متن کامل بیانیه خطاب به:
نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي
شايد خود بهتر از همه ميدانيد که در يکي دو هفتهي اخير چه بحراني فضاي آزربايجان تسخير کرده است.
طوفاني از آزربايجان بهپا خواسته، که فقط زبانههايي از آن به اينجا کشيده شدهاست. کبريتي که «ايران» کشيد، آتشي ساخت و عاقبت عقدههاي ناگشودهي ميليونها انسان را به آتشفشاني از عصيان بدل کرد، بسياري جان خويش را باختند، بسياري به غل و زنجير کشيده شدند و در اين ميان شايد کم ارجترين چيزي که سوخت، همان روزنامهاي بود که خود کبريت کشيدهبود.
ميپرسيد: آزربايجانيها با اين قيامهايشان چه ميخواهند؟ "ما که روزنامه را بستيم و خاطيان را به زندان افکنديم!"(از نقل و قول دولت) اما شما خود نيک ميدانيد که آن روزنامهي خاطي، تنها مستمسکي براي فوران آتشفشان خشم فروخفتهي ما بود. خواستهي اصلي مردم ما را به راحتي ميتوانستيد از شعارهاي آن دريافت کنيد که همانا تامين حقوق زباني و رسميت آن البته به مفهوم دموکراتيک کلمه (و بدون نفي زبان ها و فرهنگهاي ديگر) است، معناي مشخص تر و اجرائيتر آن عبارت است از آموزش به زبان مادري، اختصاص يک شبکه راديو تلويزيوني سرتاسري به زبان تورکي و آزادي استفاده از آن در حوزههاي اداري، قضايي و حقوقي.
ملت ما خواستار رفع تبعيضات آشکار در بودجهبندي کشورند، به طوريکه بتواند به جبران عقبماندگيهاي تحميلي و مزمن واحدهاي ملي (و در صدر آنها آزربايجان) که ناشي از سياستهاي تبعيضآميز گذشته بوده بپردازد.
مردم ما خواستار آزادي زندانيان سياسي به خصوص زندانيان سلسله قيامهاي شهري آزربايجان و تامين آزادي بيان، آزادي تشکيل احزاب، آزادي اجتماعات و راهپيماييها هستند. ناگفته پيداست که اين خواستها حداقل مطالباتياند که هيچ منافاتي هم با اصول قانون اساسي نداشته در انطباق کامل با رسالت غائي اديان اند و چون عين بسط عدالت و تامين آزادي در گوشهاي از جهانند، از اين منظر نيز هماهنگ و همسو با پرنسيپها و نورمهاي جامعه ي جهانياند. اما اين خواستهها تنها و تنها با موازين مذهب شوونيسم در تضاد مطلق است!
بهزعم شما حرکت در مسير قانون و تامين رضايت دين و دنيا و موکلين تان مهمتر است يا تاييد و رضايت مشتي عقبماندهي متحجر و زيادهخواه شوونيست؟
ميگوئيد: ما از اين خواستهها که به يکباره مطرح شدهاند، خبر نداشتيم. ما نيز ميپرسيم آيا بيست و هفت سال صبر و حوصله همراه با طرح منطقي مسئلهي ملي، برايتان کافي نبود؟ در اين مدت نه تنها اقدامي در جهت حل و فصل آن به عمل نيامد، بلکه به تدريج دلقکاني نيز وارد معرکه شدند که اينجا و آنجا (و گاه با استفاده از امکانات دولتي) به تحقير مردم پرداختند؟
آزربايجانيها تاکنون طي صدها نامهي سرگشاده، قطعنامه، بيانيه و حتي مراجعات فردي و حضوري… خواستار تحقق اصولي از قانون اساسي ناظر بر حقوق مردم (از جمله حقوق زباني و فرهنگي اقوام و ملل ايراني) شدهاند ، همهي اين نامهها بيهيچ اعتنايي به بايگاني سپرده شدهاند و دريغ از يک پاسخ خشک و خالي از مسئولين وقت.
آزربايجانيها در قالب مراسم متعدد و رفتارهاي خاص انتخاباتي نشان دادهاند که حساسيت زيادي نسبت به حقوق پايمال شدهي مليشان دارند و خود نمايندگان آزربايجان نيز حداقل قبل از انتخابات، نشان ميدهند که آنها هم به اين مسائل حساسند. آنرا ميشناسند و عموما با وعدههايي چون «تلاش در جهت حفظ و بالندگي زبان و فرهنگ آزربايجاني و کوشش در جهت رفع تبعيضات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و ….» به ميدان ميايند. پس چنين نيست که مجلس يا مجلسيان از صورت مسئله بيخبر باشد.
تا کنون دو بار طي دورههاي ششم و هفتم مجلس، نمايندگان آزربايجان خواستار اجراي اصل 15 قانون اساسي شدهاند، اما هر بار مجلس بياعتنا به مبرم بودن قضيه، از تصويب آن امتنا ورزيده است.
آري نمايندگاني که با تصويب برخي تک تبصرهها براي اربابان قدرت راهگشائيها ميکنند و گاه ساعتها وقت خود را صرف مذاکره پيرامون طرح «خود دکترنمائي» (اعطاي مدرک دکترا براي خود) ميکنند، هنوز نتوانستهاند، حتي يک مادهي قانوني در زمينهي تثبيت حرمت زبان و فرهنگ و حقوق اقوام و ملل ايراني در طول ربع قرن از کار به تصويب برسانند و سلسله مسائلي با ريشههاي عميق در ارکان هويت دو سوم اهالي کشور را همچنان بدون راهکارهاي قانوني لاينحل باقي گذاردهاند، تا بلاخره مردم مجبور شوند با صرف هزينههاي مادي و انساني گزافي به عصيان برخيزند.
آري وقتي ساز ملي ما را بر سر نوازندگان مان ميشکنند، وقتي ميراث فرهنگي پدرانمان در راستاي تحقق سناريوي منحرفين تاريخ مردم منهدم ميشود،
وقتي صداوسيما با طرح فاصلهي اجتماعي عملا به تعميق فاصلهي اجتماعي دامن ميزند وطي بخشنامهها و مصوبههاي مغرضانه حداقل ساعات خودشان به مثلا زبان و لهجههاي محلي اختصاص ميدهد که در عين حال يكي از نتايج آن تخريب زبان مردم است،
وقتي همين رسانههاي عمومي اجازه ندادند حتي نطق نمايندگان رسمي ملت را که به دفاع از بخشي از خواستههاي بهحق مردم ميپردازند، پخش کنند،
وقتي شانس ورود به دانشگاه در آزربايجان نصف شانس ورود به دانشگاه در استانهاي مركزي است،
وقتي رتبه باسوادي در آزربايجان اين مهد آموزش نوين مشرق زمين، از رتبه اول به دهم در دورهي پهلوي و از دهم به بيستم در دورهي پسا پهلوي نزول ميکند،
وقتي به خاطر استمرار شيوهي سوادآموزي بيمادرانه (زبانآموزي به زبان غير مادري) بالاترين افت تحصيلي از آن آزربايجان و ساير واحدهاي ملي ميشود،
وقتي سهم بودجهبندي اختصاصي معادن يک استان مرکزي در طول 8 سال دوران سازندگي آقاي هاشمي رفسنجاني بيش از 300 برابر بودجه نظير در چهار استان شمال غربي آزربايجان غربي – شرقي اردبيل و زنجان است.
وقتي بهعلت عدم برنامهريزي براي توسعه و سرمايهگذاري در آزربايجان طي هشتاد سال اخير همواره مهاجر فرستترين منطقه کشور شدهاست.
وقتي تاريخ ما را، نامهاي جغرافيايي ما را و حتي نام زبان و ملت ما را تحريف مي کنند، و آنگاه مهر سکوت بر لبانمان بزنند، تعجبي ندارد که مردم اين بار از زبان سرخشان پرچمي سازند و بر فراز سر خويش به اهتزاز در آورند .
انتظار ميرود نمايندگان محترم مجلس بتوانند توضيح قانعکنندهاي در پيشگاه ملت بدهند که چرا تاکنون نخواسته يا نتوانستهاند اصول ناظر بر حقوق مردم و به خصوص اصول 15 و 19 و 48 قانون اساسي قسمخوردهشان را به اجرا در آورند، آيا اين حق مسلم موکلين آنها فداي کدامين مصلحت و ملاحظهاي شدهاست؟ و اگر هنوز با گذشت بيست و هفت سال بناي اجراي اين اصول را ندارند، چرا آنها را لغو نميکنند تا جايي براي طرح ادعاي بيشتر نباشد؟! چرا بانيان و مجريان سياستهاي تبعيضآميز اقتصادي، فرهنگي و مسببين اختناق مضاعف سياسي آزربايجان تا کنون مورد استيضاح قرار نگرفتهاند؟!
ما از نمايندگان محترم مجلس انتظار داريم تا لااقل پس از سلسله قيامهاي ترکان در ايران ساکت ننشيند و (به تاسي از آن تک نماينده جسور آزربايجاني) با خواستههاي قانوني و برحق مردم همصدا شده و از اينکه سيستم بهغايت لَخت و ناکارامد سانتراليسم بوروکراتيک اداري را زير سوال برند، نهراسند.
نمايندگان محترم مجلس، تجربهي تاريخي نشان داده است که اگر مجلس نتواند خواستههاي مردم را بتاباند، آنگاه مجلس اصلي در خارج از دربهاي آن و با حضور ميليوني مردم شکل خواهد گرفت.
به ياد داشته باشيد که شيخ محمد خياباني نمايندهي دموکرات آزربايجان که از جوّ ارتجاعي مجلس به تنگ آمده بود سخنراني خود را در سبزه ميدان تهران و در ميان مردم انجام داد و از آنجا به آزربايجان آمد و شش ماه تمام حساب مردم ما را از ارتجاع حاکم مرکزي بريد.
به ياد داشته باشيد که در دههي بيست با رد اعتبارنامهي دو وکيل اول آزربايجان چه حوادث مهمي در تاريخ ما روي داد. پيشهوري به آزربايجان بازگشت و گفت ما راه دموکراسي را برگزيدهايم و اگر تهران بخواهد در آغوش ارتجاع بماند، همراهي ما را از دست خواهد داد.
جنبش ملي شدن نفت را نيز حتما به ياد داريد، مصدقالسلطنهمجلس را رها کرد و به جمع مردم پيوست و گفت: مجلس واقعي همين جاست و به دنبال آن جنبش ضد امپرياليستي ملي کردن نفت، جان تازهاي گرفت.
شما به کرسيهاي مجلسي تکيه دادهايد که اولين مجلس قاره کهن آسياست. در اين مجلس اولين قانون اساسي اين قاره به دست نمايندگان ملت تصويب شده است. قانوني که نويسندگان آن کوچکترين نيازي به تصريح زبان رسمي کشور نديدهاند، چرا که حقوق زباني مردم در آن ايام جزو بديهياتي بوده که مورد تعرض احدي هم نبوده است. اما اکنون با عقبگردي که شوونيستها به جامعهي ما تحميل کردهاند، زبان بهانهاي براي اثبات ارجحيت و برتري و فخرفروشي قومي بر قوم ديگر شده و فرهنگهاي اصيل اکثريتي از جامعه پيش پاي منافع نامشروع اقليتي زيادهطلب ذبح ميشود.
نمايندگان محترم، قصد من از اين سخنان کوتاه صرفا هشداري بود که تا وقت است، مردم خويش را دريابيد! و اگر جسارتي در لحن ترکانهام يافتيد، بر من خرده مگيريد، همه از گرماي آتشيست که در آزربايجان شعله ميکشد.
تهران-7 خرداد 1385
...................................................................
مؤخرة:
آقايان نماينده!
شما درست در ساعتي مجلس را ترک کرديد و حريم آنرا به دست نامحرمان تابن دندان مسلح سپرديد که موکلينتان براي تظلم و دادخواهي روي بدان آورده بودند. چگونه اجازه داديد که پس از گذشت يک قرن از فجايع لياخوف بار ديگر همان مناظر شرمآور محاصرهي مجلس ملي تکرار شود؟
شما دروازهي خانهي ملت را به روي ملت بستيد، دروازهاي که از سر دولتِ همين ملت به رويتان باز شده بود! طاقت مهمان نداشتيد، خانه را نه به مهمان که به ددخوياني گذاشتيد که ما را از آستان مجلس راندند و تاراندند. آستاني که قرني پيش از اين خون پدران و اشک مادرانمان به پاي پي و ستونش ريختهبود.
چه پاسخي به موکلينتان داريد؟ بترسيد از روزي که مردم آنقدر از شما فاصله گرفته باشند که ديگر نخواهند براي دادخواهي روي به درگاهتان آورند! بترسيد از روزي که شما را نيز در جناح عملهي ظلم ارزيابي کنند. شما که براي خدمت به مردم سوگند خورده بوديد، درد مردم نشنيديد و زير سايهي سلاح پشت به مردم کرديد، دير نيست روزي که مردم مجلس ملي خويش را در غياب ميمونتان برپا دارند.
