Wednesday, July 16, 2025


فرهنگ شکست بازنمایی‌شده

 به‌عنوان پیروزی در ذهنیت ایرانی (فارسی)

َ اومود دوزگون
July /16/2025
 



گفتمان سیاسی و فرهنگی ایران پارسی، پدیده‌ای پایدار را نشان می‌دهد که می‌توان آن را دگرگونی شکست تاریخی به پیروزی نمادین یا اخلاقی نامید. این مکانیسم روان‌شناختی و گفتاری ــ که ریشه‌های عمیقی در اسطوره‌شناسی دینی شیعه و ایدئولوژی ناسیونالیستی فارسی دارد ــ اجازه می‌دهد که شکست‌های ساختاری، به‌عنوان پیروزی‌های غرور ملی کاذب، ایمان، عزت یا برتری اخلاقی بازتفسیر شوند. چه در زمینه‌ی شکست‌های نظامی، انزوای بین‌المللی، یا حتی باخت در مسابقات ورزشی، این ذهنیت شکست-به-پیروزی، همچون ابزار دفاع روانی و کنترل سیاسی عمل می‌کند.

I. دو بنیاد اصلی روایت شکست- به- پیروزی

این روایت بر اساس مبانی تاریخی و ایدئولوژیک است:

۱. حفظ غرور کاذب از طریق بازنگاری تاریخ

تاریخ ایران، بیشتر مملو از شکست‌های نظامی است تا پیروزی‌های قاطع. از دوران باستان تا دوران مدرن، ایران شکست‌های بزرگی را در برابر قدرت‌های خارجی متحمل شده است:

  • شکست از اسکندر مقدونی (سده چهارم پیش از میلاد)

  • شکست از لشکر عربها (جنگ قادسیه و شکست ساسانیان - سده هفتم میلادی)

  • شکست از مغولان (سده سیزدهم)

  • شکست  در برابر  امپراتوری عثمانی (جنگ چالدران ۱۵۱۴ میلادی)

  • شکست در جنگ‌های ایران و روس (۱۸۰۴–۱۸۱۳ و ۱۸۲۶–۱۸۲۸) 

  • شکست توسط نیروهای متفقین؛ بریتانیا و روسیه (اوت ۱۹۴۱):

    الگوی قدرت نظامی شکننده ایران در طول جنگ جهانی دوم به وضوح آشکار شد. پس از آنکه دولت پهلوی با ایدئولوژی پان آریایی لاس زد و از فاشیسم هیتلر حمایت کرد، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی در اوت ۱۹۴۱ حمله‌ای غافلگیرکننده را آغاز کردند. ارتش رضاشاه ظرف بیست و چهار ساعت فروپاشید. ارتش کنونی ایران هنوز بر همان پایه وفاداری شخصی که توسط رضاشاه بنا نهاده شده بود، استوار است، ساختاری که همچنان شکننده است. هیتلر ایرانیان را به عنوان بخشی از "نژاد آریایی" ستایش کرده بود و در مارس ۱۹۳۵ رضا پهلوی، به توصیه نازی‌ها، رسماً نام کشور در مجامع بین المللی از "پرشیا" را به "ایران" تغییر دادد. تنها چند ماه بعد، در سپتامبر ۱۹۳۵، رژیم نازی قوانین نورنبرگ را تصویب کرد - قوانین بدنام یهودستیزانه‌ای که پیامدهای تاریک‌تر ایدئولوژی مورد علاقه ایران را آشکار می‌کرد. 

این دگرگونی شکست به پیروزی نمادین در ایران، دو کارکرد دارد: حفظ غرور ملی کاذب و فرار از پاسخگویی حاکمان. با وجود شکست‌های مکرر،  تاریخ‌نگاری ایرانی و گفتمان عمومی معمولاً این شکست‌ها را با برچسب‌هایی چون «خیانت»، «دسیسه خارجی» یا «مقاومت اخلاقی» بازتفسیر می‌کند نه بعنوان ناکارآمدی ساختاری یا استراتژیک. هدف این بازنویسی‌ها، دمیدن از غرور کاذب تمدنی حتی در برابر فروپاشی عینی است.

تنها نمونه‌های قابل ذکر از پیروزی نظامی، مربوط به نادرشاه افشار است؛ رهبری تورک‌ تبار که فتوحات قابل توجهی در هند و افغانستان داشت. حتی این موارد نیز بیشتر به رهبری منحصر به فرد او نسبت داده می‌شوند تا به توانمندی ساختاری دولت ایران.


