی و مطبوعات و سایر.
 ب- اداره امور مربوط به فرهنگ، اقتصاد،  بهداشت،محیط زیست، دادگستری و امور سیاسی و امنیتی آزربایجان.
بدون شک هر آدم بالغ و عاقلی که در سیستم متمرکز دستگاه شوونیستی حاکم عمری را گذرانده باشد بی تردید می داند که اعطای ۵۰ درصد از حقوق مسلم و ذکر شده بالا، کفه ی ترازو را به نفع حق تعیین سرنوشت ملت آزربایجان سنگین می‌کند که این امر منجر به جدایی و استقلال آزربایجان جنوبی شده و در نهایت به اتحاد دو آزربایجان خواهد انجامید. لذا مقاومت شوونیستهای ناسیونال - اسلامی حاکم و گروه‌های اپوزسیون شوونیست چپ و راست، حتی فدرالیستهای چپ ایرانی که شرط خوشبختی طبقه کارگر را به رعایت حقوق مسلم و طبیعی تمام طبقات ملت ترجیح می‌دهند کاملا قابل درک است.

واکنش ها و راه حل ها
در رابطه با مسئله ملی با سه نیرو روبه رو هستیم: اول- مردمان عادی که فقط به حقوق طبیعی خود می اندیشند و مسئله شان عمدتا چگونگی دستیابی به آن حقوق نیست. دوم - جریانهای شونیست فارس ایرانی است که راه خصومت را پیش گرفتند و با الگو قرار دادن صربهای شوونیست در یوگسلاوی شمشیر برتری طلبی فارس حاکم را بالای سر ملت آزربایجان بلند کرده اند و با تبلیغات مسموم خود سعی در ترساندن و ارعاب مردم آزادیخواه آزربایجان را دارند و در نتیجه شیوه های مسالمت آمیز حل مسئله ملیت ها نظیر مدل چک ها و اسلاواک ها را غیر ممکن می سازند.  سوم - جریانات استقلال طلب آزربایجانی هستند که تنها راه حل مسئله ستم ملی در آزربایجان را در جدایی مطلق و استقلال کامل و در نهایت اتحاد با آزربایجان شمالی می‌دانند.

گزینه های رسیدن به هدف
البته روش‌های مختلف رسیدن به این هدف وجود دارد: ۱- از طریق قیام ملی و تحت کنترل درآوردن شهرهای آزربایجان یکی پس از دیگری و اعلام استقلال آزربایجان جنوبی ۲- ازطریق فروپاشی سیستم حکومت مرکزی ایران نظیر اتحاد شوروی سابق و استقلال مناطق مختلف از جمله آزربایجان جنوبی ۳- از طریق بروز جنگ قدرت داخلی توسط گروه‌های سیاسی فارس ایرانی و کنار کشیدن ملت آزربایجان از این درگیری‌ها و اعلام استقلال آزربایجان جنوبی میباشند.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home