آينده از آن ماست!
زنده باد حرکت ملي آزربايجان!
13 خرداد 1385
درسهایی که قيام خرداد سال۸۵ به دشمنان داد
قيام حماسی خرداد ۸۵ شوک درد آوری به متولیان پان فارسیسم و حکومت فاشیزم شعوبیه فارس بود که فکر میکردند ديگر براي ار بین بردن هویت تورکی و استحاله كامل و تمام عيار ملت تورك آزربایجان حنوبی در ديگ فارسیزاسیون زماني بيش باقي نمانده است اما حرکت عظیم و میلیونی ملت تورک آزربایجان نشان داد که ملت آگاه و مبارزه آزربایجان پروژه نژادپرستانه آنها را عقیم گذاشتند.
قيام خرداد ۸۵ نقطه ي عطفي در تاريخ آذربايجان به شمار ميرود كه خشم همه جانبه ي ملت آذربايجان را نسبت به تورک ستیزی گستاخانه حاکمیت فاشیستی پان فارس، به صورت گسترده در بیش از ۲۵ شهر و قصبه: از شهرهایي چون تبريز، اورمو ، اردبیل ، زنگان ، مرند ، ماراغا، اهر ، بیناب، میانا، ماکی، خوی، قوشاچای، خالخال، سولدوز ، سالماس، خییوْو ، طاریم، کلیبر گرفته تا تهران (مقابل مجلس) و بصورت پراکنده درشهرهایي چون کرج، همدان، قم، قزوین، شبستر، ساراب، اوجان، موغانشهر، گئرمي، توفارقان، شبیستر، ابهر ،اهر آستارا، جلفا، زونوز، اوٌسکوٌ ،سراسکند و دیگر شهرها و روستاها را برانگيخت!
قيام سرتاسری خرداد ۸۵ تنها اعتراض به توهين روزنامه دولتي ايران به ملت تورك نبود بلكه قيام بر عليه پروژه نژاد پرستانه فاشیسم متوهم آریایی پان فارس برگرفته از نازیسم بود که بيش از هشتاد سال بصورت سیستماتیک قصد نابودی هویت تورکی و فرهنگ و زبان تورکی و آسیمیله سازی ملت آزربایجان جنوبی کرده است. اين قيام سراسري ملت تورک نشان داد که حتی سكوت آزربايجانيها معنی دار است و خشم آزربايجانيها در این روز همانند آتشی بوده که از زير خاكستر شعله ور شد و توانست اعتراض میلیونها نفر را برُخ دشمن بكشد.
حماسه ملی خرداد ۸۵ با شعار "هاری هاری من تورکم " همچون قیام ۲۹ بهمن ۵۶ حرکت ملی را از بخش روشنفکری و دانشجویی به میان تمامی اقشار ملت برد.
قيام گسترده خرداد ۸۵ به جهانیان نشان داد كه ملت تورک آذربايجان با تمام محدوديتها، تحقيرها، توهين ها و تبعيض هاي نژادي ، زباني ، سیاسی و اقتصادی، مبارزات حق طلبانه خود را بدور از خشونت و بصورت مدني پیش میبرد.
مواضع گروهها و جناحهای مختلف سیاسی فارس و
رسانه های متعلق به پان فارسیسم در داخل و خارج
یکی از شیوه های رایج شوونیزم استعمارگر فارس برای ازبین بردن هویت تورکی ملت آزربایجان توسل به تحریف وقایع تاریخی و روزمره مربوط به تورکهاست . مثلاّ هر تحول مثبت با هویت تورکی را بایکوت، تحریم و خود را به نشنیدن زدن و یا برای نیست نمایاندن آن دست به انکار کامل واقعیت میزنند. در یک سو تحولات مثبت تورکی را به اسم فارسها جعل و تبلیغ میکنند. از سویی دیگر ذره بین بدست در پی یک لغزش کوچک شخصی و یا یک حادثه منفی با هویت تورکی هستند تا آنرا بزرگ کرده در بوق و کرنا بدمند و سرخط خبرهایشان بکنند. اما آنچه در جریان قیام ملی خرداد ماه در دستگاه عریض و طویل جریانات شوونیستی فارس حکومتی و غیرحکومتی و اپوزیسیون فارس خارج نشین اتفاق افتاد جالب توجه بود. قیام خرداد ۸۵ بقدری بزرگ بود که لرزه بر اندام همه شوونیستها انداخت. اولین ترفند آنها سکوت و بایکوت خبری همه جانبه در رسانه های فارس، اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات حکومتی و اپوزیسیون فارس رژیم بود . در گام دوم برخی از این گروه های سیاسی فارس، با انتشار بیانیه هایی، سعی در تحریف و مصادره ی این قیام میلیونی، به نفع خود نمودند. قيام حماسی خرداد ۸۵ یکبار دیگر مسئله آزربایجان را چون پُتک محکمی همزمان بر سر اینان فرود آورد و تمام جریانات سیاسی پان فارس را به رغم تمام اختلافات و دشمنی هایی که با هم داشتند در یک اتحاد استراتژیک فاشیستی به وحدت شوونیستی وا داشت. نیروهای اصلاح طلب، کمونیست، مجاهدین و سلطنت طلبان در کنار سرداران جنایتکار سپاه پاسداران رژیم شعوبیه فارس قرار گرفتند. و مهمتر آنکه عظمت قیام ملی ۸۵، شوک بی نظیری به بخشی از تورکهای آزربایجانی که هنوز هم دل در گرو این گروه ها داشتند را به تأمل عمیق وا داشت و سرنوشت بسیاری از آنها را در راه بازگشت به خویشتن و هویت مادرزادی تورکی خود رهنمون کرد. آنچه در زیر میاید اشاره مختصری به موضع گیریهای گروهها و جناحهای مختلف سیاسی فارس سراسری و رسانه های متعلق به پان فارسیسم در داخل و خارج است.
واکنش رسمی رژیم: بی توجهی و عدم پاسخگویی به خواسته ها و اعتراضات دانشجویان تورکد در طی ده روز بود. بعد از قیام مردم تبریز بود که وزیر ارشاد اسلامی ضمن انتقاد و ناراحتی خود از درج کارتون روزنامه، اعتراضات خیابانی را توطئه بیگانگان خواند و خبر از بازداشت نویسنده کارتونیست و سردبیر روزنامه ایران را داد.
اصولگرایان: سردبیر کیهان تهران حسين شريعتمداري مردم تبریز را "اراذل و اوباش وابسته به صهيونيست ها" ناميد. جامعه ی روحانیت مبارز ، جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم ، جامعه ی اسلامی مهندسین ، هیئت های مؤتلفه ی اسلامی و بقیه همه سکوت کردند.
اصلاح طلبان: اصلاح طلبان (مخالف دولت وقت اصولگرای احمدی نژاد ) از محمد خاتمی ، سعید حجاریان گرفته تا مصطفی معین و میر حسین موسوی, جبهه ی مشارکت و حزب اعتماد ملی ، سازمان ادوار تحکیم و دفتر تحکیم وحدت و بقیه همه سکوت کردند.
مانقورتهای جیره خوار وزارت اطلاعات (ساواما): انتشار کاريکاتور اهانت آميز را دسیسه سازمان هاي امنيتي اسرائيل براي عمليات رواني عليه رژیم و تحریکات پان ترکیستها برای تجزیه ايران قید کرده اند.
نهادهای غیر دولتی و روزنامه نگاران متعلق به فارسها: نهادهای مدنی مدافع حقوق بشر فارس ، انجمن صنفی روزنامه نگاران فارس، شخصیت های فرهنگی، هنری و ورزشی فارس هیچ اعتراضی نکردند.
مدعیان حقوق بشری متعلق به فارسها در داخل و خارج: بر خلاف عرف و حرفه، شاهد سکوت خفت بار کانون وکلای فارسها در داخل و حقوقدانهای فارس مدعی مدافع حقوق بشر همچون شیرین عبادی و عبدالکریم لاهیجی در خارج(اروپا) بودیم. همچنین با واکنش شرم آور بعضی از حقوق دانان پانفارس تورک ستیز که اعتراضات ملت آزربایجان را را بی دلیل خواندند از جمله محمدعلی دادخواه گه گفته است: «چون کاریکاتور معانی متعدد را تداعی می کند، ما باید با توجه به قاعده تفسیر به نفع متهم(نژادپرست)، آن تفسیری را انتخاب کنیم که (نژادپرست) از مجازات بری باشد!».
احزاب ملی مذهبی خارج نظام در داخل: جبهه ملی، حزب ملت، حزب پان ایرانیست، نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز همگی بیش از آنکه نگران حقوق آزربایجانیها و سرکوب بیرحمانه مردم توسط رژیم باشند نگران برهم خوردن نظم کشور و قدرت گرفتن تجزیه طلبان بودند.
جبهه ی ملی: در اطلاعیه ی خود با وحشت از نام آزربایجان ، از عناوین “استان های باختری کشور” و یا “خطه ی آذرآبادگان” ، استفاده کرده و بتحریف تاریخ پرداخته است.
حزب ملت ایران: با محکوم کردن اعتراضات ملت آزربایجان، تحت عنوان “اصوات تفرقه افکنانه و بیگانه پرست و افراط گرا” ضمن تحریف تاریخ آزربایحان به سید جعفر پیشه وری ، رهبر حکومت ملی آزربایجان حمله کرده است.
حزب پان ایرانیست: این حزب، نه تنها تاریخ ملت آزربایجان را تحریف می کند، بلکه اساسا، وجود زبان تورکی را در آزربایجان منکر شده و بر این باور است که در آزربایجان، یک گویش محلی رایج است. در اطلاعیه ای از رژیم گلایه میکند که بخاطر اندیشه های فرقه ای به توصیه های(فاشیستی و نژادپرستانه) آنها توجه نکرده است.
رادیو و تلویزیونهای خارجی فارسی زبان: BBC فارسی, رادیو فردا DW و VOA فارسی, همه بطور هماهنگ عموماّ دست به بایکوت خبری اعتراضات قیام خرداد زده و در صورت گزارش، نگران دستگیری سردبیر، نویسنده توهین کننده و بسته شدن روزنامه "ایران" بودند و هیچگونه گزارشی از خشونت پلیس و کشته و زخمی شدن تظاهرات کنندگان پخش نمیکردند.
واکنش احزاب اپوزیسیون فارس در خارج
سلطنت طلبان: شخص رضا پهلوی ، اعلام کرد که : “اگر قرار باشد در آزربایجان اتفاقی بیفتد ، ما در کنار جمهوری اسلامی خواهیم بود.”
اتحاد جمهوری خواهان ایران: این جریان سیاسی پان ایرانیست که بنیانگذار آن بابک امیرخسروی (تورک) مانقورت و سید حسن شریعتمداری (تورک) از مهره های خود باخته است که با عوام فریبی خاصی، توهین به زبان و فرهنگ آزربایجانی را توهین به همه ی ایرانیان یعنی به فارسها نیز دانسته است! و معلوم نکرده اگر چنین بوده پس چرا در هیچکدام از شهرهای فارس نشین، تظاهرات اعتراضی برپا نشد و هیج شهروند فارسی به تظاهرات تورکها نپیوست.
سازمان مجاهدین خلق ایران: این گروه، پس از قیام ملت تورک آزربایجان ، با انتشار بیانیه های کذب و مضحک سعی در مصادره اعتراضات کرده و مدعی شد که مردم آزربایجان، عکس های تام و جری را در دست داشتند و پیام مرحوم مسعود و مریم رجوی در تمام تظاهراتها قرائت گردیده است!
از حزب توده تا راه کارگر: واکنش گروههای سیاسی چپ خارج نشین از حزب توده گرفته تا راه کارگر تقرییاّ بر یک مدار بود آنهم بایکوت و کم اهمیت جلوه دادن قیام و تحریف علل قیام از مسئله ملی به گرسنگی و عصیان طبقه کارگر تا توطئه امپریالیسم در توهین و تحریک تورکهای آزربایجان. چند نمونه از واکنش ته مانده های اردوگاه سوسیالیسم ورشکسته را میآورم.
چریک های فدایی خلق ایران: قیام ملی آزربایجان را یک قیام توده ای و متعلق به طبقه کارگر توصیف کرده و منتشرکنندگان کارتون را ایادی مزدور وابسته به امپریالیسم دانسته است!
حزب کمونیست کارگری: این حزب فاشیستی افراطی کمونیستی، آشکارا در برابر قیام ملت آزربایجان موضع گرفت و آنرا حرکت قوم گرا نامید و یکی از رهبرانش بنام حشمت رئیسی در تلویزیون ماهواره به ملت تورک قیام کننده توهین آشکار کرد و گفت:...خر نشید به اعتراضات نپیوندید...خر نشید به خیابانها نریزید.