۲. ایدئولوژی شعوبی-شیعی و وارونه‌سازی شکست و پیروزی

در هسته‌ی روان‌شناسی سیاسی ایران، الهیات شیعه‌ی شهادت‌ محور قرار دارد، به‌ویژه واقعه‌ی کربلا در سال ۶۸۰ میلادی. شهادت امام حسین بدست سپاه یزید، بجای آنکه یک شکست تلقی شود، در گفتمان شیعه به فداکاری مقدس و پیروزی معنوی تبدیل شده است. این حادثه، به نماد مقاومت اخلاقی بدل شده و هویت شیعه را تعریف می‌کند.

این چارچوب دینی با بافت شعوبی (نهضت شعوبیه) ترکیب شده است ــ جریانی که پس از شکست از عربها با همسو شدن با شاخه انشعابی در اسلام یعنی شیعیان که مخالف حاکمان اموی بودند ائتلاف کردند تا ملی گرایی تحقیر شده پارسی را بازیابی  و تحت پوشش شیعه تثبیت کنند. در این تلفیق، شیعه تبدیل به ابزاری برای مقدس‌سازی شکست‌های تاریخی (فرهنگی، سیاسی و نظامی) ایران شده، در حالی‌که غرور فارس‌محور را در قالب شهادت و مظلومیت مذهبی حفظ می‌کند.

بنابراین، شکست به یک فضیلت تبدیل می‌شود و شهادت به  نوعی ژست متمدنانه.


II. تجلیات معاصر: بازنمایی باخت به‌عنوان پیروزی

این ساختار فکری، صرفاً گذشته‌نگر نیست بلکه در گفتمان امروز ایران حضوری فعال دارد؛ چه در سیاست خارجی، چه رسانه‌ها، چه فرهنگ عمومی.


 شکست استراتژیک ایران: پیامدهای جنگ دوازده روزه (۲۳خرداد تا ۰۳ تیر ۱۴۰۴) 

 یک سری حملات هدفمند اسرائیل علیه نیروهای تحت حمایت ایران در سراسر خاورمیانه، شبکه نیابتی ایران را به شدت تضعیف کرد و زمینه را برای یک رویارویی نظامی مستقیم فراهم کرد. این تشدید تنش در جنگ دوازده روزه (۲۳خرداد تا ۰۳ تیر ۱۴۰۴) به اوج خود رسید زمانیکه ایران مورد تهاجم غافلگیرانه و شدید اسرائیل و ایالات متحده قرا گرفت. این جنگ منجر به بیش از ۱۱۰۰ تلفات، از جمله حذف ۲۰ فرمانده ارشد نظامی ایران و ۱۱ دانشمند هسته‌ای شد. همچنین منجر به تخریب گسترده زیرساخت‌های کلیدی نظامی ایران، مانند ۱۲ پایگاه هوایی، شبکه یکپارچه پدافند هوایی کشور و تأسیسات اصلی پرتاب موشک آن شد. ایران در پاسخ صدها موشک شلیک کرد، اما اکثر آنها توسط پدافند اسرائیل رهگیری یا به هدف نرسیدند. چند پرتابه به سیستم پدافند هوایی نفوذ کردند، اما این عامل تعیین‌کننده‌ای نبود. خسارات وارده حداقل بود و تلفات اسرائیل به ۲۷ غیرنظامی و یک سرباز محدود شد. این درگیری با حمله ایالات متحده که سه سایت هسته‌ای حیاتی را بمباران کرد، به طور قطعی پایان یافت.»

 این جنگ منجر به کشته شدن بیش از ۱۱۰۰ نفر، از جمله حذف ۲۰ فرمانده ارشد نظامی ایران و ۱۱ دانشمند هسته‌ای شد. همچنین منجر به تخریب گسترده زیرساخت‌های کلیدی نظامی ایران، از جمله ۱۲ پایگاه هوایی، شبکه یکپارچه پدافند هوایی کشور و تأسیسات اصلی پرتاب موشک آن شد. ایران در پاسخ صدها موشک شلیک کرد، اما بیشتر آنها توسط اسرائیل رهگیری  یا به هدف  نرسیدند.. تعداد کمی از آن موشک ها از سیستم دفاع هوایی عبور کردند، اما این عامل تعیین‌کننده‌ای نبود. خسارات وارده حداقل بود و تلفات اسرائیل به ۲۷ غیرنظامی و یک سرباز محدود شد. این درگیری با حمله ایالات متحده که سه سایت هسته‌ای حیاتی را بمباران کرد، به طور قطعی پایان یافت.