(شرح تفصیلی مواضع گروههای سیاسی فارس را در بخش پایانی بخوانید ....., )
تبرئه نویسنده و طراح کاریکاتور توهین آمیز
رژیم فاشیستی فارس-شعوبی بمدت ۱۰ روز یعنی تا اوج گیری اعتراضات در قیام اول خرداد تبریز هیچ واکنشی به نویسنده و مدیر روزنامه رسمی دولتی «ایران» نشان نداد! بلاخره روز دوم خرداد خبر از عذر خواهی و بسته شدن روزنامه و دستگیری نویسنده مطلب مانا نیستانی داد. برای خواباندن و سرکوب قیام ملت آزربایجان، وزیر کشور، ارشاد اسلامی و نمایندگان رژیم با عذر خواهی و غیر عمدی قلمداد کردن توهین، سعی در آرام کردن اوضاع و خفه کردن صدای اعتراض مردم کردند اما اعتراضات محدود به تبریز نشد و در سرتا سر آزربایجان گسترش یافت و بمدت دو هفته دوام یافت.
مانا نیستانی که در یک خانواده پانفارس تهرانی بزرگ شده، مدتی بعد از بازداشت بطور مرموزی از زندان اوین راهی مالزی و از آنجا بدون هیچ مشکل اقامتی وارد پاریس شد و شروع به مظلوم نمائی کرد که گویی، او جوانی آرام و از خانواده ای هنری و فعال حقوق ابنا بشر دنیا بوده و مطلب نژادپرستانه اش، اتفاقی به ذهنش خطور کرده و منظور بدی نداشته است!
«آن هفته به سرم زد، کاری غیر کلیشه ای از سوسک ها ارائه کنم. ایده اش از آن جا به ذهنم رسید که همسرم از سوسک ها خیلی می ترسید!…مطلب را نوشتم و حدود هفت، هشت تا تصویر برایش کشیدم ... نمی دانم چگونه کار کوچک من در آن صفحه بزرگ زوم شد و آن کلمه (نَمَنه) دورش خط کشیده شد و چه کسانی ...»
مانا نیستانی به بهانه های مختلف از بنیادهای ضد تورک فرانسه، مورد حمایت مادی و معنوی قرار گرفته است و به سفارش همان بنیادها کتابی سراسر تحریف و دروغ و مظلوم نمایی در باره این اتفاق نوشته است و توهین نژادپرستانه و تورک ستیز سیستم فاشیستی رژیم فارس- شعوبی و حاکمیت نزدیک به یک قرن ایدوئولوژی پانفارسسیم را که از مغز و قلم او تراوش کرده توجیه فردی میکند.
تحقیرلر و توهینلر- ایتفاق یا اایشتباه
ابراهیم ساوالان(رشیدی) گونئی آزربایجانین گورکملی معاصر یازاری بو حاقدا قید ائدیر کی،« ایراندا تورکلره قارشی اولان تحقیرلر و توهینلر اتفاق یا اشتباه اساسیندا یوخ بلکه همهشه بیر هدف و مقصد اساسیندا اورتایا آتیلیر».
بو قونو ایله علاقه لی ابراهیم بی ساوالان اوز دوشوندوروجودور فیکرینی بئله آچیقلاییب: ایران قازئتهسینده تورکلره قارشی یازیلمیش یازی و چکیلمیش کاریکاتور او تحقیر و توهینلردن بیر نمونه ایدی. او قازئتهده "آدام" فارس و "پیسپیسا" تورک نظرده توتولوب اوشاق پیسپیسا ایله دانیشماغا چالیشسا دا، پیسپیسا اونون دیلینی آنلاماییب (nəmənə)“نمهنه” دئمیشدی.
نمهنه لوغتی یازی و کاریکاتورون دیرک تورکلره قارشی اولدوغونو بللی ائدیردی. بو دیرک اشارهدن باشقا، یازینین تورکلره قارشی اولدوغونا باشقا سندلر- ده واردیر. اؤرنک اولاراق یازینین بیر پارچاسی بئله ایدی: «پیسپیسالار آدام دیلی قانمیرلار، اؤز دیللرینین قراماتیکاسی او درجه چتیندیرکی هله ده، دیللرینده هانسی فئعللرین (ing)“اینگ ” شکیلچیسی گؤتوردویونو بیلن یوخدور. سئکسن(۸۰٪) فایزلاری اؤز دیللرینی بیلمیر و باشقا دیللرده دانیشماغی ترجیح ائدیرلر».
بو جملهلر ده، فارسلارین، فارسجادان باشقا بیر دیلده دانیشان آداما «آدمیزاد دیلینده دانیش بیزده نه دئدیگینی باشا دوشک» ایفادهلری، فارس اوشاغین طرفیندن تورک پیسپیسایا سؤیلهنیر. فارس شوونیزمی (فارس فاشیزمی) طرفیندن «تورکجه چتیندیر و هر آدام او دیلده یازیب اوخوماغی اؤیرنهبیلمز» کیمی آغ یالانلاری، آداملاری بو دیلدن قورخودوب اوزاقلاشدیرماق مقصدیله گئنیش شکیلده یاییلمیشدیر و بو دوشونجه ده ایران قازئتهسینین یازیسیندا گؤزه چارپیردی.
بو یازینین دیرک تورکلره قارشی اولدوغونو (ing)“اینگ” پسوندی حاقدا قلمه آلینمیش جملهدن ده آنلاماق اولوردو. اینگ قدیم تورکجهنین یایغین شکیلچیسی اولاراق، حاضیردا تورکجهنین خوراسان، تورکمن و قاشقایی کیمی لهجهلرینده یاشاسا دا، آما آذربایجاندا بیر سیرا قدیم فورمالارینی قوروموش سؤزجوکلردن باشقا ایشلک دئییل. ایران قازئتهسینین «فئعللرینین اینگ شکیلچیسینی هاردا ایشلهنیب ایشلهنمدیگینی اؤزلری ده بیلمیرلر» جملهسی، لاپ بئله بو یازینین بیلگین و هدفلی بیر آداملار طرفیندن یازیلماسینی بللی ائدیر و ایلگینج بیر مسئله ده اوشاق و پیسپیسانین دانیشیقلارینین لاتین الفباسیندا یازیلماسی ایدی.
بازتاب قیام ملی ۸۵ در مدیای آزربایجان جنوبی در داخل
رادیو تلویزیونهای استانی: تحت کنترل شدید حفاظت و اداره اطلاعات (ساوما) رژیم به سانسور کامل تظاهرات و تحریف اوضاع یعنی از آرامش خبر میدادند!
روزنامه های استانی: اخبار دست اول و تصویر واقعی از قیام ملت تورک را توانستند بدون سانسور تا حد زیادی منتشر کنند. روزنامه های شمس تبریز، آزرآبادگان، امید زنجان و اردبیل و صدای اورمیه و تعداد زیادی از نشریات سنگ تمام گذاشتند و در روزها و هفته های بعد با تعطیلی و توبیخ روبرو شدند.
بازتاب قیام ملی۸۵ در مدیای آزربایجان جنوبی در خارج
گوناز تی وی: گزارش زنده و لحظه به لحظه و ارتباط تلفنی مستقیم مردم و شرح تحولات میدانی از قیام ملی، بهمراه پخش ویدئو کلیپها از اعتراضات خیابانی، برغم امکانات محدود گوناز تی وی GunAzTV تبدیل به CNN آزربایجان شد. و بزرگترین رول را در فراگیر کردن این قیام در مقیاس جهانی بازی کرد. گوناز توانست موقعیت خود را بعنوان اولین تلویزیون ۲۴ ساعته تورکی برای آزربایجان جنوبی تثبیت کند. که در این امر احمد اوبالی بعنوان بانی و مجری گوناز تی وی سنگ تمام را گذاشت.
رادیوهای تورکی آزربایجانی در خارج: رادیو اودلار یوردی ونکوور و آزربایجان سسی در سوئد، دانمارک و سایر کشورها قیام ملی را پوشش دادند.
اتاقهای پالتاک: فعالان ملی در اتاقهای اینترنتی پالتاک ۲۴ ساعته در حال گزارش قیام ملی و مباحثه بودند.
سایتهای اینترنتی آزربایجانیها: در انتشار اخبار و ثبت وقایع قیام وب سایتهای تریبون، آزاد تریبون و دورنا و غیره فعال بودند.
تظاهرات حمایتی توسط گروها و جمعیتهای آزربایجان جنوبی در خارج: کنگره داک، جاماح در باکو، گاموح، فدراسیون در سوئد، انجمنهای آزربایجانی در تورونتو، ونکوور، واشنگتن، برلن، آنکارا، استانبول و سایر شهرهای ترکیه، اروپا و آمریکا با برپایی تظاهرات حمایتی اعلام همبستگی با قیام ملی کردند.
بازتاب قیام ملی ۸۵ در مدیای آزربایجان شمالی و تورکیه
قیام ملی ۸۵ در آزربایجان شمالی بازتاب نسبتاّ خوبی در تلویزیونها و روزنامه های مساوات، آزادلیق و..ANS ve Xezer TV ... داشته است. اما در مدیای تورکیه بخصوص در رادیو تلویزیونهای تورکیه که در آزربایجان جنوبی قابل دریافت بوده است بازتاب کمتری داشته است.
Star gazete:
İran’da Türkler sokağa döküldü
İran’da son iki gündür Türkler’in yoğun olduğu bütün bölgelerde, kitleler sokaklarda. Tebriz, Urumiye, Zencan, Meraga, Erdebil, Halhal, Bicar, Koçan, Şiraz, İsfahan, Mahabad, Tahran ve hatta dinî merkez Kum’da patlak veren olaylar, devletin resmi haber ajansı İRNA’ya bağlı İRAN adlı gazetenin haftalık çocuk ekinde, Türkler’e hakaret içeren bir yazı ve karikatür yayınlaması ile başladı.
Karikatür 19 Mayıs tarihinde yayınlandı. Karikatürde bir çocuk, bir hamam böceği ile konuşmakta. Hamam böceği olarak gösterilen Türk, ‘Ne?’ diye soruyor. Karikatürün altında ise ‘Ne yapalım ki biz de bu aşağılık hamam böceklerine dönüşmeyelim. Onların kuralsız, gramersiz ilkel bir dilleri var. Kendileri bile kendi dillerini anlamadıkları için başka dillerde konuşuyorlar. Bunların en çok barındıkları yerler tuvaletlerdir. Bunlar .ok ile beslenirler. Bunları mahvetmet için yeter ki bir kaç gün tuvaletlere gitmeyelim. Açlıktan gebersinler. Bunun yerine bahçelerdeki çiçekleri gübreleyin. Daha yararlı olur’ yazısı yer alıyor. Tepki hareketleri, çoğu üniversiteli olmak üzere gençler tarafından başlatıldı. Türk asıllı öğrenciler bir çok bildiriler yayınladılar. Bildirilerde Türklüğün İran Devleti’ne bugüne kadar olan katkıları vurgulanarak ‘Biz tarih boyunca muhafaza ettiğimiz devlet’in dönüp de Türkler’e saldırmasına müsaade etmeyiz. İçteki ve dıştaki Pan İran yanlıları ve Fars şovenleri unutmasınlar: Şah’ı kovabildiğimiz gibi, bize karşı duran diğer güçlere de cevap verebiliriz!’ deniyor.
STAR GEZETE: Türk Ofkesi(hirsi)
Gazete kapatıldı pkiler sürüyor
Değişik bildirilerde İran devlet kademelerinde, İran Ordusu’nda ve İran Futbol Takımı’nda yer alan Türkler’e artık uyanarak kendi haklarını savunmaları ve bunu gerçekleştiremedikleri takdirde, bu kurumlardan ayrılmaları yönünde çağrıda bulunuldu. Çoğunluğu Türkler’den oluşan İran Futbol Milli Takımı’nın Pers Yıldızları sloganının da kaldırılması istendi.
Tepkilerin yoğunlaşması üzerine söz konusu gazete, İran Türkleri’nden iki defa özür diledi. Ve sonunda kapatıldı. Yöneticileri tutuklandı. Ne var ki Türk grupların sözcüleri, bu hakaretin özür ile geciştirilemeyecek kadar önem taşıdığı ve uzun yıllardır devam eden sistematik aşağılama ve baskıların bir uzantısı olduğunu belirterek başta cumhurbaşkanlığı ve kültür bakanlığı olmak üzere devlet kurumlarının da özür dilemesi gerektiğini belirttiler
Türkler’in protesto gösterilerine İran’da yaşamakta olan diğer etnik gruplardan da destek gelmeye başladı. Söz gelimi İran’daki Arap kökenlilerin oluşturduğu ARAP HALKI’NIN DEMOKRATİK CEPHESİ örgütünün sözcüsü Refik Ebu Şerif, yayınladığı bildiride ‘Biz son olayları kınayarak Arap Ulusu’nun Türkler’i desteklediğini açıklıyoruz’ dedi.
Bankalar ateşe verildi
Yaralılar ve ölüler var
Protesto eylemleri, İran Parlamentosu’nda da yankı buldu. Türk kökenli milletvekillerinden Rıza Rahmanî, Ekber Elemî ve İşret Şaik Meclis’te birer konuşma yaparak gazetenin yayınını protesto ettiler. Konu ile ilgili olarak Cumhurbaşkanlığı, Kültür Bakanlığı ve İslámî İrşad Bakanlığı’nın sorumluluk taşıdıkları ve olayın inceleme altına alınması gerektiğine işaret ettiler.
Rahmanî şunları söyledi: ‘Böyle bir yazı ve karikatürün basılması bilinçli bir amaca yöneliktir. Gazete bunu kendi başına yapamaz. Olaya açıklık getirilmediği takdirde, durum kontroldan çıkabilir.
Son olarak dün öğle saatlerinde Tebriz’de 8 banka binası ve çok sayıda benzin istasyonu ateşe verildi. Tebriz ve Urumiye’de İRAN gazetesinin büroları yakıldı. Emniyet Kuvvetleri, halkın üzerine ateş açtı. Yaralılar ve kesin olmayan haberlere göre ölenler de var.
Gösterilerde kullanılan sloganlardan bazıları şunlar: ‘Haray haray men Türkem’ (Yeter, yeter ben Türk’üm)... ‘Türk’ün dili ölen değil, Fars diline çönen değil’ (Türk’ün dili ölmez, Fars diline dönüşmez)... ‘Ya Azadlık ya ölüm... Kızıldan (altın) olsa da kafesim, azadlığa var hevesim.... Ölüm olsun aparthayda (ırkçılığa)...’ ‘Türk Dili azad olmalı
Bugün haberi vermekle yetiniyorum. Yarın yeni gelişmelerin ışığında olayı yorumlarız.
24.05.2006
*********************************
شهدای حرکت ملی آزربایجان در قیام دو هفته ای خرداد ۸۵
شهید جليل عابدی
شهادت فعالین حرکت ملی در شهرستان خیاو یا مشکین شهر، جلال عابدی به هنگام قیام وسیع اهالی رزمنده این شهر، درحالیکه بر شانه دوستانش بالا رفته و بر علیه ظلم و جور اشغالگران در آزربایجان فریاد می کشید، از ناحیه شقیقه، با سلاح کلت، هدف تیر مستقیم یکی از مزدوران رژیم به نام "عزیز برادران" قرار میگیرد و در حالیکه بر روی شانه های هویت طلبان قرار داشته جان می بازد یاد جلیل عابدی بعنوان نماد سرافرازی حرکت ملی آزربایجان همیشه زنده خواهد ماند.
گفتگوی مقصود عابدی پسر عموي جليل عابدی با رادیوی بی بی سی
"گروهی از دانشجويان و دانش آموزان بوديم که در خيابان اصلی مشگين شهر در حالی که به زبان تورکی شعار سر می داديم بسوی ساختمان فرمانداری حرکت کرديم که در آنجا با نيروهای انتظامی و اطلاعاتی درگير شديم. من با جليل عابدی در اول صف بوديم و شعار می دادیم فردی که لباس شخصی به تن داشت بسوی ما چند گلوله شليک کرد که يکی از آنها منجر به فوت جليل عابدی شد.
شهید بهزاد صبوحی نژاد
بهزاد صبوحی نژاد ساکن کوی پرواز تبریز بر اثر شدت شکنجه و ضربات توسط مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. بهزاد از فعالان شناخته شده حرکت ملی آزربایجان در محله پرواز تبریز بود. پیکر وی در مورخه 3/3/85 در حالیکه بر دستهای وی اثر دستبند و در بدنش آثار شکنجه نمایان بود از استخر شاه گؤلی تبریز به دست آمد.
شهید فرزاد اسد پور
فرزاد اسدپور جوان 21 ساله و فرزند یکی از کسبه بازار در زرگرخانه اورمیه بود. او دانشجوی دانشگاه آزاد ارومیه و در عین حال کارگر کارگاه زرگرخانه بود. فرزاد در روز سه شنبه دوم خرداد ماه در خیابان عطایی اورمیه در جریان راهپیمایی عظیم مردم اورمیه در اعتراض به روزنامه ایران مجروح گشته که یک روز پس از انتقال به بیمارستان، جان سپرده است. تاریخ فوت وی روز سوم خرداد ماه، یک روز پس از برگزاری تظاهرات مردم اورمیه می باشد.
گفتنی است که در مراسم تشییع جنازه شهید اسدپور که ظهر پنجم خرداد ماه انجام پذیرفت به غیر از پدر و مادر وی کسی حق حضور نداشته است. ماموران نیروی انتظامی نیز توصیه نموده اند که مساله از سوی خانواده مقتول کش داده نشود. آنها توصیه نموده اند که علت مرگ برخورد ضربه به سر مقتول در حمام ذکر شود. در همین زمینه بازار زرگرخانه اورمیه بعد از ظهر پنجم خرداد ماه به حالت نیمه تعطیل در آمده است.
به دنبال شکایت پدر شهید فرزاد اسدپور، نبش قبر فرزاد و جسد او جهت انجام آزمایشات به پزشکی قانونی منتقل شد.
شهید محمد علی جنت نیا
محمد علی جنت نیا مبارز شصت و پنج ساله آذربایجان در قیام خرداد د تاریخ 4/ 3/ 1385 در شهر سولدوز توسط مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و جان خود را فدای آزادی مردم ستمدیده آزربایجان نمود.
شهید عیوض سیاحی
عیوض سیاحی اهل ارومیه بود. او برای دفاع از حقوق ملی و انسانی ملت ترک به مبارزه و اعتراض میلیونی مردم آزربایجان پیوست. متاسفانه در جریان تظاهرات مردم ارومیه در دوم خرداد 1385 مورد حمله مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس قرار گرفته و بشدت زخمی شد و در بیمارستان جانش را فدای ملت ستمدیده و وطن خود کرد.
شهید رضا میر آقا پور درویش
رضا میر آقاپور درویش از فعالان محله امامیه تبریز بود. رضا توسط مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و بر اثر شدت ضربات و جراحات وارده بعد از سه روز بستری شدن(سوم خرداد ۸۵) در بیمارستان جان باخت.
شهید همت اسم زاده
شهید همت اسم زاده فرزند علی اسم زاده درمحله فرود آباد سولدوز متولد شد. او شش برادر و یک خواهر داشت ، همت از دوران کودکی برای تامین زندگی خانواده کار میکرد و پدرش را در پخش نفت یاری می رساند. همت علیرغم تمام سختیهای زندگی، دیپلم گرفت ولی بدلیل مشکلات زندگی نتوانست به تحصیلات ادامه دهد، وی مغازهای در میدان تره بار سولدوز خرید و مشغول کار شد. او از دوران نوجوانی به فرهنگ آذربایجان علاقه مند بود و تمامی ترانهها ، پاکوبیها و رقصهای ایل قاراپاپاق را یاد گرفته بود. همت انسانی صمیمی، خوش رو بود. او در پروسه رشد جنبش ملی – دمکراتیک در آذربایجان با مسائل سیاسی آشنا شد و در همان اوایل فعالیت، همراه فعالین سیاسی سولدوز در مراسم سالگرد تولد بابک، در قلعه بابک شرکت نمود. همت اسم زاده به همراه رفقای صمیمی و مبارز اش، در قیام بزرگ ملت تورک آزربایجان جنوبی در خرداد ۱۳۸۵ در روز سوم خرداد شرکت نمود. او و هزاران نفر از مردم انقلابی سولدوز پس از تجمع در جلوی دانشگاه پیام نور بسمت فرمانداری سولدوز حرکت نمودند. آنها در مقابل فرمانداری بعد از دادن شعارهایی، قرار تظاهرات فردا را تعیین کردند.همت در صبح روز بعد در تظاهرات حاضر بود و در صف اول تظاهرات به عنوان پیشاهنگ، بسوی فرمانداری با گامهای استوار پیش می رفت. اما مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس، مردم زحمتکش و ستمدیده سولدوز را با سلاحهای خود از هر سو به رگبار گلوله بستند که در نتیجه آن تعدادی از مردم آزادیخواه و ستمدیده سولدوز زخمی و تعدادی جان باختند. همت اسم زاده یکی از جانباختگان بود. همت متاهل بوده و دارای دختری سه ساله بنام مینا بود. جنایتکاران حکومت سرمایه داریاسلامی، نه تنها یک انسان مبارز و آزادیخواه آزربایجانی را کشتند، بلکه کودکی را برای تمام عمرازمحبت پدری محروم کرده و زخم و درد دلخراشی را به خانواده او تحمیل کرده اند. همت با کار و تلاش زیاد توانسته بود خانهای برای خانواده بسازد ولی جنایتکاران اسلامی اجازه ندادند او در آن خانه زندگی کند.همت اسم زاده در جریان قیام مردم شهر سولدوز در چهارم خرداد سال ۱۳۸۵، جانش را در راه آزادی و استقلال آزربایجان فدا نمود.
شهید سینا طارق
سینا طارق در قیام اول خرداد ماه سال 1386 در تبریز که برابر با نخستین سالگرد سلسله قیامهای ضد آپارتاید ملت آزربایجان در اردیبهشت و خرداد ماه سال 85، در پی ضربات چماق و قمه دژخیمان رژیم آپارتاید و اشغالگران فاشیسم فارس کشته شد. سینا طارق فرزند ایوب طارق و دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد اسکو بود.
بعد از این جنایت، سرکوبگران اشغالگر خانواده سینا را به شدت تهدید کردند و به آنها گوشزد کردند که در صورت انتشار خبر شهادت فرزندشان اعضای خانواده در معرض خطر قرار خواهند گرفت. چهل روز پس از جان باختن سینا خانواده داغدیده او مراسمی را در سکوت و اختناق و در محاصره نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها برگزار کردند.
شهید ستار سلیمی
ستار سلیمی دانش آموز نوجوان تبریزی متولد ۱٣۶۷ که در هنرستان اکبریه تبریز واقع در محله سامان میدانی تحصیل می نمود، او در خانواده کارگری و زحمتکش متولد شده بود واز کودکی با فقر و نداری آشنا بود ستار سلیمی یکی از فعالین سیاسی و مبارز تبریز بود که برای رفع هر گونه ظلم و ستم ملی،مبارزه میکرد.
ستار به یادگیری زبان مادری خویش بسیار علاقمند بوده و در کلاسهای زبان ترکی که بصورت خودجوش در تبریز برگزار می شد شرکت می نمود.
ستار سلیمی در قیام سراسری یکم خرداد ۱٣٨۵ بر علیه کاریکاتور توهین آمیز روزنامه دولتی ایران و اعتراض به سیاستهای تبعیض نژادی و زبانی شرکت کرده بود.
بعد از اتمام تظاهرات خانواده وی که در محله فقیر نشین "میسیر قهوه سی" تبریز زندگی می کنند، منتظر برگشت ستار به خانه می مانند. اما ستار به خانه بر نمی گردد. خانواده ایشان به قصد پیدا کردن فرزندشان به دادگستری تبریز مراجعه می کنند. مقامات قضائی تبریز اعتراف می کنند که ستار سلیمی در تظاهرات تبریز دستگیر شده است و پرونده ایشان مراحل قانونی خود را می گذراند و بزودی آزاد خواهد گردید پس از دو ماه انتظار، ماموران وزارت اطلاعات مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس پیکر بی جان ستار سلیمی را تحویل خانواده شان می دهند و خانواده وی را شدیدا تهدید می کنند که از رسانه ای شدن خبر پرهیز کنند. تحت فشار شدید وزارت اطلاعات، به خانواده ستار سلیمی اجازه برگزاری مراسم ترحیم در مسجد محل داده نمی شود و خانواده وی مجبور می شود مراسمی کوچک در خانه محقر خود برگزار کنند.
شهید حسین فتحی پور
حسین دانش آموز دوم دبیرستان بود و در جریان تظاهرات چهارم خرداد در شهر سولدوز توسط مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و جان باخت.
شهید عسگر قاسمی
عسگر قاسمی متاهل و دارای فرزند در روز پنجشنبه چهارم خرداد در شهر سولدوز جان باخت.
در این روز عسگر به همراه هزاران نفر تظاهرات کننده خشمگین، قصد اشغال ساختمان فرمانداری اشغالگران اسلامی را داشتند ولی پاسداران، بسیجی ها و نیروهای ضد شورش داخل فرمانداری به روی مردم آتش گشودند که در نتیجه آن دهها نفر زخمی و تعدادی جان باختند.