این اقدام منجر به آتش‌بس مذاکره شده‌ای شد که تحت شرایطی که عمدتاً توسط ائتلاف ایالات متحده و اسرائیل دیکته شده بود، اجرا شد. این آتش‌بس از طریق هیچ تفاهم‌نامه یا جدول زمانی ساختاریافته‌ای رسمیت نیافت، بلکه به عنوان یک تفاهم نانوشته و شکننده پدیدار شد. در غیاب ضمانت‌های الزام‌آور، این آتش‌بس احتمال تجدید خصومت‌ها را باز می‌گذارد و فضایی را برای اسرائیل و ایالات متحده ایجاد می‌کند تا در شرایط مشابه، حملات غافلگیرکننده را در آینده آغاز کنند.

نتیجه این جنگ، ضربه‌ای فلج‌کننده به سه ستون اصلی دکترین استراتژیک ایران بود: شبکه نیابتی منطقه‌ای که هیچگونه حرکتی از خود نشان ندادند، زرادخانه موشک‌های بالستیک و برنامه هسته‌ای آن، همگی به شدت آسیب دیدند و این منجر به از دست رفتن تقریباً کامل اهرم بازدارندگی و کاهش شدید جایگاه ملی ایران شد.


ادعای پیروزی از سوی خامنه‌ای

با این‌حال، رهبر آیران علی خامنه‌ای اعلام کرد:

«رژیم صهیونیستی زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً فروپاشیده و در حال نابودی است.»

این نمونه‌ی بارز از آن منطق پوشالی است: شکست عینی به‌عنوان پیروزی ملی-الهی بازتفسیر می‌شود.


  مفسران ورزشی و باختِ افتخارآمیز در ورزش

همین ذهنیت در مسابقات ورزشی مانند فوتبال، کشتی، والیبال و غیره نیز رایج است. پس از باخت ۳–۰ تیم ملی فوتبال، مفسر تلویزیونی گفت:

«ستارگان پارسی عالی بازی کردند. با اینکه ۳ گل خوردند، ولی با اقتدار  و عزت بازی را واگذار کردند. بچه های ما واقعا خوب جنگیدند تبریک میگم به غیرتشون.»

باز هم، احساسات ملی‌گرایانه جای واقعیت را می‌گیرند؛ و باخت، به «حضور افتخارآمیز» تبدیل می‌شود که مایه تمسخر ناظران میشود.


روایت ترکیبی از فرهنگ شکست

فرهنگ شکست در ایران دو سُنت به ظاهر متفاوت را در هم می‌آمیزد: روحیه شهادت‌طلبی شیعه که توسط نهاد روحانیت ترویج می‌شود و قهرمانی اغراق‌آمیز حماسه‌های ملی‌گرایانه فارسی که در کتابهای درسی، شعر، ادبیات، فیلم ها و سریالهای فارسی توسط میدیای دولتی و غیر دولتی ترویج میشود. برای مثال در رسانه‌های دولتی ایران، بستگان قربانیان را در حال گفتن این جمله نشان میدهند که شهید همیشه آرزوی مرگ داشت و اکنون از بهشت ​​لذت می‌برد. آنها به دور از غم و اندوه، اصرار دارند که دلیلی برای غم و اندوه وجود ندارد، مقامات دولتی هم معمولاً قبل از تسلیت، تبریک می‌گویند. بنابراین، غم و اندوه با تقوای طراحی شده جایگزین می‌شود و این صحنه‌ها را از نظر احساسی توخالی می‌کند. همین لحن در اقتباس‌های شاهنامه فردوسی نیز موج می‌زند، جایی که جنگجویان با ابیاتی مانند "جهان یادگار است و ما می‌رویم" یا "بگذارید در سرای دیگری آرام گیرند" دسته دسته به خاک می‌افتند.  فردوسی حتی بستگانی را می ستاید که وقتی جنگجویی برای شاه می میرد، ناله را فرو می نشانند. از شعار روحانیت «او در راه اسلام و انقلاب رفت» گرفته تا فراخوان باستانی برای پذیرش خاموش، هر دو روایت، مرگ را با نوعی رواقی‌گریِ تمرین‌شده (تحمل رنج) ستایش می‌کنند که احساسات انسانی را پنهان می‌کند و در خدمتافسانه‌پردازی  حکومت قرار میدهد و مرگ را تجلیل می‌کنند.   


شکست برجام و بحران اقتصادی (۲۰۱۸–۲۰۲۲)

پس از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای، ایران با تحریم‌های سنگین، سقوط ریال، و انزوای دیپلماتیک مواجه شد. اما مقامات ایران، آن را پیروزی اخلاقی جلوه دادند. محمدجواد ظریف گفت:

«مردم ایران دوباره عزت و مقاومت خود را اثبات کردند. آن‌ها زیر بار ظلم نخواهند رفت.»