در هنگام درگيری عسگر قاسمي به منظور نجات جان كودكی سیزده ساله، فداکارانه در زیر باران گلوله های دشمن به داخل حياط فرمانداری رفت ولی متاسفانه او نه تنها موفق به نجات جان كودك سیزده سـالـه نشد بلکه كـودك سیزده سـالـه و عسگر قاسمی هر دو در حياط فرمانداری در اثر رگبار گلوله های دشمن توسط مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و جان سپردند.
فرزندان شهید عسگر قاسمی
بعد از این واقعه، آقای قربان قاسمی پدر عسگر قاسمی از قاتلین فرزنداش به دادگاه شکایت کرده وخواهان معرفی قاتلین پسرش شده بود اما پرونده او مدتهاست در دادسرای نظامی اورمیه در حال بررسی است و دشمن اشغالگر همیشه به بهانه های مختلف از دادن رای نهایی سر باز زده و با پیشنهاد دیه و صدها طرح و ترفند دیگر در صدد منصرف نمودن آقای قربان قاسمی از پیگیری پرونده فرزنداش شده بود
با تاسف فراوان آقای قربان عسگری پدر قاسم عسگری روز دوشنبه شانزدهم مهر ماه سال هزار وسیصد و هشتاد و شش در اثر سانحه رانندگی در شرایط مشکوکی درگذشت و در جسد این پدر دلسوز در حضور فعالین حركت ملي سولدوز، بستگان و عموم مردم در وادی رحمت محمدیار به خاک سپرده شد.
شهید توحید آذریون
توحید آذریون یکی از جوانان فداکار و شاعران جوان آذربایجان، بعد از مشاهده جان باختن چند تن از جوانان مبارز سلدوز،اقدام به عمل بسیار شجاعانه، فداکارانه و غرور آفرینی نمود طبق اظهارات شاهدان عینی در حالی که سرکوبگران وحشی رژیم در روز دوم قیام اهالی مظلوم نقده، در خیابان به حالت آماده باش ایستاده و انگشت بر ماشه به سوی جوانان هویت طلب و درجوش وخروش سولدوز نشانه رفته بودند توحید آذریون بر بالای یک بلندی رفته و در حالیکه به شدت علیه حیوانیت جلادان اشغالگر و نظام فاشیستی فریاد می کشید. او پیراهن خود را از دو سوی پاره پاره کرد و به این ترتیب توحید سینه مملو از خشم و نفرت خویش را برهنه کرده و سپر کودکان، نوجوانان، زنان و دختران مظلوم نقده و همه ملت آذربایجان نمود. در این حین، در کمال ناباوری و قساوت، توسط مزدور فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و سرهنگی بعنوان فرمانده گروهان ضد شورش، شخصا با سلاح خود سینه پر از محبت توحید را آماج گلوله های داغ قرارداد. بر اساس ادعاهای مردم دو نفر بنامهای قلی یوسف زاده و مهدی داننده از سرکوبگران مردم در سولدوز بودند. چهل روز پس از جان باختن توحید و یارانش، جمع کثیری از اهالی سولدوز (نقده) با شرکت در یک تظاهرات مردمی یاد این عزیزان را گرامی داشتند.
شهید فرهاد محسنی نگارستان
فعال سیاسی حرکت ملّی آزربایجان جنوبی که در بازداشتگاه وزارت اطلاعات زیر شکنجه شهید شد فرهاد ۲۵ ساله و از فعالین حرکت ملّی آزربایجان (تبریز ) در جریان اعتراضات یکم خرداد ۸۵ تبریز، توسط گلولههای مأمورین زخمی و بعد دستگير شد. او در جریان محاکمه غیر علنی و بدون حق داشتن وکیل به حبس طولانی مدت محکوم شده بود. ولی بعد از چهار ماه به قید ضمانت از زندان آزاد شد.
فرهاد در روز اول خرداد ۱۳۸۷در جریان مراسم دومین سالگرد وقایع آزربایجان ناپدید شده و چنین شایع بود که او در مراسم دومین سالگرد قیام خرداد در پارک شاه گولی(ائل گولی) مجدا دستگیر شده است. جسد فرهاد بعد از ۲۰ روز دستگیری، روز چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱٣٨۷ از داخل استخر آبی پارک ائل گولی (شاه گولی) تبریز پیدا شد. جسد فرهاد بنا به گفته خانواده او و شاهدان جسد فرهاد داراي زخم و کبودي بوده است و جمجمه سر وي داراي شكستگي و خونين بوده است
اما بعدا مخفی کاری رژیم توسط سرهنگ مجتبي اماني لو رفت. او يادآورشد كه كارآگاهان اداره آگاهي تبريز دربررسي پرونده وي چهارمورد سابقه ضرب و جرح و ديگر موارد غيرقانوني كشف كردند. مقامات قضایی و امنیتی خانواده او را تهدید کرده بودند که موضوع را پیگیری و رسانه ای نکنند ولی تمامی رسانههای خبری، صدای امریکا، وی – او –ای نیوز ، رادیو فرانسه، رادیو برابری، گوناز تی وی, وب سایتهای آذربایجان جنوبی و حتی ایرانی، عفو بین الملل خبر جان باختن فرهاد محسنی نگارستان را در زیر شکنجههای جلادان مزدور و اشغالگران فاشیسم فارس اعلام نمودند.
شهید مجید خدایی
مجید خدایی فرزند حمید درسال ۱۹۷۷ در شهر تبریز متولد شد مجید در جریان اعتراضات قیام شهرهای آذربایجان در خرداد سال ۱۳۸۵ نقش فعالی داشت. ماموران امنیتی رژیم فاشیستی فارس او را به اتهام عضویت و همکاری با تشکیلاتهای تجزیه طلب و پان ترکیست دستگیر کردند. او بعد از مدتی مانند هزاران مبارز دستگیر شده آزاد شد. مجید خدایی بعد از آزادی در شهرهای تبریز تهران و کرج به فعالیت پرداخت. او در حالی که روز ۱۷ فوریه ۲۰۰۷ اعلامیه هایی بمناسبت روز جهانی زبان مادری در کرج پخش میکرد توسط مامورین فاشیسم فارس دستگیر شد. مجید مدتی در زندان اطلاعات تهران و بعد در زندان قیزل حیصار تحت شدیدترین شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفت اما او هرگز به دادن اطلاعات، افشای اسرار مبارزاتی و معرفی اسامی همرزمان خود زبان نگشود. او قهرمانانه در برابر جلادان و شکنجه گران رژیم مقاومت نمود و بلاخره این مبارز استقلال طلب تورک در تاریخ ۱۴ مارچ ۲۰۰۷ تحت شوکهای الکتریکی شدید، مداوم و انواع شکنجههای دیگر جان باخت. ماموران و آدمکشان رژیم فارس خانواده مجید خدایی را تهدید کردند که حق ندارند مراسمی برای دفن او برگزار کرده و جان باختن مجید خدایی را به میدیا گزارش دهند. جسد این مبارز تورک و استقلال طلب آذربایجان در زیر نظارت مامورین اطلاعاتی و تحت شدیدترین کنترل پلیسی در قبرستان مارالان تبریز به خاک سپرده شد. یاد مجید خدایی همیشه زنده و گرامی خواهد بود.
شهید اکبر نوروزی
اکبر نوروزی یکی از کارگران مبارز و برابری طلب تبریز بود . این کارگر پنجاه و سه ساله برای یافتن کار از روستای گروس صوفیان به تبریز آمده ودر بازار فرش کارگری می کرد. اکبر برای مدافعه از حقوق و آرمانهای ملت ستمدیده آزربایجان و در دفاع از حقوق سیاسی و اقتصادی کارگران آزربایجان در تظاهرات یک خرداد 1386 تبریز شرکت نموده بود که در جریان تعرض نیروهای اطلاعاتی رژیم اشغلگر فارس به تظاهرات مردم اکبر و تعدادی زیادی از معترضین دستگیر شدند و بازداشتگاهها و شکنجه گاهها منتقل شدند.
خانواده مبارز جان باخته پس از چند روز جستجو بلاخره جسد اکبر را در سردخانه ای مییابند که آثار شکنجه و ضرب و شتم شدیدی در آن نمایان بود. اما شکنجه گران اسلامی جسد اکبر نوروزی را تا امضای تعهد کتبی مبنی بر اینکه خبر کشته شدن او را به هیچکس بازگو نکنند تحویلشان نمیدهند.
دشمن پس از اخذ تعهد و تهدید فراوان پیکر خونین و شکنجه شده این کارگر آگاه و آزادیخواه را به خانواده فقیر و داغدارش تحویل میدهند مراسم خاکسپاری اکبر نوروزی در میان تدابیر امنیتی دشمنان سرکوبگر آزربایجان در زادگاه مادریش روستای گروس برگزار شد و صدها نفر از مردم رنجدیده برای احترام عزیز و همرزمشان در این مراسم حضور یافتند.
شهید یحیی نوروزی
یحیی نوروزی در قیام و مبارزه عظیم توده های زحمتکش سولدوز علیه ظلم ملی و استثمار شرکت نمود ولی متاسفانه در تظاهرات چهارم خرداد ماه سال 1385 پاسداران و دیگر نیروهای اشغالگر بسوی او آتش گشوده و خون سرخ این فدائی آذربایجان را بر زمین ریختند.
شهید توحید اشرفی
توحيد اشرفی کودکی دوازده یا سیزده ساله در جریان اعتراضات وسیع و توده ای مردم در چهارم خرداد 1385 در سولدوز توسط مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و جان باخت.
شهید حمزه نیازیحمزه نیازی روز پنجشنبه در تاریخ 4// 3/ 1385 در جریان تظاهرات وسیع مردم سولدوز مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفته و جان خود را فدای آزادی و رفاه ستمدیدگان نمود.
شهید علیرضا قلی پور
علیرضا قلی پور یکی از آزادیخواهان رزمنده سولدوز بود که در اعتراض و قیام بزرگ ملت شرکت داشت . این انسان مبارز در جریان تظاهرات مردم سولدوز در چهارم خرداد، هدف آتش گلوله های مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس قرار گرفته و با تاسف فراوان جان باخت.
شهید حبیب رضوی
در چهارم خرداد 1385 خونی دیگر در سولدوز مقاوم و مبارز ریخته شد و پیکر مبارزی بر زمین غلتید. حبیب رضوی یکی دیگر از معترضین مبارز سولدوز بود که در این روز فراموش نشدنی تاریخ آذربایجان در اثر آتش سلاحهای مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و جان باخت.
شهید رزاقی
نا به گزارشات مختلف مبارزی بنام رزاقی در جریان تظاهرات چهارم خرداد 1385 در شهر سولدوز توسط مزدوران و اشغالگران فاشیسم فارس مورد هدف قرار گرفت و جان باخت. یاد این مبارز سولدوزی را عزیز می داریم.
شهید رسول محرمی
محرمی فعال سیاسی حرکت ملّی آزربایجان جنوبی در تبریز بود. اودر قیام خرداد سال ۱۳۸۵ شرکت نمود.رسول بر اثراصابت گلوله(مورخه ۱/۳/۸۵) در آبرسان تبریز شهید شد.یاد محرمی، فعال حرکت ملّی آزربایجان جنوبی همیشه زنده و گرامی خواهد بود.
شهید عزتی
عزتی یکی از اهالی سولدوز در اعتراضات توده ای اردیبهشت و خرداد ماه 1385 شرکت نموده بود . این انسان رزمنده در چهارم خرداد 1385 مورد اصابت گلوله های پاسداران مزدور و اشغالگران قرار گرفته و جان باخت.
خون و یاد این سرباز جانباز برای ما و همه ستمدیدگان دارای ارزش، احترام است چونکه او مانند همه جانباختگان دیگر برای رسیدن به زندگی آزاد، برابر و انسانی در آزربایجان زحمت کشیده و جان و خونش را هدیه کرده است
شهید معصوم کودکی سیزده ساله
شاهدان در طی گزارشات خود از جان باختگان سلدوز، از جان باختن کودکی دوازده سیزده ساله یاد کردند ولی کسی ار هویت او اطلاعی ندارد.
* وقتی چنین انسانهای پاک، صادق و فداکار که در راه آزادی جان خود را فدا میکنند بی تردید این راه و آرمان، بزرگ و قابل ارج بوده و روزی به حیات و واقعیت خواهد پیوست چون راهروان از خود گذشته و جان باخته آزربایجان روشنی بخش راه مبارزه و ضامن پیروزی مان هستند. آزادیخواهان با الگو قرار دادن جان باختگان و درس گیری از شخصیت والای آنها و خصوصیات انسانی و انقلابی آنها همچون رزمندگی، صداقت، فداکاری، ایمان و اعتقاد به آزادی و برابری انسانها با اراده ای راسخ و محکم به جنگ اشغالگران رژیم فاشیستی اقلیت فارس خواهند رفت.