در حالی‌که اقتصاد کشور در حال فروپاشی بود، روایت حاکمیت همان روایت «مظلومِ قهرمان» بود.


III. کارکردهای روانی و سیاسی این روایت

ذهنیت شکست -به- پیروزی در ایران، دارای عملکردهای چندگانه است:

  •  تاب‌آوری ملی: مردم را به تحمل شرایط سخت با غرور تشویق می‌کند.

  •  سپر تبلیغاتی: مسئولیت را از  رژیم حاکم سلب و متوجه دشمن خارجی می‌سازد.

  •  تداوم ایدئولوژیک: مشروعیت نظام روحانیت را با تاریخ تحریف شده شیعه پیوند می‌زند.

  •  غرور کاذب تمدنی: حس برتری فرهنگی فارسی را حفظ می‌کند، حتی در شکست‌های واقعی.


IV: از انکار تا مسئولیت‌پذیری - نگاهی تطبیقی به شکست

در تصور سیاسی و فرهنگی ایرانیان (فارسی‌زبان)، شکست به ندرت به عنوان شکست پذیرفته می‌شود. در عوض، اغلب به عنوان نوعی پیروزی اخلاقی، فرهنگی یا معنوی تفسیر می‌شود. در طول تاریخ مدرن ایران، از دست دادن قلمرو یا حاکمیت اغلب به عنوان بقای هویت شعوبی شیعه - پارسی توجیه شده است که حس غرور کاذب ملی را حفظ می‌کند و در عین حال نخبگان حاکم را از پاسخگویی مصون می‌دارد. این الگوی عمیقاً ریشه‌دار کاملاً منحصر به ایران نیست، اما تداوم و پیچیدگی ایدئولوژیک آن استثنایی است.

در مقایسه با ایران، تجربیات پس از جنگ جهانی دوم آلمان و ژاپن مسیر کاملاً متفاوتی را نشان می‌دهد. هر دو ملت با شکست وجودی در صحنه جهانی روبرو شدند، اما با خود انتقادی رادیکال، اذعان عمومی به مسئولیت‌پذیری و اصلاحات ساختاری گسترده به آن پاسخ دادند. روایت‌های ملی آنها از تجلیل و انکار به سمت بازسازی و ادغام مجدد در جامعه جهانی تغییر یافت. انکار جای خود را به مسئولیت‌پذیری داد - پیش‌شرط ضروری برای ایجاد نهادهای دموکراتیک و دستیابی به احیای اقتصادی.

در مقابل، ایران به جای تغییر نهادی، فرهنگ پایداری از بقای نمادین را توسعه داده است. حتی در گفتمان معاصر، فروپاشی اقتصادی یا انزوای سیاست خارجی به طور معمول از دریچه تأیید الهی، شهادت یا برتری فرهنگی پارسی بازتعریف می‌شود. این استراتژی مشروعیت داخلی را حفظ می‌کند اما سازگاری را سرکوب می‌کند، جامعه را در چرخه‌های سرزنش گرفتار می‌کند و به حکومت استبدادی مشروعیت می‌بخشد. در حالی که آلمان و ژاپن شکست را به فرصت تبدیل کردند، ایران همچنان در توهم پیروزی گرفتار است و قادر - یا مایل - به مقابله با ریشه‌های ساختاری زوال خود نیست.


  سخن آخر: پیروزی توهم بر واقعیت تجربی

فرهنگ شکست‌هایی که به‌عنوان پیروزی بازنمایی می‌شوند، نوعی فریب ذهنی یا خطای ساده نیست. بلکه یک سیستم ایدئولوژیک پیچیده، ساخته‌شده در بستر تاریخ، دین، و ملی‌گرایی است. از سیاست خارجی گرفته تا جنگ و فرهنگ عامه، این چارچوب به حکومت اجازه می‌دهد مشروعیت از دست داده خود را بازسازی کرده، اعتراض‌ها را سرکوب کند، و در برابر زوال مادی و معنوی همه جانبه، هویت خود را بازآفرینی نماید.

اما پشت این پیروزی‌های ساختگی و نمادین، حقیقتی تلخ نهفته است: ملتی گرفتار در انکار تاریخی، ناتوان از اصلاح ساختارها، و منزوی از دنیای مدرن. تا زمانی‌که با واقعیت شکست‌ها روبه‌رو نشود، ایران همچنان در دایره‌ی تکرار شکست‌های بزرگ‌تری خواهد چرخید.




0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home