بنابراین ملت ازربایجان باید فرزندان لایق و شجاع خود را که برای رفاه ، برابری، عدالت اجتماعی ، آزادی ملی و استقلال سرزمین خود جانشان را فدا کرده اند بشناسد.
متاسفانه اسامی، عکس و زندگینامه بسیاری از شهدای حرکت ملی آزربایجان را در اختیار نداریم. امیدواریم مبارزان حرکت ملی آزربایجان همت کنند در جمع آوری و ارسال بیوگرافی، خاطرات و عکس تک تک جانباختگان راه آزادی و استقلال وطن از یوغ استعمار گران و اشغالگران فاشیست فارس. چرا که یادمان این عزیزان نه تنها وظیفه انقلابی بلکه احترام به روح شهدا و آرمانهای انسانی آنهاست.
........................... پیوستها...............................
..................
*
توهین و تحقیر و آسیمیله کودکان تورک و تزریق
اندیشه فاشیستی تورک ستیز به کودکان فارس تحت پوشش طنز
از اوایل دهه ۴۰ شمسی رژیم پهلوی با ایجاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بصورت سیستماتیک اندیشه فاشیستی و تورک ستیز را تحت پوشش کتاب داستان و مجلات کودکان، کیهان بچه ها، برنامه کودک و فیلم کارتون و نمایش تلویزیونی و نشریات فکاهی و طنز درسنین پایین تزریق میکند. این سیاست در رژیم ج. ا. ایران بقدری گسترش یافته که دامان خانواده ها را نیز آلوده کرده است. نشر کاریکاتور «چه کنیم که سوسکها سوسکمان نکنند؟» تنها نمونه ای از صدها قلم توهین و تحقیر است که از روز جمعه ـ ۲۲ اردیبهشت ۸۵ در روز نامه رسمی «ایران» که متعلق به نهاد ریاست جمهوری و دولت میباشد در صفحهٔ کودک و نوجوان درج شد. کاریکاتور و متنی که در آن به زبان طنز در باره ی چگونگی مقابله با سوسکها (تورکها) در قالب دو شخصیت سوسک: یک پسریا دختر نوجوان با قیافه تر و تمیز(فارس) و یک دختر یا پسر هم سن و سال در شکل سوسک کثیف(تورک!) پرداخته شده بود. در این متن پسربچه فارس با زبان محاوره ای «فارسی تهرونی» با طعنه خطاب به سوسک( پسربچه تورک) میگوید: «Soosoo soosking sisko sooski sooskung». اما چنانکه در اول متن آمده، چون سوسک( پسربچه تورک) زبان ( پسربچه فارس) را درست نمیفهمد، از حرفهای پسربچه سر درنمیآورَد و به زبان مادری خودش تورکی میگوید: «نمنه؟!» (چی؟!). بنابراین زبان اصلی سوسک، در این متن همان زبانی است که پسربچه با سوال اعتراض گونه « چی گفتی؟! بدان سخن گفته است.
همچنین در متنی که در کنار کاریکاتور و تحت عنوان «گفتمان» آمده نوشته شده: «... مشکل اینجاست که سوسک زبان آدم حالیش نمیشه. دستور زبان سوسکی هم آنقدر سخته که هشتاد درصد خود سوسکا هم بلد نیستن و ترجیح میدن به زبانهای دیگه حرف بزنن. وقتی سوسکا زبون خودشونو نمیفهمن شما چهجوری میخواین بفهمین؟!...»
همین دو پاراگراف کافیست تا به عمق فاجعه یعنی تزریق اندیشه فاشیستی تورک ستیز به کودکان فارس تحت پوشش طنز پی برد.
**
قیام اول خرداد تبریز همچنین مصادف است با روز شهادت قهرمان آزربایجان فریدون ابراهیمی وزیر دادگستری حکومت ملی آزربایجان است که در مدت بیش از ۵ ماه زندان و شکنجه تسلیم وعده های رژیم فاشیسی فارس برای همکاری و خیانت به آرمانهای ملت تورک آزربایجان نشد و در اول خرداد ۱۳۲۶ توسط عوامل فاشیسم پهلوی در شهر اشغالی تبریز مقابل باغ گلستان اعدام شد. یادش گرامی باد.
***
شرح تفصیلی مواضع گروه های سیاسی فارس ، در ارتباط با قیام ملی خرداد ۸۵ آزربایجان
از: سولماز ساوه لی http://baydaq.com
بررسی موضع گیری ها و بیانیه های منتشره ، از سوی گروه های سیاسی فارس ، در ارتباط با قیام ملی ملت آزربایجان در خرداد ماه سال ۱۳۸۵ دهه ی آخر اردیبهشت و دهه ی اول خرداد سال ۱۳۸۵ ، روزهایی بودند که در تاریخ آزربایجان ، ماندگار شدند . چاپ کاریکاتوری توهین آمیز در روزنامه ی ایران ، دستمایه ی اعتراضاتی بود که در روزهای بعد از آن ، در سطح دانشگاه ها و سپس در سطح شهرها اتفاق افتاد . ابتدا دانشجویان دانشگاه های تبریز ، تهران و اورمیه ، با اقدام به تحصن ، این عمل هتاکانه ی روزنامه ی ایران را محکوم کردند . بعد از آن دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز ، آزاد اورمیه ، دانشگاه دولتی و آزاد اردبیل ، مراغه ، زنگان ، تهران ، امیرکبیر ، علامه طباطبایی ، خواجه نصیر ، تربیت معلم تهران ، تربیت معلم آزربایجان ، خلخال ، قزوین ، گیلان ، میانه ، همدان ، سهند و بسیاری دیگر از دانشگاه ها ، با تحصن در محوطه ی دانشگاه های خود ، توهین روزنامه ی ایران را محکوم کردند . در این تجمعات ، شعارهایی از قبیل “هارای هارای من تورکم” ، “منیم دیلیم اؤلن دئییل ، فارس دیلینه دؤنن دئییل” ، “روزنامه ی فاشیستی توقیف باید گردد” ، “مرگ بر پانفارسیسم” ، “مرگ بر آپارتاید” ، “آزربایجان اویاقدی ، کیملیگینه دایاقدی” ، از سوی دانشجویان ، سر داده می شد . در این تجمعات که اکثر دانشجویان تورک در آن شرکت می کردند ، روزنامه ی ایران به آتش کشیده می شد و در پایان ، مارش ملی آزربایجان (آزربایجان سن سن منیم …) ، از سوی دانشجویان ، خوانده می شد . پس از آن ، مردم تبریز و در روزهای دیگر ، مردم دیگر شهرهای آزربایجان ، در اورمو ، اردبیل ، زنگان ، مرند ، ماراغا ، اهر ، بیناب ، میانا ، ماکی ، خوی ، قوشاچای ، خالخال ، سولدوز ، خی یو ، طاریم ، کلیبر و … ، اقدام به تظاهراتی گسترده نمودند . در طی این حوادث ، ده ها نفر شهید ، صدها نفر مجروح ، هزاران نفر اسیر زندان ، چندین دانشجو از دانشگاه های محل تحصیل شان، اخراج و یا تعلیق، تعدادی از سایت های اینترنتی و روزنامه ها، توقیف و بسیاری از روزنامه نگاران آزربایجانی نیز ، بازداشت شدند .
اما آنچه که در این میان جلب توجه می کرد، سکوت و بایکوت خبری رسانه های فارس ، اعم از رادیو و تلویزیونی اپوزیسیون و مخالفین جمهوری اسلامی ، همه و همه بود . البته برخی از این گروه های سیاسی هم، با انتشار بیانیه هایی ، سعی در تحریف و مصادره ی این قیام میلیونی ، به نفع خود نمودند . در تمام این مدت ، جریان های سیاسی ، به رغم تمام اختلافات و دشمنی هایی که با هم داشتند ، در مورد مسئله ی آزربایجان ، اتحاد استراتژیک خود را به نمایش گذاشتند. هرچند که آفتاب درخشان آزربایجان ، با پرواز هماهنگ این مگسان ، خاموش نگردید.
در این مقاله ، به طور خلاصه ، موضع گیری هاو بیانیه های این گروه های سیاسی را مورد بررسی قرار می دهیم . باشد که این سطور ، برخی از هم وطنان آزربایجانی مان را ، که هنوز هم دل در گرو این گروه ها دارند ، با شادی آن ها شاد و با غصه شان غمگین می شوند ، به تأمل وا دارد و شاید گامی باشد بر این مسیر که مصائب و مشکلات آزربایجان را ، هرگز از پنجره ی اتاق گروه های فکری مرکزگرا ، مشاهده و پیگیری ننمایند و مؤمن به این حقیقت باشند که اشخاص وابسته به این گروه ها نیز ، اگرچه در ظاهر ، سنگ دفاع از حقوق ملی ملت آزربایجان را به سینه می زنند ، اما در اصل ، اجیرشدگانی ، از طرف همین احزاب سیاسی می باشند.
زمانی سکوت محمدرضا خاتمی ، بهزاد نبوی ، محسن آرمین ، شیرین عبادی ، مصطفی معین ، رضا پهلوی ، مسعود رجوی ، علی رضا نوری زاده ، عبدالکریم ، اکبر گنجی ، عمادالدین باقی ، محسن کدیور ، سعید حجاریان و … را دیدیم که اگر کسی این آدمیان را نمی شناخت ، گمان می کرد که همین ها ، قبل از انقلابیون فرانسه ، به طرح مفاد حقوق بشر پرداختند . برای مثال ، سعید حجاریان ، که جانباز دموکراسی می نامندش و خود قربانی خشونت است ، زمانی که شنید اکبر گنجی ، اعتصاب غذا کرده است ، در جمع متحصنین حاضر شد و با گریه ، از خداوند سلامتی او را طلب کرد . اما شاید حجاریان ، هرگز ندانست که عباس لسانی آزربایجانی ، ۳۷ روز در زندان اردبیل ، در اعتصاب غذا به سر برد.
انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران ، نهادهای مدنی مدافع حقوق بشر فارس ، احزاب ، گروه های سیاسی ، شخصیت های فرهنگی و سیاسی ، هیچ کدام هیچ اعتراضی نکردند . البته ، شکوه و عظمت این قیام ملی ، سبب شد ، تا برخی از رسانه های خبری فارس ، اقدام به اطلاع رسانی ناقص و انحرافی از این قیام بنمایند . هم چنین ، برخی از این گروه ها ، موضع گیری های عنادورزانه ی خود را نتوانستند پنهان نمایند . به عنوان مثال ، پیمان پاک مهر ، خبرنگاری قلم در رادیو فردا ، قیام مردم تبریز را تنها بیش از یک هزار نفر و در حمایت از دولت احمدی نژاد عنوان کرده بود و یا روزنامه ی شرق ، یک هفته پس از قیام ملت آزربایجان ، در اقدامی شوونیستی ، با توهین به ستارخان ، وی را یک راهزن خطاب خطاب کرده بود.
روزنامه های دیگر نیز با تیترهای جهت دار و اخبار منحرف و ناقص ، سعی در انحراف افکار عمومی داشتند.
بخش اعظمی از جریان های موسوم به محافظه کاران درون نظام ، بالاخص گروه های اصلی و تصمیم گیر ، همچون جامعه ی روحانیت مبارز ، جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم ، جامعه ی اسلامی مهندسین ، هیئت های مؤتلفه ی اسلامی ، جمعیت آبادگران و جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ، نسبت به حوادث آزربایجان ، موضع گیری نکردند و یا شاید به زعم خود ، نخواستند که آن را بزرگ نمایی کنند . یکی از تئورسین های آنان ، حسین شریعتمداری ، مدیر مسئول روزنامه ی کیهان ، در مقاله ای ، اعتراض ملت آزربایجان به توهین های مکرر شوونیزم را ، طبل بدصدا نامید که اعتراض ملت آزربایجان ، به باور وی ، علاوه بر صدای بلندش ، صدای بدی بود . بعد از آن نیز در بیانیه ای ، علاوه بر آذری نامیدن ملت تورک آزربایجان ، این قیام ملی را ، کاری از سوی استراتژیست ها ، دولت مردان آمریکایی و صهیونیستی ، عنوان کرده بود.
از جریان های موسوم به اصلاح طلبان درون نظام ، چهار گروه و یا حزب ، موضع گیری نمودند که عبارت اند از جبهه ی مشارکت و حزب اعتماد ملی ، سازمان ادوار تحکیم و دفتر تحکیم وحدت و بقیه ی گروه ها ، همچون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، مجمع روحانیون مبارز ، کارگزاران سازندگی ، گروه های پیرو خط امام و … ، در ارتباط با حوادث آزربایجان ، هیچ گونه موضع گیری ، از خود نشان ندادند . لازم به ذکر است ، جبهه ی مشارکت استان های زنگان ، قزوین ، همدان و مرکزی ، خود را خارج از جغرافیای آزربایجان دانسته و لزومی هم ، به انتشار هیچ بیانیه ای ندیده بودند و شاخه ی استان های آزربایجان شرقی و غربی و اردبیل هم ، در بیانیه های خود ، بیش تر از آن که ، حقوق ملی ملت آزربایجان را مد نظر قرار دهند ، بیش تر به طرح دعواهای سیاسی ، با جناح رقیب خود ، پرداخته بودند و در بیانیه های دیگر خود ، قیام ملی ملت آزربایجان را ، حرکت تخریبی و خشونت طلبانه ، افراطی گری ، تخریب اموال عمومی و مردم ، دانسته و از این که ملت آزربایجان ، در قیام خود ، علیه شوونیزم فارس ، شعار می دادند ، ابراز ناراحتی کرده بود . بقیه ی شاخه ها و اعضای جبهه ی مشارکت نیز ، همچون مصطفی معین ، یا سکوت اختیار کردند و یا با انتقاد از دولت احمدی نژاد ، بدون در نظر گرفتن منافع ملی ملت آزربایجان ، سعی در مصادره کردن قیام ، به نفع جبهه ی خود نمودند.
حزب اعتماد ملی هم ، با به کار بردن اصطلاح مجعول آذری برای ملت تورک آزربایجان ، از به خطر افتادن امنیت ملی کشورش ، ابراز نگرانی کرده بود.
سازمان ادوار تحکیم و دفتر تحکیم وحدت هم ، در بیانیه های خود ، هرچند آزادی زندانیان سیاسی آزربایجان را خواستار شده بودند ، اما با انتقاد از حزب رقیب خود ، تنها احوالات خود را در ملت آزربایجان می دیدند.
بیانیه ها و موضع گیری احزاب و گروه های سیاسی اپوزیسیون (مخالف نظام) را هم ، مورد بررسی قرار می دهیم.
نهضت آزادی ایران : این گروه سیاسی ، در بیانیه ی خود ، با استفاده از ادبیات خاصی ، سعی کرده بود ، بیش تر از آن که ، اقدام موهن روزنامه ی ایران را محکوم کند ، این اعتراضات خیابانی را توطئه ی دشمنانش عنوان کند . استفاده ی بی مورد و غیرضروری ، در بخش های از بیانیه ، از عبارت هایی همچون : ” هم وطنان آذربایجانی ، حافظان وحدت ملی و پاسداران مرز و بوم و فرهنگ ایرانی ، آذربایجانی ها ، یکی از اقوام اصیل ایرانی ، ایران با ملت واحد و اقوام مختلف ، آذربایجان ایران و خنثی کردن توطئه ی دشمنان تجزیه طلب” ، بیانگر این موضوع است.
طیف موسوم به ملی مذهبی : این طیف در بیانیه ی خود ، حکومت را در استفاده از ابراز خشونت ، برحذر داشته و می نویسد : “ استفاده از ابراز خشونت ، برای خاموش کردن اعتراض ها ، اوضاع را آشفته خواهد ساخت و میدان عمل را برای فرصت طلبان ، جدایی طلبان و اقتدارگرایان خشونت طلب ، آماده تر می کند .” آن چه که از بیانیه ی این گروه سیاسی مستفاد می گردد ، این است که این طیف ، استفاده از ابزار خشونت را ، نه از آن جهت که اساسا امری مغایر با ارزش های انسانی است ، رد می کند . بلکه از آن جهت که فضا را برای فرصت طلبی جدایی طلبان ، آماده می کند ، مخالف است . سایت های خبری این طیف ، از جمله سایت ها و رسانه هایی بود که اخبار مربوط به این تجمعات را بایکوت کرده بود.
سلطنت طلبان (رضا پهلوی) : شخص رضا پهلوی ، پسر جلاد خونخوار آزربایجان در ۲۱ آذر ماه سال ۱۳۲۵ ، نتوانست بغض و کینه ی خود را نسبت به آزربایجان پنهان نگه دارد و در یک موضع گیری عنادورزانه اعلام کرد که : “اگر قرا باشد در m.”آذربایجان اتفاقی بیفتد ، ما (رضا پهلوی و دارو دسته اش) در کنار جمهوری اسلامی خواهیم بود.
اتحاد جمهوری خواهان : این جریان سیاسی ، در بیانیه ی اول خود ، با تعریف و تمجیدهای تکراری و نیز با طرح مباحث کلی ، فقط به این جمله ، بسنده کرده بود که “توهین به زبان و فرهنگ آذربایجانی ، توهین به همه ی ایرانیان است .” و در پاراگراف آخر خود ، “حقوق مسلم اقوام ایرانی را ، تنها در عرصه های فرهنگی ، (و نه سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، جغرافیایی ، تاریخی و …) ، به رسمیت شناخته و در پایان خواستار آزادی کاریکاتوریست روزنامه ی ایران و روزنامه نگار بازداشت شده گردیده بود.
جبهه ی ملی : اطلاعیه ی جبهه ی ملی ایران ، به دبیر کلی پرویز ورجاوند ، در تاریخ ۵ خرداد ، یعنی در اوج مبارزات ملت آزربایجان ، با عنوان “آذربایجان بیدار است و از یگانگی و یکپارچگی ایران ، پاسداری خواهد کرد” ، منتشر شد . این جبهه که دشمنی آن با آزربایجان ، بر همگان مشهود و آشکار است ، در موضع گیری های خود ، نتوانسته بود عناد خود را با ملت آزربایجان ، کتمان کند . به گونه ای که در بخش هایی ، از آوردن نام آزربایجان ، امتناع کرده و از عناوین “استان های باختری کشور” و یا “خطه ی آذرآبادگان” ، استفاده کرده بود . این جبهه ، در بیانیه های بعدی خود ، با تحریف تاریخ ، سعی نموده بود ، دو ملت تورک و برادر آزربایجان و تورکیه را در مقابل هم قرار داده و به مقاصد شوم خود دست بیابد.
حزب ملت ایران : حزب ملت ایران ، یکی دیگر از احزاب ضد آزربایجانی است . این حزب دو بیانیه ، در تاریخ های ۷ خرداد و ۲۲ خرداد ۸۵ ، منتشر کرد . در بیانیه ی اول ، که با عنوان “توهین به هر نقطه ی ایران ، توهین به ملت ایران است” ، انتشار یافت . به جز همین یک خط ، مطلب دیگری در ارتباط با محکومیت اقدام شنیع روزنامه ی ایران ، نداشت . اما بیانیه ی دوم این حزب که بیانیه ای تحلیلی بود ، با محکومیت اعتراض ملت آزربایجان ، تحت عنوان “اصوات تفرقه افکنانه و بیگانه پرست و افراط گرا” منتشر شد . این حزب ، در این بیانیه ، تحریف های احمد کسروی ، درباره ی تاریخ آزربایحان را تکرار نموده و زبان ملت آزربایجان را گویش آذری عنوان کرده بود و در ادامه ی بیانیه ی هتاکانه ی خود ، اقدام سیدجعفر پیشه وری ، رهبر فرقه ی دموکرات آزربایجان ، در ایجاد حکومت ملی آزربایجان را “بزرگ ترین حرکت خیانت کارانه” دانسته و در اقدامی دیگر ، نام رسمی و بین المللی آزربایجان شمالی را ، با نام جمهوری اران ، مورد تحریف قرار داده بود . حزب ملت ایران ، در ادامه ی توهین های خود ، در تعریف هویت ایرانی ، ملل غیر فارس تورک ، عرب و بلوچ را از ریشه ی مشترک پارس ، عنوان کرده بود و در پایان بیانیه ی خود ، زندانیان سیاسی آزربایجان را به نفع حزب خود مصادره نمود بود.
حزب پان ایرانیست : حزب پان ایرانیست ، به رهبری محسن کدیور ، که تحریف های تاریخی این شبه گروه سیاسی ، دستاویز تمام گروه های فارس گردیده است ، نه تنها تاریخ ملت آزربایجان را تحریف می کند ، بلکه اساسا ، وجود زبان تورکی را در آزربایجان منکر شده و بر این باور است که در آزربایجان ، یک گویش محلی رایج است . بخشی از بیانیه ی این حزب ، خواندنی است : “رویدادهای چند روز اخیر آذربایجان و آن چه سبب اعتراض هم میهنان آذربایجانی شده است ، هرگز از نگاه و متظر حزب پان ایرانیست ، به دور نبوده ودر سال های اخیر ، بارها و بارها توجه حاکمیت را به مطالبات اقوام جلب کرده است ، اما متأسفانه ، اندیشه های فرقه ای ، مانع از آن شده است که به توصیه های میهن پرستان دلسوز ایران ، توجه شود .”
با مروری به بیانیه های ضد آزربایجانی آن ها ، به وضوح می توان فهمید که منظور این حزب ، از “توصیه های میهن پرستان ایرانی” ، به حاکمیت چیست . این حزب ، در سال های قبل از آن هم ، در سالروز حمله ی نژادپرستان آریایی در آذرماه سال ۱۳۲۵ به آزربایجان ، با عنوان “۲۱ آذر ماه ، روز گریز اهریمن” ، “روز نجات آذرآبادگان ، ازچنگال خونین استعمار سرخ” ، یاد کرده بود.
حزب دموکرات ایران : بیانیه ی حزب دموکرات ایران ، با این جمله آغاز شده بود : “مردم آذربایجان ، ازحقانیت خود و حقوق m .”مردم ایران ، در مقابل جمهوری اسلامی ، دفاع کردند.
این در حالی است که با تحلیل گفتمان شعارهای ملت آزربایجان ، به سادگی می توان فهمید که پیکان اعتراض ملت آزربایجان ، شبه روشنفکران فاشیست _ شوونیست فارس بوده است ، نه گفتمان هایی که اصولا قدرت عرض اندام در مقابل حرکت ملی آزربایجان را ندارند . این حزب که امیدوار بود ،این قیام ، دیگر مناطق کشورش را نیز در بر بگیرد ، نوشت : "فتنه ای که توسط عوامل حکومت ، از طریق یک روزنامه ، در درون کشور ایجاد می شود ، بدون شک ، سیاست کهنه ای است که فضای نه تنها منطقه ی آذربایجان، که حتی سایر مناطق حساس کشور را دچار تنش خواهد نمود ." حزب دموکرات ، در این بیانیه ، مشخص نکرده است که چنین فتنه ای ، چه سودی به حال حکومت دارد که اصولا باید به دنبال آرامش در کشور باشد.
سازمان مجاهدین خلق ایران : این گروه ، پس از قیام ملت تورک آزربایجان ، با انتشار بیانیه هایی متعدد ، که تعدادشان شاید به بیش از ۲۰ مورد رسیده بود ، سعی کرده بود همچون دیگر گروه های سیاسی فارس ، قیام ملت آزربایجان را در جهت گرایشات سیاسی خود نشان دهد . این گروه سیاسی در گزارشات خود مدعی شد که “مردم در جریان راهپیمایی خود در آذربایجان ، عکس های مسعود و مریم رجوی را در دست داشتند و پیام مریم رجوی در بین تظاهرات کنندگان قرائت گردیده است .”
چریک های فدایی خلق ایران : این جریان ورشکسته سیاسی که پایه های ایدئولوژیکی آن سال هاست که در هم کوبیده شده است ، پس از آن که قیام ملی ملت آزربایجان را شنید ، با انتشار بیانیه ای ، این قیام ملی را یک قیام توده ای و طبقاتی توصیف کرد و کل حرکت را در راستای ایدئولوژی مطلوب خود ، تفسیر نمود : “منتشرکنندگان چنین مطلب کثیفی ، وابسته به کدام دار ودسته ی ضدخلقی ، در رژیم جمهوری اسلامی می باشند ؟” و یا “چه ایادی مزدوری ، در دم و دستگاه این رژیم ، وابسته به امپریالیسم ، وظیفه ی پیشبرد سیاست های ضدخلقی امپریالیست ها ، در شرایط بحرانی کنونی را از طریق این روزنامه ی دولتی پیش بردند .” و در پایان بیانیه ی خود با شعارهای “برقرار باد پیوند مبارزاتی کارگران و خلق های تحت ستم سراسر ایران” و “زنده باد کمونیسم” ، سعی در مصادره ی کامل حرکت ملی آزربایجان ، به نفع ایدئولوژی مورد نظر خود نمود.
حزب کمونیست کارگری حکمتیست : این حزب چپ گرای کمونیستی ، آشکارا در برابر قیام ملت آزربایجان ، به موضع گیری پرداخت و قیام ملت آزربایجان را ، قوم گرایی نامید و نوشت : “تلاش برای حقنه ی هویت قومی و تزریق سمپاشی های قومی را باید در نطفه ، خفه کرد . این نوع اعتراض ، هیچ پیام انسانی ، مترقی و هیچ جلوه ای از حقوق مدنی مردم و هیچ نشانه ای از مبارزه علیه تبعیض و ستم و تحقیر را نمایندگی نمی کند .”
و بعد از آن نیز ، با یک چرخش ۱۸۰ درجه ی ، قیام ملت آزربایجان را ، ناشی از “خفقان اسلامی ، بی حقوقی زن ، اعدام و گرسنگی و ممنوعیت شادی و زندگی و بی حقوقی کارگر” ، دانسته بود.
بر اساس آن چه که از جریانات ، احزاب و گروه های سیاسی فارس گفته شد ، این گروه های سیاسی ، به رغم آن که در مقام بیان و بر اساس مرامنامه ی خود ، مدعی اند که منافع تمام ساکنین محدوده ی جغرافیایی کشورشان را در نظر دارند واز حقوق و مطالبات آن ها ، دفاع می کنند ، اما در مقام عمل ، نه تنها منافع ملت های غیرفارس را در نظر ندارند ، بلکه در برخی از موارد نیز در مقابل آن ها می ایستند . البته دلیل این امر را نیز ، شاید به خاطر تضاد منافع ملی ملل غیر فارس ، بالاخص منافع ملی ملت آزربایجان ، با منافع شخصی ، حزبی و گروهی این جریانات دانست . اگر نبود منابع ملی ، اعم از منابع زیرزمینی ، کشاورزی ، نیروی انسانی و موقعیت استراتژیک اعراب و آزربایجانی ها ، چگونه احزاب و گروه های سیاسی در پرتو زمین خشک و بی آب و علف کویر می توانستند جریان های مورد علاقه ی خود را مدیریت نموده و خود را صاحب مقام و قدرت نمایند . به هر حال آن چه که بررسی اعلامیه ها و بیانیه های این گروه ها نشان داد ، این است که این گروه ها ، با وجود تمام اختلاف عقیده و سلیقه ای که در مسائل خارجی و درون مرزی کشورشان دارند ، نهایت باور آنان در مسئله ی آزربایجان ، به یک آبشخور می رسد و آنان عناد و دشمنی با ملت آزربایجان است . بر همین اساس می توان حداقل ۶ ویژگی عمده را برای این گروه ها ، بر اساس آن چه که در بیانیه های خود ، درباره ی قیام ملت آزربایجان آورده بودند ، برشمرد.
۱- انکار وتحریف تاریخ آزربایجان ، با تأکید بر اصطلاح مجعول آذری برای ملت تورک آزربایجان ، که البته برخی از این گروه ها هم سعی نمودند ، در بیانیه های خود ، از لفظ تورک ، برای ملت آزربایجان استفاده نمایند ، آن هم ، به دلیل آگاهی هایی است که از سوی فعالان ملی آزربایجان ، به ملت آزربایجان داده شده است و این گروه ها ، به دلیل همرنگ شدن با حرکت و نیز به لحاظ عوام فریبی ، از عنوان “تورک” استفاده نمودند ، وگرنه اعضای این گروه ها همیشه در مقاله ها و سخنرانی های خود ، بر اصطلاح مجعول آذری ، تأکید داشته اند.
۲- ویژگی مشترک دیگر این گروه ها ، باور نداشتن به ملت بودن ملت آزربایجان بود . کاربرد اصطلاح ملت ، در حالی که ملت آزربایجان ، تمام خصیصه های یک ملت را دارا می باشد ، بی شک استفاده ای توهین آمیز است . جریان های کمونیستی نیز ، برای ملت آزربایجان ، واژه ی خلق را استفاده کرده بود ، که این عبارت ، به عنوان زیر مجموعه ی ملت محسوب می شود.
۳ -گروه های سیاسی فارس ، بیش تر از آن که از توهین روزنامه ی ایران ، به ملت آزربایجان ، ناراحت شده باشند ، از حضور آگاهانه ی ملت آزربایجان ، ترسیده بودند و بر همین اساس ، محتوای بخش عمده ای از این بیانیه ها ، به نگرانی شان از طرح شعارهایی ، مبنی بر حق تعیین سرنوشت از سوی ملت آزربایجان ، مربوط می شد . حال آن که ، این حق ، طبیعی ترین و بدیعی ترین حق هر ملت است و این مورد ، تأیید همه ی سازمان های بین المللی و حقوق بشری بوده و امری خارج از کنوانسیون ها و قراردادهای بین المللی نمی باشد و اتفاقا ، خلاف این موضوع ، یعنی مقابله با حق تعیین سرنوشت یک ملت که مغایر با اصول اساسی دموکراسی و حقوق بشر است.
۴ -گروه های سیاسی فارس ، در بیانیه های خود ، بیش تر از محکومیت اقدام شنیع روزنامه ی ایران ، بر بیداری ملت آزربایجان از “توطئه ها ی دشمنان و افراطیون تجزیه طلب” ، هشدار داده و تأکید کرده بودند.
۵ -این گروه ها ، هر یک ، به نوعی و بر اساس مرامنامه ها و ایدئولوژی های خود ، سعی در مصادره ی حرکت ، به نفع خود بودند . اسلام گرایان که قدرت را در اختیار داشتند ، با برگزاری های راهپیمایی های دولتی ، هم زمان ، “اقدام روزنامه ی ایران و فرصت طلبان تجزیه طلب” را محکوم کردند . ملی گرایان ، با تحریف وقایع آزربایجان ، سعی نمودند مسیر اعتراضات را ، در جهت خواسته های خود ، نشان دهند . به گونه ای که ، جبهه ی ملی ، با اقدام به ساختن شعار ” آذربایجان بیدار است ، پشتیبان ایران است” ، مدعی شد که صدای اعتراض ملت آزربایجان ، در مسیر اهداف آنان بودند . کمونیست ها مدعی شدند که اعتراض مردم ، در یک جنگ طبقاتی و ناشی از فقر و بیکاری و حتی اعتراض کارگران بوده است . اصلاح طلبان گفتند که مردم تنها به دنبال اجرای اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی هستند و در صورت اجرای این اصول ، مشکلات آن ها ، حل می شود . گروه تروریستی مجاهدین خلق ، مدعی شد که ملت آزربایجان ، در حمایت از رهبران این حزب ، در تظاهرات خود ، عکس هایی از مریم و مسعود رجوی را در دست داشتند . اپوزیسیون برانداز ، ادعا کرد که قیام های اخیر ، تنها بر علیه نظام حاکم بوده و تنها شعارهای ضد حکومتی و نه غیر آن از سوی مردم ، داده شده است.
۶- اکثر این گروه ها ، نسبت به شهادت تعدادی از قیام کنندگان و نیز بازداشت شدگان هزاران نفری ملت آزربایجان ، اعتراض نکردند و گروه هایی هم که اعتراض نمودند ، پس از آن که عقده های فروخورده ی خود را وا کرده و عنوان نمودند ، در پایان بیانیه های خود ، از باب این که ، ننگ سکوت بر پیشانی شان ، حک نشود ، خواستار آزادی بازداشت شدگان هم شدند . این در حالی است که بسیاری از این جریانات و گروه ها ، با بازداشت یک یا چند تن از یاران خود ، همه جا را به جنجال می کشند . همان گونه که اکبر گنجی و اعضای اکثر این گروه ها، در آن زمان هم ، با بازداشت سه تن از هم فکران خود ، با همکاری اکثر همین گروه های سیاسی ، در داخل و خارج از کشور ، سه روز اعتصاب غذا کرده بود.
در نهایت ، با توجه به بیانیه ها و موضع گیری های تمامی گروه های سیاسی فارس گرا و با توجه به این که این گروه های سیاسی ، هرگز منافع ملی ملت آزربایجان را نه در مقام عمل و نه حتی در مقام بیان نیز ، به رسمیت نمی شناسند ، درک لزوم استقلال حرکت ملی آزربایجان ، از وابستگی به این گروه های سیاسی ، امری کاملا ضروری می باشد . هرگز نباید چشم انتظار لطف و عنایت ، گروه های سیاسی مرکزگرا باشیم . استقلال حرکت ملی آزربایجان ، از جبهه ها و جریان های وابسته به این گروه های سیاسی ، لازمه ی رهایی ملت آزربایجان ، از استثمار دشمن و رسیدن به آزادی و استقلال ملی می باشد.
......................................................
***
متن کامل شعر تاریخی« الا تهرانیا...»ی استاد شهریار که برای اولین بار از تریبون رسمی مجلس شورای ایران توسط اکبر اعلمی نماینده تبریز خوانده شد. لازم به توضیح است ک منظور شهریار از خطاب قراردادن تهرانیها، و دشمن نامیدن آنها مشخصاُ ساکنان فارس شوونیست بوده است نه ساکنین غیرفارس تهران.
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
الا اي داور دانا تو ميداني كه ايراني چه منتها كشيد از دست اين تهران و تهراني
چه طرفي بست از ين جمعيت ايران جز پريشاني
چه داند رهبري سر گشته صحراي ناداني
چرا مردي كند دعوي كسي كو كمتر است از زن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
تو اي بيمار ناداني چه هذيان و هدر گفتي
به رشتي كله ماهي خور بطوسي كله خرگفتي
قمي را بد شمردي اصفهاني را بترگفتي
جوانمردان آذربايجان را ترك خر گفتي
ترا آتش زدند و خود بر آن آتش زدي دامن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يامن
تو اهل پايتختي بايد اهل معرفت باشي
به فكر آبرو و افتخار مملكت باشي
چرا بيچاره مشدي وحشي و بي تربيت باشي
به نقص من چه خندي خود سرا پا منقصت باشي
مرا اين بس كه ميدانم تميز دوست از دشمن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
تو از كنج شير كش خانه و دكان سيرابي
بجز بد مستي و لاتي و الواطي چه دريابي
در اين كولز كه ندهندت بجز ليسانس تون تابي
نخواهي بو علي سينا شد و بو نصرفارابي
بگاه ادعا گويي كه ديپلم داري از لندن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
تو عقل و هوش خود ديدي كه در غوغاي شهريور
كشيدند از دو سو همسايگان در خاك ما لشكر
به نق و نال هم هر روز حال بد كني بدتر
كنون تركيه بين و ناز شست تركها بنگر
كه چون ماندند با آن موقعيت از بلا ايمن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
گمان كردم كه با من همدل و همدين و هم دردي
بمردي با تو پيوستم ندانستم كه نامردي
چه گويم بر سرم با نا جوانمردي چه آوردي
اگر مي خواستي عيب زبان هم رفع ميكردي
ولي ما را ندانستي بخود هم كيش و هم ميهن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
بشهريور مه پارين كه طيارات با تعجيل
فرو ميريخت چون طير ابابيلم بسر سجيل
چه گويم اي همه ساز تو بي قانون و هردمبيل
تو را يكشب نشد ساز و نوا در راديوت عطيل
ترا تنبور و تنبك بر فلك ميشد مرا شيون
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
بقفقازم برادر خواند با خود مردم قفقاز
چو در تركيه رفتم وه چه حرمت ديدم و اعزاز
بتهران آمدم نشناختي از دشمنانم باز
من آخر سالها سر باز ايران بودم و جانباز
چرا پس روز را شب خواني و افرشته اهريمن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
بدستم تا سلاحي بود راه دشمنان بستم
عدو را تا كه ننشاندم بجاي از پاي نشستم
بكام دشمنان آخر گرفتي تيغ از دستم
چنان پيوند بگسستي كه پيوستن نيارستم
كنون تنها علي مانده است و حوضش چشم ما روشن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
چو استاد دغل سنگ محك بر سكه مازد
ترا تنها پذيرفت و مرا از امتحان وا زد
سپس در چشم تو تهران به جاي مملكت جا زد
چو تهران نيز تنها ديد با جمعي به تنها زد
تو اين درس خيانت را روان بودي و من كودن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
چو خواهد دشمني بنياد قومي را براندازد
نخست آن جمع را از هم پريشان و جدا سازد
چو تنها كرد هر يك را به تنهايي بدو تازد
چنان اندازدش از پا كه ديگر سر نيفرازد
تو بودي آنكه دشمن را ندانستي فريب و فن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
چرا با دوستدارانت عناد و كين و لج باشد
چرا بيچاره آذربايجان عضو فلج باشد
مگر پنداشتي ايران ز تهران تا كرج باشد
هنوز از ماست ايران را اگر روزي فرج باشد
تو گل را خار ميبيني و گلشن را همه گلخن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
تو را تا ترك آذربايجان بود و خراسان بود
كجا بارت بدين سنگيني و كارت بدين سان بود
چه شد كرد و لر ياغي كزو هر مشكل آسان بود
كجا شد ايل قشقايي كزو دشمن هراسان بود
كنون اي پهلوان چوني نه تيري ماند و ني جوشن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
كنون گندم نه از سمنان فراز آيد نه از زنجان
نه ماهي و برنج از رشت و ني چايي ز لاهيجان
از اين قحط و غلا مشكل تواني وا رهاندن جان
مگر در قصه ها خواني حديث زيره كرمان
دگر انبانه از گندم تهي شد ديزي از بنشن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر تويي يا من
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home